پاورپوینت کامل زنان و شیاطین تحلیلی بر مجموعه نمایشی او یک فرشته بود ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زنان و شیاطین تحلیلی بر مجموعه نمایشی او یک فرشته بود ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنان و شیاطین تحلیلی بر مجموعه نمایشی او یک فرشته بود ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زنان و شیاطین تحلیلی بر مجموعه نمایشی او یک فرشته بود ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
>
در ماه مبارک رمضان مجموعه نمایشی «او یک فرشته بود»، از شبکه دو سیما به روی آنتن رفت. این نوشتار بنا دارد تا تحلیلی بر ادبیات آن کار داشته باشد، ولی به عنوان اولین مبحث لازم می داند به موضوعی به عنوان اصلی ترین موضوع در ارتباط با آن تولید پرداخته شود. در این مجموعه نمایشی، شخصیتی خلق شده که هم در مجموعه نمایش و هم به گفته دست اندرکاران تولید، گفته می شود شیطان است. او قدرت مافوق بشری دارد، غیب و ظاهر می شود و سِحر می کند و از این رو کسی نیست که به عنوان یک انسان واقعی فرض شود. از طرف دیگر، در میان مردم عادی زندگی می کند و همانند آنها غذا می خورد و از ابزار مادی استفاده می کند.
مهم ترین سؤال که در ارتباط با این شخصیت مطرح است این است که آیا او با آموزه های اسلامی از شیطان سازگاری دارد؟ پاسخ به این سؤال است که نقش کارشناسان و علمای معظم اسلامی را در حضور فعال تر در این موارد به سبب پاسداری از تعالیم اسلامی برجسته می کند.
شیاطین روی زمین چگونه هستند؟
آیا این شخصیت ساخته شده به عنوان شیطانی که متمثّل شده با آنچه در قرآن و روایات در ارتباط با شیطان متمثل آورده شده همخوانی دارد یا خیر؟ در آموزه های دینی هر جا که مَلکی از طرف خداوند سبحان برای انجام امری آمده است، با کلام، انجام مأموریت کرده و نه ابزار مادی. به تعبیر دیگر، هر گاه در جنود رحمانی بوده، القای کلمه کرده و هر گاه در قالب ابلیس، وسوسه و مکر کرده است.
در این موارد او مأموری بوده که در چهره انسان برای انجام مأموریت بر آدمیان ظاهر شده است. دو نکته در مورد این مأموران مورد توجه است. یک اینکه بشر نیستند و از ابزارهای مادی میان بشر استفاده نمی کنند. دوم اینکه هر جا که در راستای جنود رحمانی عمل می کرده اند فقط بر افراد خاص که همان اولیای خدا هستند ظاهر شده اند و نه مردم عادی؛ به عنوان مثال متمثل شدن آنها بر افرادی مثل حضرت ابراهیم(ع) و حضرت مریم.
این مأموریت ها کلمه خداست که بر بشر القا می شود. در داستان حضرت عیسی(ع)، کلمه (همان کلمه «کن» به معنی باش) است که بر مریم(س) القا شده است. در تکوّن او اسباب عادی از قبیل پدر و زناشویی کار نکرده است.. . همه چیز خدا کلمه است ولی سایر اشیاء مختلط به اسباب عادی است. (تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۲۳۲، در تفسیر آیه ۱۷۱ سوره نساء) در جای دیگر ملایک خدا بر حضرت ابراهیم عرضه می شوند. حضرت ابراهیم حتی برای آنها غذا آماده می کند و آنها نمی خورند و اینجاست که حضرت را ترس در بر می گیرد.
در تفسیر و توضیح بعضی از آیات شریفه قرآن آمده که ابلیس در شکل انسانی برای دستیابی به خواسته خود در میان آدمیان آمد. او به میان کفار و.. . هم آمده است. یکی از این موارد در مجلس شورای دارالندوه است. در آیه شریفه آمده است که کفار در امر حبس کردن و کشتن و بیرون کردن پیامبر از مکه مکر می کنند (نقشه می کشند). در تفسیر آیه در بحث روایت آورده شده که ابلیس در شکل پیرمردی که خود را از اهل نجد معرفی کرده بود وارد شده و در این مجلس شورا شرکت می کند.
مأمورینی که از طرف خدا به میان آدمیان می آیند، ماده نیستند پس غذا هم نمی خورند ولی در این سریال نمایشی اگر بخواهد بگوید شیطان مأموری است که برای باز کردن وادی گناه بر «بهزاد» آمده، او در میان انسان هاست و مثل انسان ها زندگی می کند و غذا می خورد. به دلیل ندیده گرفتن همین نکته است که بر روی غذا خوردن او تمرکز هم شده است. اگر او یک انسان واقعی است که غذا می خورد و در میان انسان ها زندگی می کند و همه او را می بینند و برای اعمال شیطانی بر سر راه «بهزاد» آمده، پس چرا قدرت فوق بشری دارد؟ اگر مأموری از طرف خداست (شیطان هم تحت قدرت خداست) و آمده تا «بهزاد» را که گرفتار غرور شده، مرحله به مرحله به ورطه سقوط بکشاند، چرا مثل انسان های معمولی زندگی کرده و از ابزار استفاده می کند؟
عنصر تخیل در ادبیات داستانی وارد می شود و فضاها و شخصیت های خیالی و فرضی می سازد و هر گونه هم که بخواهد آنها را معرفی می کند، ولی سؤال این است که اگر این فضاها و شخصیت ها معرفی خاصی از موارد آموزه های دینی باشند آیا محدودیتی دارند یا خیر؟ ادیان غیر از اسلام از این رو که کتاب های خودشان دستنوشته های بشر است و تفکر و دیدگاه بشر در آنها راه یافته، خود نمی توانند عامل بازدارنده ای برای هر چه که ذهن بشر می سازد و هر جا که می رود باشند؛ تعالیم آن ادیان نمی تواند کاری به ورود تخیل و دیدگاههای متفاوت در خود داشته باشند چرا که خودِ کتاب که اصلی ترین منبع معرفی آن دین است از نگاه بشر در آن مصون نمانده است. اما در تعالیم اسلام این خیال پردازی ها راه ندارد تا جایی که حتی تفسیر به رأی هم گناه بزرگ است چه رسد به خیال پردازی؟
قرآن دستنوشته بشر نیست به همین دلیل خیالبافی و عناصر ساخته ذهن بشر اجازه آلوده کردن آن تعالیم را ندارد. به این شکل است که قرآن و تعالیم اسلامی از ورود ذهن بشر به خود مصون است. به عنوان نمونه، قرآن این تخیل را که فرشتگان دختر هستند مردود می شمارد. اگر پای این ساخته ها و تخیلات ساخت بشری به تعالیم اسلامی کشیده شود راهی باز شده که حقایق را به گونه دیگر جلوه می دهد و معلوم نیست تا کجا برود. یکی از مهم ترین وظایف مسلمانان و نه فقط علما و کارشناسان، جلوگیری از این حمله و هجمه و صدمه است. آموزه های اسلامی به دلیل دست نخورده بودن قرآن نمی تواند خلاف تعالیم قرآن عرضه شود تا جایی که قرآن خود معیار شناخت و تأیید روایات است.
سخن این است که اگر داستانی مأموری از طرف خدا دارد، لازم است که او در داستان، با آنچه در متون اسلامی آمده مطابقت داشته باشد، همین طور است که اگر این مأمور بخواهد شیطان باشد. عناصر تعریف کننده این شخصیت به گونه ای است که بیشتر از اینکه او را خود شیطان نشان دهد و این تعارضات را با آموزه های دینی به خود وارد کند، یک ساحر است که از تولیدات غربی کپی برداری شده و اگر با همان هویت معرفی می شد این اشکالات به کار وارد نبود. در آن صورت او به عنوان یک انسان و جادوگر باید راه ورود و خروج و انگیزه هایش روشن می شدند. استفاده از یک اسم و مخلوط کردن صفات دیگر با آن و به تعبیر دیگر برگرفتن یک تکه از هر کدام، معجونی ساخته که آموزه های اسلام را مورد صدمه قرار می دهد. موجودی که در این مجموعه خلق شده، جادوگری است با عملکرد شیطانی، ولی از این رو که جادوگر نمی تواند مأموری برای باز کردن وادی گناه برای «بهزاد» باشد، این شخصیت سردرگم است. به تعبیر دیگر، انتخاب عملکرد و نقش و موجودیت او با نیازهای دست اندرکاران تولید بوده است نه با آموزه های اسلامی و نه با تعریف و منطقی در داستان.
وسوسه های شیطانی زنانه می شود
قرآن در مورد وسوسه شیطان در داستان آدم و حوا که می تواند نمادین برای نسل آدم باشد، می فرماید شیطان هر دو را وسوسه کرد و هر دو لغزیدند. این «هر دو» که در آیات صراحت دارد، بیان این نکته است که زن و مرد هر دو در انجام خطا و گناه مورد وسوسه شیطان هستند. در همین جا این سؤال مطرح است او که در میان انسان ها مثل یک انسان زندگی می کند و از ابزار مادی استفاده می کند، متناسب با دیدگاه قرآنی خود او کجا وسوسه می شود؟ وقتی نمایش می گوید مرد وسوسه می شود، اگر بخواهد مطابق تعالیم اسلامی باشد، گناه کردن زن را هم باید در اثر وسوسه و پیروی هوای نفس نشان دهد در حالی که این نمایش، خودِ زن را شیطان معرفی کرده است. مخاطب، گناه کردن مرد را می بیند که در اثر کلام و سِحر جادوی زن است. اگر این زن جادوگر و ساحر است، شیطانی شدن همین زن را که ریشه گناه است کجا می بیند؟
مخاطب می بیند که این مسیر اهریمنی یک طرفه است که از زن منشأ می گیرد. قابل توجه اینکه در این مجموعه نمایشی، این زن است که خود را تبدیل به «سرابی» (مرد) می کند، اینها یک نفرند و همان زن، زن اصل است چرا که قدرت مافوق بشری را او دارد. بدی هایی که مرد می کند همه ریشه در زن شیطانی دارد. به این معنا که اگر آن زن محو شود بدی های مرد هم از بین می رود. همه پلیدی ها با او آمده و با او می رود. در آموزه های قرآن آنچه وسوسه می شود، نفس است و زن و مرد هر دو نفس امّاره – کشنده به سوی بدی ها – دارند که منشأ گناهان آنهاست.
در تعالیم اسلامی اگر زن پلیدی می کند و اگر مرد پلیدی می کند، دو نکته را با خود دارد؛ اول اینکه مجرم اصلی خودِ اوست که مورد وسوسه است. دوم اینکه هیچ کس بارِ گناه دیگری را بر دوش ندارد. هر کس مسئول اعمال خود است. به این بیان زنی هم که پلیدی می کند، مورد وسوسه است.
تعارض دیدگاه جاری در این نمایش با تعالیم اسلام این است که در این نمایش خطای مرد ریشه در پلیدی زن دارد و پلیدی زن ریشه در خودِ او. این نگاه دقیقاً با نگاه یهود و مسیحیت و کتاب مقدس و نگاه فرهنگ غرب به زن و به گناه زن و مرد منطبق است. در آن ادیان زن است که بار گناه مرد را به دوش می کشد و زن است که دروازه گناه روی زمین است. به بیان دیگر، در این نگاه مرد اگر خطا می کند، خطا کرده و گمراه شده و این گمراهی ریشه در زنان دارد ولی زن اگر خطا می کند، ذاتش پلید است.
زنان جادوگر شیطان می شوند
این سریال نمایشی بر خلاف نگاه اسلام، شیطان را در قالب شکل ظاهری زن در جامعه و بر مرد عرضه کرده، زنی که مردِ خانه را افسون می کند.
البته تبیین مطالب در مورد وسوسه نفس مطابق قرآن گفته می شود ولی روشن است که چند جمله که در یک بخش گفته می شود، جای خود است و اصل نمایش که شیطان را در قالب یک زن به نمایش در آورده، مورد بحث است.
نکته قابل تأمل دیگر اینکه، با اینکه این دختر شیطان است ولی اصل عمل او نه مبتنی بر وسوسه بر نفس که با نگاه و جادو و دروغ و دورویی است. جایی خود را مظلوم و معصوم و ناچار و بی پناه معرفی می کند و جایی دیگر جادوگری می کند. اصل توان او توان نگاه شیطانی اوست که بیشتر موضوع طلسم و افسون و جادو را با خود دارد تا وسوسه در نفس را.
«فرشته» وقتی دست رد به سینه اش می خورد، کینه و عداوت شخصی از خود نشان می دهد. گاهی لحن و صوت و صورت مظلوم و معصوم فریبکار دارد و گاه لحن و صوت و صورت غضبناک و گاه نگاهی که آتش خشم و غضب آن را فرا گرفته و جان انسانی را می گیرد. این صفات و اعمال، صفات و اعمال انسانی هستند و مأمور خدا از اعمال و غرایض نفسانی و انسانی به دور است حتی ابلیس اگر برای مکر بیاید، او هم تحت تسلط و فرمان خداست که عمل می کند. از همه بی معناتر اینکه وقتی مردِ داستان به این شیطان «نه» می گوید، او
دشمنی اش را با بچه خانواده ادامه می دهد. در منطق داستان، این کار چرا باید انجام شود؟ این چه شیطانی است که جادوگری کینه توز است؟
در این مجموعه نمایشی این شیطان مردِ خانه و حتی کودک پسر را افسون می کند؛ پس شیطان زن است و مردان را افسون می کند. دلیل اینکه در ابتدا زنان به او اعتماد می کنند این است که او مهربانی می کند و آنها را فریب می دهد. زنان خیلی زود می توانند او را بشناسند. شیطان تسلطی بر زنان ندارد و نمی تواند آنها را اسیر افسون خود کند چرا که همه هم جنسند. او حتی بر «سحر» که دختربچه خانه است تسلط ندارد. برعکس «سحر»، شیطنت (اعمالی شیطانی) می کند. «میثم» را می ترساند و محل پنهان شدن در خانه را هم، او به «فرشته» یاد داده است.
در ارتباط با مردان، کار او به گونه دیگری است. او در واقع مردان «بهزاد» و «میثم» را فریب نمی دهد بلکه طلسم و افسون می کند. کدام پسربچه زیر دبستان است که به مادر خود پناه نمی برد و به فرمان یک زن دیگر است؟ غیر از آنکه تحت تسلط ساحرانه باشد؟
حرکت های بی روح و ربوت گونه «بهزاد» و «میثم» در جاهای مختلف از نمایش آنجا که تحت نفوذ کلام «فرشته» قرار می گیرند، حکایت از مورد سِحر بودن آنها دارد.
شخصیتی که در این نمایش خلق شده، جادوگری است که نفوذش فقط بر مردان است و زنان می توانند او و ذات پلیدش را بشناسند. این به چه دلیل است؟ این نکته می رساند که او یک زن است که بر مردان تسلط دارد. شیطان است و زن. زن است و شیطان. همین نگاه است که وقتی «عزیز» که یک زن است با او در می افتد، دو نفر رو در روی همند و «عزیز» او را بیرون می کند ولی وقتی با روحانی که مرد است در می افتد، کار دگر گونه است. جنگ این گونه نشان داده شده که نیروی اهریمنی زن به جنگ نیروی اهورایی روحانی می رود و آن صحنه خلق می شود.
اگر او یک شیطان با نگاه اسلام است باید توانایی وسوسه هر دو (زن و مرد) را داشته باشد و بتواند هر دو را تحت نفوذ و تسلط خود بگیرد. چرا «فرشته» نفوذی بر «عزیز» و «سحر» ندارد؟ چون آن دو مرد نیستند. توجه شود به جایی که «فرشته» وارد خانه شده و «عزیز» از اتاق خود که محل عبادت اوست بیرون آمده و این امر با نور سبز نشان داده شده است. اینجا فرشته سعی نمی کند که با پاشیدن نور قرمز بر «عزیز» او را از پای در آورد، کاری که با روحانی به محض ورود به خانه انجام می دهد. در ارتباط با «عزیز» فقط نشان می دهد که حالش به هم خورده و توان تحمل ندارد ولی با روحانی مقابله می کند. این تعارضات به این شکل قابل پرداخت است که شیطان، زن دیده شده که تسلطی بر زنان نمی تواند داشته باشد چرا که هم جنسند و تسلط و نفوذ او بر مردان است. (مطابق نگاه کتاب مقدس یهود و مسیحیت بر زن و بر شیطان).
زنان شیطانی در تولیدات تلویزیونی
نه فقط در این مجموعه نمایشی سیما، بلکه در اکثر تولیدات ادبی هنری ما زنان قدرتمند در داستان ها و مجموعه نمایشی ها و فیلم های سینمایی نقش و جایگاهی را دارند که توسط مدل غربی اهریمنی تعریف شده که خود، ریشه در نگاه کتاب مقدس یهود و مسیحیت به زن دارد. این راهی که باز است و به پیش می رود با مجموعه نمایشی «او یک فرشته بود»، به اوج خود می رسد. این بار او رسماً شیطان اعلام می شود. در تولیدات ادبی هنری ما زنان که در همه نقش ها و جایگاههای دیگر حاشیه ای، منفعل، سطحی، کلیشه ای، تک بُعدی، بی تأثیر و کمرنگ هستند به ناگاه آنجا که شخصیت اهریمنی پیدا می کنند قوی می شوند. تنها جایی برای زنان شخصیت قوی، مقتدر و زیرک ساخته شده که با نقشه عمل می کنند و نه منفعل و خود طراح و مثمرثمر هستند جایی است که شخصیت آنان اهریمنی است. در این تولیدات یا زن منفعل و ضعیف است و یا اگر قوی است اهریمنی است، و این نگاه منحصر به یک تولید و دو تولید و.. . نمی شود. توجه شود به سریال های مختلف نمایشی مثل «خواب و بیدار»، «عشق گمشده»، «معصومیت از دست رفته»، «امام علی(ع)»، «طلسم شدگان» و.. . سریال های ریز و درشت و قوی و ضعیف دیگر که مبتنی بر همین نگاه ساخته شده و می شوند. عمده این زنانِ اهریمنی قدرتمند در این سریال ها هم از مسیر و مجرای توان جنسی و جنسیتی به نمایش در آمده اند و همین نشان می دهد که این نگاه، زنان را چیزی جز توان جنسی نمی بیند. نقطه مقابل این حضور زنان در سریال های نمایشی حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد که زن مدیر و مدبر، غیر خادم و منفعل، در یک کلام زن تصمیم گیرنده با شخصیت مثبت در آن حضور داشته باشد.
ادبیات غرب پایگاه حضور زن جادوگر در ادبیات داستانی است؛ زنی پلید با اصالتی شیطانی و اهریمنی. پایه و اساس این نگاه به زن هم کتاب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 