پاورپوینت کامل سراب کفر و دنیاگرایی؛ تفسیر سوره نور «۲۹» ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سراب کفر و دنیاگرایی؛ تفسیر سوره نور «۲۹» ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سراب کفر و دنیاگرایی؛ تفسیر سوره نور «۲۹» ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سراب کفر و دنیاگرایی؛ تفسیر سوره نور «۲۹» ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

>

در محضر خورشید (۲۹)؛ درس هایی از تفسیر سوره نور
«و الّذین کفَرُوا أعْمالُهم کسرابٍ بِقیعه یحْسَبُهُ الظمآنُ ماءً حتّی اذا جاءهُ لَمْ یجِدْهُ شیئاً و وَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفّیهُ حِسَابَهُ و اللَّهُ سَریعُ الحِسابِ أوْ کظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّی یغْشیهُ مَوْجٌ مِنْ فَوقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یدَهُ لَمْ یکدْ یریها وَ مَن لَّمْ یجْعَلِ اللَّهُ نوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ.» «آیات ۳۹ و ۴۰»

مدتی این مثنوی تأخیر شد

در چند آیه گذشته که آخرین قسمت آن در شماره ۱۴۶ (اردیبهشت ۸۳) بود، شرح حال و جایگاه مؤمنان بازگو شد با این تأکید که آنان، این جایگاه را از آن نوری دارند که خداوند به آنان ارزانی داشته است. اینک و در نقطه مقابل، طی دو آیه، دو مثال جامع و رسا در وصف حال کافران پیش روی ما گذاشته می شود. دو نمونه و تمثیل گویایی که با ظرافت و زیبایی تمام، حال و روز کافران را هم در رفتار و هم در هدف شان ترسیم می کند و دنیای تیره و فضای تار زندگی و شخصیت آنان را نشان می دهد که قرین سرگشتگی است و افق ها و جاذبه های کاذب و دورنمای فریبنده ای را پیش روی آنان گذاشته است. دستاورد باورها و کردارهای کسانی که خداوند را در عقیده و عمل خود نادیده گرفته، سرابی بیش نیست که برای تشنگان خوشبختی ماندگار، چیزی جز خستگی راه نمی باشد و تلاش های بی ثمر را بر جای خواهد گذاشت. لایه های ظلمت و وحشت با امواج سهمگین و شبانه، فضای زندگی را چنان بر آنان تاریک می کند که حتی چند قدم آن سوتر را نمی بینند. این سرنوشت کسانی است که نور هدایت الهی، وجودشان را روشن نکند.

نکات ادبی

«سراب» که در اصل به معنای جاری شدن است، مفهومی روشن دارد. در فارسی نیز سراب گفته می شود و چون در نگاه بیننده همانند آب جریان می یابد به آن سراب گفته شده است.

«بقیعه» مرکب از دو کلمه «باء» و «قیعه» است. یکی از معانی که برای «باء» شمرده اند معنای ظرفی و مرادف «فی» می باشد که معادل فارسی آن «در» است.

در باره «قیعه» اختلاف هست که مفرد است یا جمع؟ مفسری چون طبرسی، صاحب مجمع البیان و ادیب و لغت دانی چون «فرّاء» آن را جمع «قاع» شمرده اند، اما علامه طباطبایی در تفسیر خود، و «راغب اصفهانی» در لغت نامه قرآنی معروف خود، آن را مفرد شمرده و جمع آن را «قیع» دانسته اند، مانند «قاعه» که جمع آن «قاع» است. زمخشری در تفسیر کشاف هر دو گفته را بازگو کرده است. می توان مفرد بودن «سراب» را مؤید مفرد بودن آن گرفت.

به هر حال، این کلمه به معنی زمین یا زمین های گسترده بی آب و علف می باشد؛ همان بیابان و هامون.

«ظمآن»: این واژه، در ریشه به حدّ فاصل میان دو بار نوشیدن گفته می شود و «ظَمَأ» عطشی است که در این فاصله برمی خیزد. برخی چون فخر رازی آن را به معنی تشنگی زیاد دانسته اند. «ظمآن» کسی است که دچار تشنگی شده است.

«لجّی»: این کلمه از ریشه «لجاج» است که تکرار و پی در پی بودن را می رساند. در اینجا اگر دریا با این وصف آمده، به این لحاظ و تناسب است که دریای ژرف و گسترده، امواج پی در پی دارد؛ پس منظور از «بَحْرٍ لُجّی» دریای ژرفی است که امواجی سهمگین و پی در پی دارد.

«سحاب»: برخی لغت دانان همانند راغب اصفهانی آن را به معنی مطلق «ابر» دانسته اند، چه باران زا و چه بی باران، ولی «ابن منظور» در لغت نامه مفصل خود، لسان العرب، این واژه را مخصوص ابرهای باران زا می داند.

پیشتر در شرح آیه ۲۵ همین سوره در باره کلمه «وَفَّیه» توضیح دادیم که به معنی پرداختن و ادای چیز به صورت کامل و بدون کم و کاست است.

شرح

* «و الّذین کفروا اعمالهم کسرابٍ بِقیعه یحسبه الظمأنُ ماءً حتّی اذا جاءَه لَمْ یجده شیئاً و وَجَد اللَّه عنده فوفّیه حسابَه و اللَّهُ سریعُ الحساب».

در پایان آیه نور و سه آیه پس از آن دیدیم خداوند از بندگانی خاص سخن می گوید که با عنایتی ویژه به نور او دست یافته اند؛ مردان و زنانی والامقام در خانه هایی ارجمند و رفیع که پیوسته تسبیح حق بر زبان دارند و وابستگی و دلبستگی های مادی نمی تواند آنان را از یاد خدا و برپایی نماز و پرداختن زکات باز دارد. اینان همواره نگران روز رستاخیزند که واقعیات را آشکار و دل ها و چشم ها را دگرگون خواهد ساخت.

اینک وصف حال کافران را با این «تشبیه» آغاز می کند که کردارشان همانند سرابی در بیابان می ماند که فرد تشنه گمان می برد آب است، اما وقتی پیش می رود چیزی نمی یابد.

این مثال و تشبیه، چنان که پیداست، هر چند در باره «اعمال» کافران است و مثال دیگر در آیه دوم نیز همین گونه است، ولی به خوبی معلوم است آنچه به آدمی هویت و شکل می دهد، اعمال و انگیزه ها و باورهای وی است. انسان چون زمینی خالی ولی آماده و مستعدّ است با کشش هایی غریزی و فطری و الهامات و شناخت های درونی و بیرونی و قدرت انتخاب. چنان که قرآن فرمود: «قلْ کلٌّ یعْمَلُ علی شاکلته؛[۱] بگو: هر کس بر اساس شخصیت و انگیزه و باور خویش عمل می کند.» نیز فرمود:

«وَ نَفْسٍ و ما سَوّیها فألهمها فجورها و تقویها، قد أفلح مَن زکیها، و قد خاب مَن دسّیها؛[۲] قسم به جان آدمی و آن کس که آن را آفریده و منظم ساخته، سپس شرّ و خیرش را به او الهام کرده است، که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد، و آن کس که نفس خود را با گناه آلوده کرد، نومید و محروم گشت.»

پیوند انسان و عمل

آنچه هویت و وجود کافران را شکل می دهد، باورها و کردارهای آنان است. تشبیه باور و کردار به سراب، در واقع تشبیه هویت و هستی حقیقی کافران به سراب است. از این رو آیه با تعبیر «و الذین کفروا» شروع می شود نه «اعمال الذین کفروا»؛ یعنی در آغاز توجه را معطوف به خودِ کفار می کند، سپس بدون فاصله، پیش از ذکر مثال، در جمله بلندی، اعمال شان را جایگزین خودشان می کند. از ترکیب «بدل» برای توجه دادن بهره می جوید و بدین سان پیوند میان آدمی و عمل وی را می نمایاند. دوباره به گونه ای ظریف و بسیار زیبا، هنگام بیان مثال، به این واقعیت برمی گردد و پیوند جدایی ناپذیر آدمی و اعمالش را در مثال بازگو می کند که توضیح آن خواهد آمد.

اگر منظور از «اعمال» کافران در این آیه، معنایی عام نباشد که شامل باورها و انگیزه ها نیز می گردد، باید توجه کرد که اعمال آدمی برخاسته از عقاید و باورها و انگیزه های وی است. در تشبیهی که آیه در باره کافران آورده، میان باورها و کردارها فرقی نیست.

در پایان آیه پیش سرانجام نیک مؤمنان را که برآیند بهترین پاداش کردار آنان و فضل و لطف الهی است برشمرد، آن هم پاداشی بی حساب و اندازه، و اینک در مقابل آنان، کسانی قرار دارند که کردارشان، دستاوردی ارزنده برای آنان نخواهد داشت و برایشان جز پوچی و پشیمانی رقم نخواهد زد؛ چرا که کفر ورزیدن و کردار کفرآمیز، گام نهادن در پی سراب، به گمان آب است.

اصل مثال (مُشَبَّهٌ بِه) این عبارت است: «سرابٍ بقیعه یحسبه الظمآن ماءً حتی اذا جاءه لم یجده شیئاً؛ سرابی در بیابان که تشنه آن را آب می پندارد، تا آن گاه که پیش آن می رسد اما می بیند چیزی نیست.»

آیه شریفه بر این واقعیت تأکید می ورزد: کسانی که به خدا کفر ورزیده و کردار خویش را بر باورهایی نادرست استوار می سازند، سرانجام آنان، مانند انسان تشنه ای است که در بیابان خشک و بی نشانی، به گمان اینکه، آبی یافته که زلالی و موج های آرام و پی در پی آن، او را به سوی خود فرا می خواند، با امیدی فراوان، به سوی آن روان می شود اما با پیشروی، جز حسرت و از دست رفتن فرصت و تشنگی بیشتر، چیزی نصیب وی نمی شود. او، هم فرصت را از دست داده، هم بر تشنگی خویش افزوده، هم امید خود را از بین برده و هم خود را به نابودی و هلاکت افکنده است.

این مثال زیبا و گویا، هر چند وصف حال اعمال کافران است، اما آنچه نقطه عطف و مرکز اصلی توجه است، خودِ کافرانند که دلباخته اعمال خویش اند. اینان چون تشنگان درمانده اند که «سراب» را از «آب» بازنشناخته، همه سرمایه و توان خویش را در بیابان طبیعت و در جهان ماده و عرصه عمل و آزمایش، به پای خیالات و توهمات خود ریخته اند با این گمان که راه به جایی خواهند برد.

هر چند سراب مثالی برای اعمال کافران است، اما آن کس که در پی این آب نما است و آن را «آب» گمان می کند، صاحب عمل یعنی کافر (ظمأن) است. اوست که وقتی به نقطه خیال انگیز سراب می رسد (اذا جاءَهُ) آن را چیزی نمی بیند (لم یجِدْه شیئاً) آن وقت باورش می شود که خیالی بیش نبوده اما اینک نه آبی در بساط دارد و نه آبی بر زمین است. بیچاره آن تشنه ای که دوباره در پی سرابی دیگر، در نقطه ای دوردست تر بیهوده بکوشد!

در آیه، با ذکر این مثال، به خوبی حال و وضع کفار و اعمال آنان ترسیم شده است، اما جمله «و وجد اللَّه عنده» که بی فاصله و آمیخته با مثال یاد شده آمده، هم تشبیه را تکمیل می کند و هم به اصل موضوع برمی گردد. به این حقیقت نیز توجه و آگاهی می دهد که تشنه، نه تنها آب نمی یابد و به خواسته خود نمی رسد بلکه بر خلاف انتظار خویش، «خداوند» آنجا، در همان سرابگاه، حساب و نتیجه اعمال او را بی کم و کاست به وی می دهد. مرجع ضمیر فاعلی در «وَجَدَ» هر چند «ظمأن» است ولی معلوم است مقصود کافر و وضع او می باشد که مانند هر انسانی به خواست فطری خویش، در پی سعادت و کمال است ولی در راهی قرار گرفته و کردارهایی دارد که وی را به هدف حقیقی و مقصد مطلوب نمی رساند. تنها زمانی چشم می گشاید که فرصت از کف رفته و با خداوندی روبه رو می شود که حسابرس گذشته اوست: «فوفّیه حسابه»؛ حساب و بازده باورها و کردارهای او را به تمام و کمال و بی هیچ ستمی می دهد. او همان تشنه ای بود که در بیابان طبیعت، کشش فطری و خدادادی به سوی سعادت و کمال را در عمل، به انحراف کشاند و رفتارها و معبودهایی دیگر برگزید و راهی را پیمود که جز افزایش تشنگی و دور ماندن از مقصد اصلی، دستاوردی نداشت. او در سرابگاه، تنها حقیقتی را که با آن رودررو می شود، خداوند است که از آغاز و میانه راه، همواره همراهش بود ولی او چشم بر این حقیقت بسته بود: «و هو معکم أینما کنتم؛ او با شماست، هر جا که باشید.»[۳] خداوندی که در کمین کافران و معاندان است و گویا در انتظار آنان نشسته است: «إنّ ربّک لبالمرصاد؛ خدای تو در کمینگاه است.»[۴] همان گونه که جهنم کمینگاهی است که در انتظار دوزخیان است: «إنّ جهنّم کانتْ مرصاداً»[۵] خداوندی در کمین است که علم او به دیگران، و از آن جمله ریز و درشت اعمال کافران، یکسان است، از همین رو – چنان که علامه طباطبایی فرموده – «سریع الحساب» می باشد.

کافران در حالی آرزوها و اهداف خود را بر باد رفته می یابند که به ندای آسمانی ولی درونی خویش، پاسخ درست ندادند و از آب حیات حقیقی که در کنار و در پی و آمیخته با فطرت و وجدان شان بود، رویگردان شده، در بیابان ماده گرایی و طبیعت کاذب زندگی و شوره زار شرک، خود را سرگردان کردند. آنان فراز و نشیب های زندگی و تلخ و شیرین های آن را به امید دستیابی به خوشبختی و آینده ای روشن پشت سر می گذارند اما چون کج فکر و فهم بودند، اینها خواب و خیالی بیش نبود! به گفته قرآن کسانی اند که «ضَلَّ سَعْیهم فی الحیاه الدنیا و هُمْ یحْسَبُون أنّهم یحْسِنُون صُنعاً؛ تلاش شان در زندگی دنیا به گمراهی و نابودی رفت، در حالی که خیال می کنند کار درستی می کنند.»[۶] کسانی اند که کردارشان بر باد است: «و قَدِمْنا إلی ما عملوا مِنْ عملٍ فَجَعَلْناه هَباءً مَنْثُوراً

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.