پاورپوینت کامل جمهوری اسلامی، الگوهای برتر، بایدها و نبایدها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جمهوری اسلامی، الگوهای برتر، بایدها و نبایدها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جمهوری اسلامی، الگوهای برتر، بایدها و نبایدها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جمهوری اسلامی، الگوهای برتر، بایدها و نبایدها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
[گرایش به الگو و پیروی از مُد، نیاز بشری در راستای کمال گرایی و تکامل طلبی است که در امروز نام «همانندسازی» بر آن می نهند. آموزه های دینی همچون قرآن به معرفی الگوها و اسوه های (مثبت و منفی) می پردازد و از افراط و تفریط باز می دارد و ما را به «اصول ثابت و متغیر» متوجه می کند.
پیشوایان دینی نیز، الگوهای عینی و عملی ارائه داده اند و پیروان خود را به خردورزی و عظمت معنوی فرا خوانده اند، چنان که مؤلفه ها و شاخصه های الگوی برتر را بر شمرده اند. در این باره مطالب ارزشمندی در نهج البلاغه آمده است.
جمهوری اسلامی در الگوسازی و الگودهی مسئولیت داشته، می باید اندیشه ها را جهت دهد، تا روح و روان شهروندان به کمال و تکامل گرایش یابد و استعدادها به کار افتد.
ارائه الگو توسط حکومت، با جلب اعتماد افراد، بیان و فرهنگ والای خودی با زبانی دلنشین، جدایی الگوها از ضد الگوها، نیز اصلاح گفتار و رفتار مسئولان نظام، مفید و کارآمد خواهد بود.
از جمله الگوهای برتر در جمهوری اسلامی، حضرت زهرا(س) است که برای امروز و هر روز آموزنده و پویاست از این رو جلوه های گفتاری و رفتاری این اسوه، در مقاله گزارش شده است.]
سپیده سخن
گرایش به «الگو» و پیروی از «مُدل» از سال های آغازین زندگی، حتی در ایام کودکی شروع می شود. در ایام نوجوانی رشد می یابد و در سال های جوانی به اوج می رسد.
این نیاز بشری و ضرورت اجتماعی در جلوه های گفتاری و رفتاری هر یک از ما به خوبی احساس می شود و بدان خاطر غیر قابل انکار یا چشم پوشی است که ویژگی «کمال گرایی» و «تکامل طلبی» در نهاد یکایک انسان ها وجود دارد تا خود را به کسانی که اینان را مظهر کمالات اخلاقی و ارزش های انسانی می دانند و می یابند، نزدیک سازند و همانند نمونه مورد علاقه خویش شوند.
این پدیده حرکت آفرین و تلاش افزا که در دانش امروزی، «همانندسازی» نام گرفته است، باعث جذب صفات مطلوب شخصیت مورد علاقه می شود تا افزون بر این والای تأثیرپذیری، قواعد پیدا و ناپیدایی را که همگان شیفته دانستن آن در عرصه های مختلف زندگی هستند، بیاموزند و در ابعاد مختلف پندار، رفتار و گفتار، مانند شعاع وجودی شخص یا شخصیت مورد قبول خویش گردند و خود را به صورت «پژواک» یا «بازتاب» وجودی او در آورند تا بتوانند مطرح شوند و در جامعه، جایگاهی یابند.
در یک نگاه، «الگو» چیزی است که در یک گروه اجتماعی شکل گرفته است و به عنوان «مُدل» یا «راهنمای عملی» در رفتارهای اجتماعی به کار می آید.[۱] این رخداد چشمگیر و جدّی در زندگی یا الگوخواهی و الگویابی، از قهرمانان، مشاهیر و بزرگان عرصه های گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ورزشی، هنری و یا اقتصادی نمود می یابد؛ همان گونه که جلوه معنوی و عبادی آن در بین کودکان، با گرته برداری از پدران و مادران مذهبی به خوبی احساس می شود، تا پس از گذر از شور و شیدایی و احساس و ساده انگاری، صاحب شناخت و معرفت و حکمت و هدایت شوند و پی به عظمت و عزّت خویش، بَرَند:
هزار آیینه حیرت در قفس کرده است طاووست
جهانی چشم بگشاید، تو گر یک بال بگشایی[۲]
معرفی الگوها؛ سیره و سخن قرآن
آموزه های آسمانی که بر محور فطرت، خرد، عاطفه و احساس استوار است، «الگوسازی و الگوخواهی» را امری حیاتی می شمرد تا استعدادها و توان های نهفته در نهاد آدمی به صورت جوشان و خروشان در مسیری مقبول و مطلوب جهت یابد و در زمانی اندک، جلوه ای ماندگار یابد. از این رو همراه با رهنمودهای هدایتگر خویش، نمونه های عینی و الگوهای تجربه شده بشری را پیش چشم آنها می گشاید و در وصف اسوه های سپید و سیاه، صالح و طالح و یا مقبول و مغضوب نکته هایی ارائه می دهد.
این روش به گونه ای جدّی و ملموس است که مثال ها از بین افرادِ درگیر با قضایا و همسو با خواسته های روحی و ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی گزینش شده است و الگوگیری فعّالی در حیات و پس از آن به دوستداران توصیه می شود، به گونه ای که گاه در نگاه به چهره پاکان، حضور در محضر آنان، توجه به در خانه آنها و حتّی رفتن به زیارت مرقد روح افزوای صالحان و درس آموزی از یکایک آموزه های علمی و عملی ارزشمند آنان مطرح می شود و در ادبیات دین برای آنان «ثواب» بیان می گردد.
عنوان «مثال» و طرح «ضرب المثل» در آیات به نور نشسته قرآن در قالب های مختلف، به سنّتی هدایتگر تکیه می کند و بارها نمونه های عملی و عینی از تاریخ و واقعیات هستی بدین سان مطرح می شود. به این آیه توجه کنیم:
«لَقَد ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی هذَا القرآن مِن کلّ مَثَلٍ لعلَّهُم یتَذکرون؛[۳]
برای مردم در این قرآن، در هر زمینه ای نمونه و مثل آوردیم تا شاید یاد کنند و بپذیرند.»
نگاهی نو به مجموعه آیات آسمانی قرآن، یادآور این حقیقت ناب است که عباراتی چون:
«واضرب لهم…؛ [ای رسول ما] برای پیروان خود نمونه و مثال بیان کن.»
«الم تر کیف؛ [بگو] آیا ندیدی چگونه… .»
«قل أَرأیتم؛ بگو آیا ندیدید… .»
«ألم تر…؛ آیا ندیدی… »
«ضرب اللَّه مثلاً؛ خداوند مثالی می زند… .» و… بیانگر آگاهاندن و توجّه یکایک دین باوران به اسوه پذیری و پندگیری از حوادث گذشته است تا در راستای الگویابی، خرد دیگران را به عقل خود پیوند دهند و از یگانه سرمایه خدادادی خویش، یعنی عمر گرانمایه بیشترین بهره و برداشت را نصیب خود سازند و آینده ای برتر از گذشته به دست آورند:
جهدی که ز کلفتکده جسم برآیی
هر دانه که از خاک برون جست، نهال است[۴]
به این آیه آینه گون در معرفی اسوه های مثبت یا منفی توجه کنیم که خداوند حکیم برای رسول خود می فرماید:
«ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلّذینَ کفَروا امرأَتَ نوحٍ و امرأَتَ لوطٍ… و ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلذینَ آمنوا امرأَتَ فِرعونَ…؛[۵]
پروردگار برای کسانی که کفر ورزیده اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده [که] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کاری از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: با داخل شوندگان، داخل آتش شوید. و برای کسانی که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را «مَثَل آورده» آنگاه که گفت: «پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر رهایی بخش.» و مریم دخت عمران را [مثال آورده] همان کس که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتاب های او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.»
عناصر ماندگار در الگوهای امروز و فردا
«چگونه زیستن؟»، پرسشی است که از آغاز ورود به جامعه برابر دیدگان انسان های خردمند و آرمانگرا به چشم می خورد. آنان که نگاهی فراتر از «پوشیدن و نوشیدن» و یا «خندیدن و خوردن» دارند، هماره در جستجوی راهی روشن برای دوری از دغدغه خاطر خطا و خلاف بوده تا به آرامشی چشمگیر دست یابند و امروز زودگذر را به فردایی جاودان پیوند دهند.
امّا در انتخاب راه، افزون بر راهزنان فکری فرهنگی، که پیوسته با شیوه ای شیطانی، کامیابی های کوتاه مدّت و لذّت آفرین را «انتخاب برتر» معرفی می کنند، نوعی افراط و تفریط در ارائه اسوه های سعادت بخش و انسان ساز به چشم می خورد. برخی از سرِ عشق و ارادت، الگوهای امروز و هر روز جامعه را به اوج آسمان می برند، به گونه ای که اسطورهگونه، دستیابی به آنان نه تنها مشکل، بلکه محال به نظر می آید ما بعضی از سر جهالت و ناآگاهی یا بی بصیرتی و غرض، آلودگی، تمامی ابعاد الهی و قدسی آنان را نادیده گرفته، آنها را چون خود اهل عصیان و نسیان قلمداد می کنند!
در کنار این دو، گروهی برای ارائه الگوهای تمام عیار دینی، اندیشه و احساس پیروانِ تنوع طلب، نوگرا و خردورز را نادیده گرفته، برای بیان شخصیت نمونه های ناب خداباور و دین مدار، فقط به یاد و ذکر حوادث تلخ و غمبار و لحظات سخت و جانکاه زندگانی آنان رو می کنند که تنها بخش اندک از تمامی حیات آن پاکان بوده است، اما از تمامی صحنه های جامعه و جاودان، کارآمد و تأثیرگذار، یا مفید و مطمئن در عرصه های تربیتی، خانوادگی، اجتماعی، اخلاقی، عبادی و حتّی اقتصادی چشم پوشی می کنند!
اینان خواسته یا ناخواسته خداجویی و دین محوری را همراه با غمگساری و سوگواری در لحظه لحظه های زندگی نمایش می دهند و جلوه های نشاط و شادکامی واقعی در ابعاد شیرین و دلنشینِ حق مداری را برای همگان به ویژه نسل جوان به فراموشی می سپارند! این قصور یا کوتاهی نادرستی است که در دو چهره افراط و تفریط و یا در هر جلوه دیگر، هیچ ارتباطی بین ما و الگوهای شایسته و بایسته ایجاد نمی کند و نوعی دلزدگی، تنهایی و حتی یأس و نومیدی ایجاد می نماید و در پاره ای موارد فرد را به سراشیبی سردرگمی، بی هدفی و یا لاابالی گری می کشاند.
به یقین جاودانگی و پویایی الگوهای دین به معنای زنده بودن ظاهری و همراه بودن هر یک در لحظه لحظه های حوادث زندگی نیست. این «تفکر» نوعی «تحجّر» است و لازمه آن وجود و حضور میلیاردها اسوه در زمان ها و مکان های مختلف جهان با هر یک از انسان ها خواهد بود، در حالی که رمز ماندگاری الگوها «زنده بودن اندیشه و احساس» آنها، «همسویی سیره و سخن آنان با فطرت انسان ها» و «یکسانی جهان بینی، آرمان ها، خواست ها و شناخت های پیروان با آنان» است، بدین بیان که هر یک از ما با درک و دریافت دقیق و عمیق خویش «محتوا و پیام گفتار و رفتار» آنان را به دست آوریم و بی هیچ مقدس مآبی یا قداست شکنی، راه مستقیم و مسیر تعادل و تکامل به سوی ارزش های والای الهی را پیش رو قرار دهیم و بپیماییم.
این بینش روشن، ره آورد توجه تمام عیار به «اصول ثابت، پایدار و ابدی» و «عوامل متغیر و تحوّل پذیر درگذر زمان ها و مکان ها» است. نوع نخست از دهه ها و سده ها و هزاره های گذشته تاکنون بوده و در آینده نزدیک و دور نیز خواهد بود امّا اصول متغیر در اثر تحوّل پدیده های زندگی، خواست ها و سلیقه ها دگرگون می شود، همان گونه که در محیطهای جغرافیایی دستخوش تغییرات می گردد و طبق ذوق ها، آداب و رسوم تحوّل می یابد.
در یک نگاه ضرب ۴ =۲*۲، فرمول H۲O یعنی آب و یا هر قاعده مورد قبول تمامی قبله ها و قبیله ها مثلاً علاقه و عاطفه پدر و مادر نسبت به فرزند، در هیچ یک از دوران حیات بشری، کهنه و مردود دانسته نشده است یا صفات حسنه ای چون اخلاق نیکو، ادب والا، احسان و سخاوت و شجاعت و شهامت همیشه و هر جا در بین افکار و افراد مختلف، مطلوب و حتّی مقدّس شمرده می شود. برای بزرگداشت صاحبان چنین صفاتی گاه پس از مرگ، شمع و شعله ای می افروزند یا مجسمه و موزه ای بر پا می کنند تا شعاع این ویژگی های والا برای نسل ها و عصرهای بعد نیز وجود داشته باشد. اگر برخی از سرِ جهالت یا غفلت و با بهانه های واهی، نوگرایی و مُدگرایی را مطرح کنند، به هیچ روی، اجازه کاهش و سایش کمترین مقدار از ارزش های شایسته ملّی و میهنی را نمی دهند.
بی گمان نکته اساسی بحث، آن است که هر یک از ما تفسیر درست و تحلیل همه سونگر از الگوهای عینی برای جامعه خود و دیگر جوامع داشته باشیم تا شخصیت هایی را که بحق الگوهای کامل و اطمینان بخشی محسوب می شوند و برتر از هر چیز به وحی اتصال دارند، به همگان معرفی کنیم تا بدانند و بیابند که به مدد آموزه های دینی، اسوه هایی قابل فهم، و اجرا امروز و در هر روز زندگی وجود دارد. این مهم با شناخت درست تاریخ و زمان و توان تفکیک میان «محتوا»، «پیام» و «مفهوم» با «قالب»، «ظاهر» و «فروع تغییرپذیر» میسّر خواهد بود.
از این رو استفاده حضرت زهرا سلام اللَّه علیها از آسیاب سنگی برای تهیه آرد، هرگز به معنای تهیه چنین ابزاری از سوی پیروان آن پاک بانو در قرن های بعد، آن هم در عصر فن آوری و سرعت سرسام آور دانش و تکنولوژی نیست، بلکه اصل قابل تأسی و پیروی در این عمل، ارزش خانه داری، کمک به همسر، تلاش برای تولید و قناعت در مصرف است. این بنیان قابل پیروی در هر زمانی با توجه به مقتضیات آن تحوّل می پذیرد و بی هیچ تردیدی، قالبی متفاوت و به روز می یابد. در زمان حضرت، آسیاب کردن با دستاس انجام می شد که حتّی موجب جراحت دست آن بانوی پاک نهاد می گشت، اما امروز با ابزاری دیگر و فردا با شیوه ای مناسب و راحت تر!
در یک سخن، آنچه زمان عوض می کند، قالب هایی است که ارزش محتوا را ندارد و به طور حتم قابل تأسی و پیروی نیست.
نمونه دیگر، سخنرانی دخت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم در مسجد مدینه است که محتوای قابل تأسی آن، نکاتی از قبیل ضرورت دفاع از حق، پیشگیری از ستم، شناساندن حقایق و معارف، رسوا ساختن عاملان گمراهی و در عین حال حفظ کرامت، عفاف و وقار زن مسلمان در عرصه های مختلف اجتماعی و اعتقادی است.[۶]
به روشنی پیداست که محتوا می تواند در محیطی غیر از مسجد همانند دانشگاه، اجتماعات مردمی و عمومی حتّی مجالس قانونگذاری و مجامع جهانی باشد، همان گونه که چادر دوازده وصله ای که سلمان بر سر آن بانوی نمونه مشاهده کرد، هرگز به معنای کپی برداری در این زمان نیست! چنین تصویر یا تصوّری، تحجّری ویرانگر یا جمودی وحشت زاست، بلکه پیام اصلی این عمل، توجه به حقایق پایدار زندگی، ساده زیستی در عرصه های مادی، رهایی از دلبستگی ها و وابستگی های فریبنده زندگی، ایثار برای پیشبرد آرمان های والای مکتب و حاکمیت ارزش های الهی مذهب و… است. این آموزه ها در امروز و فردا با هر پیشرفت و تحوّلی در قالبی متناسب قابل پیروی است، زیرا انسان های هر دوره ای دارای «احساس»، «اندیشه» و «فطرت» پاک هستند و نسبت به پدیده ها و رخدادهای اطراف خویش دارای احساس «احسان و سخاوت» یا «ایثار و نثار» مال و جان هستند و یا هیچ احساسی از خود نشان نمی دهند و تنها به تکاثر و تزاید داشته ها و ذخیره ها می پردازند و بولهب وار به زراندوزی رو می کنند! مهم، نوع نگاه و گرایش است وگرنه:
آدمی را، بر لباس صوف و اطلس فخر نیست
دیده باشی، این قماش، اکثر ستوران را جُل است[۷]
سیره پیشوایان در ارائه الگوهای عینی و عملی
پیشوایان پاک سرشت و روشن اندیش، هرگز پیروان خود را با احساس زودگذر یا هوس های سطحی و گمراه کننده، به پیروی از عادات و آداب و خرافات گذشتگان و یا تبعیت از مدها و مدل های بیگانگان تشویق نمی کنند، مبادا در اثر علاقه و احساس سطحی، استقلال فکری و شخصیت انسانی و خودباوری آنان خدشه دار گردد و چندی با شور و غوغایی کاذب، دل به خوشی های شیطانی بندند اما سپس با افسردگی، خستگی و خمودی دست به گریبان شوند. پیشوایان یکایک علاقه مندان و ارادتمندان خویش را نخست «اندیشه» سپس «انگیزه» می بخشند تا اراده و انتخابی عمیق و دقیق پیدا کنند و شور و شیدایی خویش را با شعور و شناخت، سنجیده یابی و سنجیده نگری پیوند زنند و هر یک از پیروان چونان پیشوایان، آراسته به صفات و حسنات آسمانی شوند و افزون بر «خردورزی»، «قداست و عظمت معنوی» نصیب خود سازند.
قرآن کریم معلّم این اندیشه و این شیوه است، آنجا که «اسوه ای حسنه» و «سرمشقی شایسته» معرفی می کند و شرط این پیروی را سه عامل معرفی می نماید: امید به خدا، ایمان به روز جزا و یاد بسیار پروردگار سبحان: «لَقد کانَ لَکم فی رسولِ اللَّهِ اسوهٌ حَسَنَهٌ لِمَن کانَ یرجوااللَّه و الیومَ الاخِرَ و ذَکرَ اللَّهَ کثیراً.»[۸]
همین سخن و سیره درباره معرفی بت شکن نمونه تاریخ، حضرت ابراهیم هم به تمامی ابراهیمیانِ پاک اندیش به چشم می خورد و: «قد کانَتْ لَکم اسوهٌ حسنهٌ فی ابراهیمَ و الّذینَ مَعَهُ.»[۹]
امیر مؤمنان علی علیه السّلام با زیبایی در سخنی کوتاه، بلندای معرفت خویش را در اصل الگوپذیری ترسیم می سازد و می فرماید:
«اَلا اِنَّ لکلّ مأمومٍ اماماً یقتدی به و یستضئ بنور علمه؛[۱۰]
آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد.» سپس به سیره سر سلسله رسولان حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلّم اشاره می فرماید:
«و لقد کان فی رسول اللَّه کاف لک فی الاسوه و دلیل لک علی ذمّ الدنیا و عیبها…؛[۱۱]
برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله و سلّم را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد. دنیا از هر سو بر پیامبر باز داشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد و از زیورهای آن فاصله گرفت.»
امام علی(ع) در پی این معرفی معرفت آموز، سخن از حضرت موسی(ع) به میان می آورد که جز قرص نانی برای برطرف کردن گرسنگی نخواست و بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود. آنگاه داوود نبی(ع) را الگوی همگان معرفی می نماید که با هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت و با بهای آن به خوردن نان جو قناعت می کرد و به دنبال او عیسی بن مریم علیهماالسلام را مثال می زند که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن برتن می کرد و نان خشک می خورد. چراغ او در شب، ماه؛ پناهگاه زمستان وی، شرق و غرب زمین؛ مرکب سواری او، دو پایش و خدمتگزار وی، دستانش بود!
امیرمؤمنان(ع) در ادامه خطبه خود رسول گرامی اسلام را سرمشقی ممتاز و برتر برای الگوگیری معرفی می نماید و می فرماید:
«فتأسّ بنبیک الاَطیبِ الاَطهرَ صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فانَّ فیه اسوهً لمن تأسّی و عزاءً لمن تَعزّی…؛[۱۲]
پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان و مایه زدودنِ اندوه است برای کسی که خواهان آن باشد و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه او نهد.
امام علی(ع) در نامه ای به عثمان بن حُنَیف اقتدا و پیروی از الگوی شایسته را برای هر پیروی لازم می شمرد و در پی آن خود را به عنوان امام و پیشگام معرفی می نماید:
«و اِنَّ امامَکم قد اکتفی مِن دنیاه بِطَمْرَیه و مِن طُعْمه بقُرْصَیه ألا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اُعینونی بورعٍ و اجْتهادٍ و عفّه و سدادٍ…؛ [۱۳]
همانا امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده. و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید. سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام، بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!
… من نَفْس خود را با پرهیزکاری می پرورانم تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست، در امان و در لغزشگاه های آن ثابت قدم باشد.»
حضرت رسالت سنگین امامت و الگو بودن برای جامعه را به گونه ای زیبا و ظریف ترسیم می سازد و درباره کسانی که به بیت المال مسلمانان دسترسی دارند و خود را صاحب اختیار تام و تمام اموال عمومی می پندارند و از انسان های مستمند و تهیدست غلفت می کنند، می فرماید:
«اگر می خواستم، می توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم کنم امّا هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام های لذیذ برگزینم در حالی که در «حجاز» یا «یمایه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا شکمی سیر نخورد یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشد.
… آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟!»[۱۴]
جمهوری اسلامی و مسئولیت مدیران در الگوسازی و الگودهی
شادابی و نشاط، طراوت و هیجان، نگاه ظاهری به زندگی، نوگرایی و نوفهمی، حق جویی و کمال یابی و تأثیرپذیری، از جمله صفات نسل جوان و نوجوان است. هر گاه این صفات زنده و ارزنده با الگوگیری بالنده همراه شود، آثار و برکاتی بسیار به همراه دارد که از آن میان به نمونه هایی چنین می توان اشاره کرد.
۱. تنظیم و تمرکز افکار؛ جهت دهی اندیشه ها
دوران نوجوانی و جوانی، ایامی است که به صورت طبیعی «احساس» بر «اندیشه و خردورزی» برتری دارد. دانش و تجربه اندک این نسل موجب می شود بیشتر آنان نگاهی ظاهری، ساده و روبنایی به زندگی داشته باشند و گستره نگاهشان به حقایق هستی و پشت صحنه های حوادث محدود باشد. از این روشتابان دوست و رفیق می شوند، با عجله تصمیم می گیرند، تند و سریع موضع گیری می کنند، لحظاتی را شاد و خرسند و لحظاتی را محزون و اندوهگین سپری می کنند، تا آنکه پس از چندی به قواعد پیدا و ناپیدای زندگی دست یابند، پخته و فرهیخته شوند و در هر گفتار و رفتار، سلسله عواملی را مورد توجه قرار دهند.
شناخت و معرفت نسبت به الگوهای شایسته، مانع هدر رفتن یگانه سرمایه آنان یعنی عمر گرانمایه می شود؛ انرژی متراکم آنها جهت می یابد و افکار و اندیشه ها در مسیری بالنده و پاینده هدا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 