پاورپوینت کامل گفت وگو باآیت الله موسوی همدانی ۳۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت وگو باآیت الله موسوی همدانی ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت وگو باآیت الله موسوی همدانی ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت وگو باآیت الله موسوی همدانی ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۴

با زائران عارف – مترجم «المیزان »

کوثر: لطفا شمه ای از زندگی علمی و فرهنگی خود را بیان نمایید.

بنده تا کلاس ششم ابتدایی را در همدان خواندم. بعد از آن به پیشنهاد پدرم که از مدرسان حوزه همدان و از ائمه
جماعات آن شهرستان بود برای تحصیل علوم دینی به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلی همدانی رفتم و در همان حجره ای
که محل تدریس بود سکنی کردم. در سن ۱۲ سالگی مادرم برحمت خدا رفت که این امر، موجب بی رغبتی من به رفتن به
منزل شده بود و انتخاب حجره مدرسه برای سکونت. مدتی هم درس می خواندم و هم دربازار کار می کردم تا اینکه
تصمیم گرفتم فقط به تحصیل بپردازم. تا مغنی و معالم را در همدان خواندم و در سال ۱۳۲۱ شمسی به همراه یکی از
دوستان به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدم در بازگشت به قم آمدم و برای ادامه تحصیل ماندگار شدم.

کتاب های مطول و لمعتین را خدمت مرحوم شهید مطهری و مکاسب را در خدمت مرحوم حاج آقا روح الله کمالوند
خرم آبادی خواندم اخویی داشتم، ایشان نیز از همدان برای تحصیل به قم آمده بودند ولی متاسفانه دچار مرض «مننژیت »
گردید به طوری که یک طرف بدن او فلج شد و زبان نیز از کار افتاد برای معالجه ایشان ناچار شدم به تهران بروم و مدتی
در تهران باشم در تهران هم به مدرسه مروی رفتم در آن جا درخدمت میرعبدالرزاق قائنی که از فضلای حوزه و از
شاگردان حاج شیخ عبدالکریم بودکتاب ریاض را خواندم و در خدمت مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی به آموختن کفایه
وفلسفه مشغول شدم.

سه سال به طول انجامید روزی استادم را دیدم کارتنی نان خشک و کارتنی خرماتهیه کرده و آماده سفر است پرسیدم
کجا می خواهید بروید؟

گفت شنیده ام آیه الله بروجردی به قم آمده است باید بروم و از محضر ایشان استفاده کنم. با این که بیش از ۸۰ سال از
سنش می گذشت و خود از موجهین تهران بودولی عشق به آموختن او را واداشت تا به قم برود. پس از ایشان من نیز
تصمیم گرفتم به قم برگردم و از آن زمان تا کنون در این شهر مقدس در جوار کریمه اهل بیت(ع)هستم.

کوثر: از ایام تحصیل و نوجوانی چنانچه خاطره ای دارید که برای خوانندگان مجله مفید باشد بفرمایید.

از همان اوائل تحصیل در ضمن درس و بحث گاهی مطالبی که به نظرم می رسید مفیداست می نوشتم یادم هست همان
زمانی که خدمت مرحوم کمالوند مکاسب می خواندم اصول عقائد را در قالب یک داستان بلند نوشته بودم.

افراد داستان چند نفر هندی بودند که در ضمن مسافرت از هند به پاکستان و ایران گفتگوها و پرسشهایی که انجام
می گیرد مباحث اعتقادی تبیین می شود.

نوشته را به استادم مرحوم کمالوند دادم تا اظهار نظر نمایند و نواقص آن راتذکر دهند ایشان به دقت مطالعه کرد و آن
را پسندید. یک روز بعد از درس به من گفت فلانی امشب به منزل آقای بروجردی بیا. ایشان از اعضاء هیات استفتاء
مرحوم آیه الله بروجردی بود دیگر اعضای آن هیات مرحوم امام خمینی(ره) و مرحوم فاضل قفقازی و مرحوم آیه الله
گلپایگانی و مرحوم کرمانی بودند. آن شب به منزل آیه الله بروجردی رفتم بعد از جلسه استفتاء آیه الله بروجردی داخل
حیاط آمدند و نشستندمرحوم کمالوند نوشته مرا به ایشان داد. فکر می کردم ایشان با یک تورق آن راکناری خواهد نهاد
ولی با کمال تعجب دیدم ایشان ورق به ورق را مطالعه می کندبسیار خوشحال شدم و از این بذل توجه بی اندازه ذوق زده
شدم و از این که نوشته یک طلبه کوچک مورد عنایت این شخصیت بزرگ واقع شده است، برایم شگفت انگیز بود پس
ازمطالعه پرسیدند این نوشته مال کیست؟

مرحوم کمالوند اشاره به من کرد و گفت ایشان.

آیه الله بروجردی فرمودند قصه ای را برایتان بگویم:

وقتی نجف درس می خواندم استادی داشتم به نام حاج آقا اسماعیل محلاتی پدر این آقا شیخ محمد صاحب کتاب «گفتار
خوش یارقلی » روزی بهمراه استاد و عده ای ازشاگردان برای زیارت از نجف به کربلا می رفتیم در قایق نشسته بودیم. در
جمع ما یکی از روضه خوانان نجف هم حضور داشت پیشنهاد شد ایشان روضه ای بخواند، آن آقا روضه ای خواند و استاد به
شوخی به او گفت احسن عجب روضه خوبی خواندی حیف آنکه همه اش دروغ بود. گمان کردم مرحوم آقای بروجردی از
نقل این داستان می خواهد به من هم بگوید کار خوبی انجام داده ای ولی حیف که همه اش دروغ است و شاید ایشان بیان
این مطالب را در قالب داستان و رمان جایز نمی داند. ولی خود ایشان فرمود مقصودم ازنقل این داستان این بود که
بخندید نه این که کار شما درست نباشد البته داستان نویسی جعل است ولی اشکال ندارد و آنگاه برایم دعا کردند و آن
وقت مرحوم امام خمینی مسوول و مدیر حوزه بودند آیه الله بروجردی به ایشان رو کرده وفرمودند به طلبه ها دستور
دهید طلبه ها قلم به دست بگیرند و بنویسند، اسلام نویسنده لازم دارد و به درسهای مرسومه حوزه اکتفا نکنند.

وقتی خواستم از خدمت ایشان مرخص شوم آقا اظهار محبت کردند و به عنوان جایزه مبلغ هشتاد تومان به من دادند که
آن پول مایه برکت شد لباس دامادی و وسیله ازدواج من فراهم شد.

مقصود از نقل این داستان این بود که اشاره ای به اهتمام آیه الله بروجردی به پرورش استعدادها و توجه به امر نویسندگی
کرده باشم.

کوثر: از حضرت امام خمینی(ره) به خصوص از آن ایام اگر خاطره ای دارید بفرمایید.

در همان شبی که به منزل آیه الله بروجردی رفتم از قضا در جلسه هیات استفتاءسوالی شده بود که توجه مرا به خود
جلب کرد سؤال شده بود از نگهداری رادیو درمنزل، نظر هیات استفتاء این بود که بنویسند نگهداری حرام است مرحوم
امام خمینی فرمودند این درست نیست که ما صرفا بنویسیم جایز نیست و یا حرام است. رادیووسیله ای است که امروز
مور

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.