پاورپوینت کامل حیران خانم دنبلی خویی، شاعر سده سیزدهم ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حیران خانم دنبلی خویی، شاعر سده سیزدهم ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیران خانم دنبلی خویی، شاعر سده سیزدهم ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حیران خانم دنبلی خویی، شاعر سده سیزدهم ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

>

درآمد

در تاریخ پُرافتخار ایران اسلامی، همواره زنان عالم، مؤمن، شجاع و شیر دل جایگاه ویژه ای داشته و نقش اساسی آنها در نهضت ها، خیزش ها و حرکت های علمی، اجتماعی و فرهنگی فراموش ناشدنی است. این زنان شیر دل نه تنها مردان بزرگی را در دامن پُر مهر و محبت خود پرورش داده اند، بلکه سبب تداوم حرکت های عظیم مردمی و رشد و بالندگی حیات علمی و اجتماعی جامعه شده اند.

در این میان صفحات تاریخ خطه آذربایجان مشحون از فعالیت های بانوان قهرمانی است که با تکیه بر نیروی ایمان و عمل در عرصه های مختلف علمی، اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی قدم برداشتند و نام خود را در ردیف مشاهیر ایران اسلامی جاویدان و ماندگار ساختند.

در این نوشتار به شرح حال یکی از بانوان شاعر این خطّه پرداخته می شود، امید که مورد توجه و قبول صاحبان فضل و ادب قرار گیرد.

محل تولد و خاندان

حیران خانم، شاعره نامدار سده سیزدهم هجری قمری از زنان نامورِ خاندان «دُنْبُلی»[۱] است. از تاریخ حیات و شرح حال وی اطلاع دقیقی در دست نیست و آنچه نویسندگان و محققین در خصوص زندگانی وی به نگارش در آورده اند متناقض می باشد. «حیران» ظاهراً تخلص او بوده و وی نام دیگری داشته است.

محمّد علی تربیت تولد وی را شهر تبریز درج کرده،[۲] و برخی از محققین او را متولد نخجوان دانسته اند و رشد و نمای وی را در شهر ارومیه روستای «خانقاه سرخ» که به زبان ترکی «قزل خنیه» مشهور است – در سه فرسخی ارومیه و پایین تر از کار خانه قند – قید کرده اند.[۳]

نویسندگان کتاب «بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی» این شاعره نامی را جزء شعرای ارومیه و مؤلف کتاب «دانشمندان آذربایجان» و دکتر جواد هیئت در کتاب «آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش» او را اهل تبریز معرّفی می کند در حالی که خود اعتراف دارد، که از دودمان دنبلی است.

امّا به اعتقاد نگارنده کلمات خوی و دُنْبُل از هم جدا ناشدنی است و اقامت چند ساله حیران خانم در ارومیه و تبریز را نمی توان دلیل بر این گرفت که او اهل آن دو شهر است، چنان که عبدالرّزاق دنبلی (مفتون خویی) و بهاءالدّین دنبلی و عدّه ای از بزرگان، این خاندان را فقط به خاطر این که از خاندان دنبلی هستند جزء بزرگان آذربایجان غربی یاد کرده اند با این که می دانند اقامتگاه دانشمندان فوق آذربایجان غربی نیست، فقط چون دنبلی هستند و دنبلیان با خوی پیوند ناگسستنی دارند و خوی جزء آذربایجان غربی است بدین جهت جزء رجال آذربایجان غربی ذکری از ایشان به میان آورده اند.

به هر صورت حیران خانم چون دنبلی است به خوی اختصاص دارد اگر چه زادگاه و محلّ نشو و نمایش در خوی نباشد.[۴]

مؤلفین «بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی» در مورد پیوند نزدیک شهر خوی و طایفه دنبلی و انتساب حیران خانم به خاندان دنبلی می نویسند:

خواننده عزیز توجّه دارد که طایفه دنبلی از قدیم الایام در صفحات خوی و شاهپور (سلماس) سکونت داشته اند و تاریخ عمومی و اجتماعی آذربایجان غربی از حادثاتی حکایت دارد که به دست بزرگان این طایفه به وقوع پیوسته است. با توجّه به این واقعیت مسئله انتساب حیران به این خاندان از دو حال خارج نیست، یا باید تصوّر کرد که اجداد وی در زمان های قدیم از خوی به نخجوان نقل مکان کرده اند و یا لزوماً و باید معتقد بود که تعدادی از این دنابله نیز در نخجوان اقامت داشته اند.[۵] او در یکی از اشعارش در مورد حسب و نسب خویش می گوید:

پرسی اگر ز نسبتِ «حیرانِ» دلفگار

از خادمانِ شیر خدا، شاه دین، علی است

باشد ورا حسب، ز عزیزان نخجوان

او را ولی، نسب ز کریم خان دُنبُلی است

و در جایی دیگر به تیره و طایفه خود اشاره کرده و چنین می سراید:

چو ابر گریه کند دنبلی و کنگر لو

الهی همچو من افشار و قجر سوزد

پدر

پدرش کریم خان کنگرلوی دنبلی[۶] از سران سپاه عباس میرزا است. اجدادش در روزگاران سابق به علت اختلافات درونی قبیله، از دنبلی های حوالی سکمن آباد، چورس و خوی جدا شده و در حوالی ارس استقرار یافته بودند.

حیران خانم در نخستین دوره جنگ های ایران و روس در سال ۱۲۱۸ ق و انعقاد پیمان ننگین بار «ترکمنچای» و الحاق قسمتی از سرزمین عزیز ایران به خاک روسیه، به همراه پدر و اعضای خانواده به ایران آمدند و مدتی در تبریز رحل اقامت افکنده و به دیدار نایب السلطنه عباس میرزا نائل آمدند. سپس راهی ارومیه شدند و در روستای «قِزِلْ خَنْیه»، در ۱۸ کیلومتری ارومیه که از طرف عباس میرزا به عنوان تُیول[۷] به کریم خان واگذار شده بود، اقامت گزیدند. هم اکنون بازماندگان کریم خان در این روستا ساکن بوده و به نام خانوادگی «کریملو» اشتهار دارند و حیران از اسلاف همین خاندان است.[۸]

در فراق یار

با عزیمت حیران از نخجوان به ایران نامزدش که لحظه ای تحمل دوری او را نداشت به علت نامعلومی به ایران نیامد و در آنجا ماندگار شد. حیران آن دختر آشفته و پریشان، پس از استقرار در ایران، اشعار سوزناکی در فراق نامزدش سروده که این هجران در بیشتر اشعارش نمایان است.

حال ما را که کند عرض به جانانه ما

شود آگاه ز حال دل دیوانه ما

جرعه نوشیم ز خمخانه وصل رخ او

سر بر افلاک کشد ناله مستانه ما

لال شد از ستمش بلبل طبع حیران

سوخت در آتش شوقش پر پروانه ما

دوری راه و عدم امکان ارسال نامه ها و پیک های منظم باعث گردیده بود که رفته رفته از طرف دشمنان حیران خانم چنان شایع گردد که نامزدش دیگر علاقه ای به او ندارد. او در شعرهایش گاهی خطاب به نامزدش تمنای ارسال نامه می کند تا خاطر غمدیده خود را با آن شاد کند:

گاه با مکتوب ما را یاد ساز

خاطر غمدیدگان را شاد ساز

* * *

لااقل ای مه سپهر وفا

گاه با نامه یاد ساز مرا

نیست لایق ایا مه تابان

خلق گویند بی وفاست فلان[۹]

درباره ازدواج حیران و چگونگی آن اطلاع صحیحی در دست نیست و گویا او به یاد محبوب نخجوان، دل خوش داشته و از ازدواج سر باز زده است و شاید هم در همان روستای قزل خنیه – به احتمال ضعیف – تن به ازدواج یکی از اقوام خود داده است. در هر حال اگر بتوانیم شعر زیر را خطاب به همسرش عنوان کنیم باید نتیجه بگیریم که از وصلت خود خرسند نبوده و در آرزوی آزادی است.

تا به کی می کشی تو در بندم

نیستی راستی خداوندم

من ندانم چه کرده ام به قضا

که به دامت چنین بر افکندم

به جفایی چنین به حال خودم

گاه می گریم و گهی خندم

گر برانی که تا خلاص شوم

به خدا نیز از تو خرسندم[۱۰]

از اشعار وی استفاده می شود که از عمری طولانی برخوردار بوده و زمان سه پادشاه قاجار را درک کرده است. به قول محمّد علی تربیت، موقع وفات هشتاد سال داشته است. وفات وی بین سال های ۱۲۶۰ تا ۱۲۷۰ ق در تبریز اتفاق افتاده است.[۱۱]

روزگارم نمود چون نومید

غیر ذکر حبیب نیست کلید

عمرم از دست شد چو تیر از شَست

برف پیری مرا به سر بنشست

حیران خانم تا پایان عمر چشم انتظار نامزدش بود و این از نوع بیان غالب اشعارش هویداست. چنان چه او در تمام خطاب های خود به نامزدش، حتّی در پیری و در بستر مرگ او را جوان خطاب می کند.

پیرم اگر که بخت ما یار شود

این گردش افلاک مدد کار شود

غم نیست ز پیری ام جوان می گردم

دلدار به ما اگر که غمخوار شود

* * *

غم نیست اگر که غم نموده پیرم

در دست فراق دوست دستگیرم

آن یوسف دهر گر مرا بنوازد

خود گشته جوان عمر از سر گیرم

نا گفته پیداست که نامزد او – اگر زنده بود – به همراه خود شاعره نیز پیر شده بود ولی چون از نظر فلسفی آخرین تصویر ذهنی قبل از جدایی، تصویر جوانی نامزدش بوده لهذا تا پایان عمر او را در همان کسوت جوانی می بیند. آخرین شعر او که در بستر مرگ با عنوان «الوداع» سروده مؤید نظریه فوق است:

الوداع ای ماه تابان الوداع

الوداع ای شاه خوبان الوداع

می کنم آه و فغان با سوز دل

چون رسیده وقت هجران الوداع

از درت ای مونس قلب حزین

می روم با چشم گریان الوداع

از فراقت ای طبیب مهربان

درد ما را نیست درمان الوداع

چون که هجران شد نصیب جان ما

ای عزیزان و محبّان الوداع

با دل پر حسرت و با جان زار

دور می گردم ز جانان الوداع

چون وداع واپسین است ای جوان

رحم کن بر حال حیران الوداع[۱۲]

استقبال حیران

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.