پاورپوینت کامل آن کلمه ی لعنتی ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن کلمه ی لعنتی ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن کلمه ی لعنتی ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن کلمه ی لعنتی ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

نیم ساعتی می شد که داشت فکر می کرد. آن کلمه ی مزخرف یادش نمی آمد و اعصابش را به هم می ریخت. همین امروز صبح داشت راجع به آن کلمه با پدرش بحث می کرد. اما حالا که توی خلوت خودش نشسته بود، آن کلمه، پاک از ذهنش رفته بود. دلش می خواست دیگر به آن بحث ها فکر نکند. دلش می خواست دراز بکشد روی تخت. عضلاتش را شل کند و آرام بگیرد اما نمی توانست، چون این عادت همیشگی اش بود: اگر یک دور توی ذهنش بحث را مرور نمی کرد، نمی توانست آن را از ذهنش براند.

حالا هم بحث را مرور کرده بود و رسیده بود به وسط های بحث، به همان کلمه ی لعنتی که توی زبانش نمی آمد.

کلمه ی مهمی که قسمت مهمی از بحث به آن مربوط می شد. کلمه ای که کاربرد زیادی داشت. آه. .. باید یادش می آمد… سعی کرد مترادف های کلمه را بگوید:

«توهم. .. خیالات عوامانه. .. شایعه؟ نه… نه… قصه های دروغینی که مردم ساده آن را باور می کنند. خدای من این کلمه ی دم دستی مسخره چه بود؟»

مثلاً جمله ی «عطسه، صبر می آورد» یکی از مصداق های این کلمه بود. حالات چهره ی پدرش را به یاد آورد؛ ابروهای کلفتش را که اخم کرده بود و در مقابل جمله ی «عطسه صبر می آورد»، سری تکان داده بود و گفته بود «این حرفا همش یه مشت… هستند» این حرفا همش یه مشت چی هستند؟؟ چرا آن کلمه را فراموش کرده بود؟

روی تخت نشسته و به دیوار تکیه داده بود. دلش می خواست گریه کند، فکر نکند. بخندد و یک عالمه بخوابد. دلش می خواست پاورپوینت کامل آن کلمه ی لعنتی ۱۹ اسلاید در PowerPoint را گیر بیاورد و تکه تکه اش کند. دراز کشید. بالشتش نرم بود و کله اش سفت. احساس می کرد کله اش به اندازه ی یک آجر سفت شده. شاید آن بحث حتی یک ساعت هم طول نکشیده بود، اما حس می کرد تمام حرف های دنیا را از مغزش بیرون کشیده و گفته و انگار که هیچی نگفته. هیچی….

نزدیکی های غروب بود. هنوز روی تخت غلت می زد. بدنش درد گرفته بود. بلند شد و رفت دم پنجره. به دیوارهای بلند و یک دست روبه روی پنجره، آن سوی کوچه، نگاه کرد و به بچه هایی که دنبال یک توپ راه راه آبی می دویدند و می خندیدند. نمی دانست به دیوار نگاه کند یا به بچه ها؛ کدام یک جذاب ترند؟!»

«تو می تونی قسم بخوری که توی اون توپ، غیر از هوا، چیز دیگه ای نیست؟ می تونی قسم بخوری که پشت این دیوار چیزی وجود داره؟»

درست همان موقع که پنجره را بست، مطمئن شد که دیدن آن دیوار، از دیدن بچه ها جذاب تر است. نشست روی صندلی. بغض کرده بود. اما آرام بود. یاد بحث صبح افتاد:

«بابا! تو می تونی قسم بخوری که ما وقتی مُردیم، می ریم توی یه دنیای دیگه؟»

چهره ی پدرش را به یادآورد که هیچ حالتی را نشان نمی داد. نه قطعیت و نه تردید را، وقتی که گفت

«بله. قسم می خورم.»

صدای جیغ و خنده ی بچه های کوچه تمام شد. لابد مامان ها آمده اند تو کوچه، دنبال پسر بچه های شرّشان، گوش شان را گرفته اند و برده اند توی خانه. لابد یکی از مادرها زودتر از بقیه ی مادرها آماده شد که برود دم در، چون آن شب برای مهمانی جایی دعوت هستند و او باید زودتر پ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.