پاورپوینت کامل پاسداران ولایت در عصر امام کاظم(ع) ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پاسداران ولایت در عصر امام کاظم(ع) ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاسداران ولایت در عصر امام کاظم(ع) ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پاسداران ولایت در عصر امام کاظم(ع) ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۲

با طلوع خورشید ولایت در طلیعه هفتمین روز از ماه صفر، در روستای «ابواء»، شعف و سرور بر سرزمین حجاز حاکم شد.

مادرش، حمیده، خادمه ای از شمال آفریقا بود که در حرم حضرت امام صادق(ع) مقامی والا داشت.

امام صادق(ع) به همراه خانواده اش در حال بازگشت از مکه بود که سومین پسر آن حضرت پا به عرصه گیتی گذاشت.
نام آن مولود پاک را موسی گذاشتند. (۱)

امام صادق(ع) نگاهی پدرانه به سیمای نورانی فرزند سومش انداخت، آنگاه به سوی مسلمانانی که در سفر حج آن امام
همام را همراهی می کردند، بازگشت و فرمود: خداوند امروز پسری به من عنایت فرمود که بهترین مردم زمان خود و
پیشوای آینده شما خواهد بود. (۲)

برفهای تردید آب شد

تا آن روز که اسماعیل – بزرگترین فرزند امام صادق(ع) – در قید حیات بود، گروهی از اصحاب تصور می کردند، رهبری
آینده شیعیان از آن او خواهد بود اما وی، در جوانی و در زمان حیات پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت. امام صادق(ع)،
به یاران وفات او را خبر داد، حتی جنازه اش را به اصحاب و برخی بزرگان شیعه نشان داد، تا ریشه عقیده ای موهوم، و
تصوری غیر واقعی بخشکد، با این حال عده ای با انگیزه مهدویت اسماعیل و یا بهانه های دیگر فرقه ای به نام، باطنیه، یا
اسماعیلیه، را در تاریخ تشیع پدید آوردند که مسیری انحرافی از صراط مستقیم عترت پیامبر بود.

پس از مرگ اسماعیل، امام صادق(ع) به اصحاب خود فرصت داد تا در باره امام آینده سخن به میان آورند. هر بار که آنان
با تعابیر متفاوت از نام امام هفتم سؤال می کردند، حضرت صادق(ع) با تصریح و در مواقعی با اشاره، اصحاب را به امام
موسی بن جعفر علیهما السلام راهنمایی می کرد. روایاتی در منابع مستند شیعه به چشم می خورد که امام کاظم(ع) از
ابتدا برای برخی خواص شیعه به عنوان جانشین راستین و برحق امام صادق(ع) معین شده بود. روایت لوح نیز در
ارتباط با اسامی مشخص امامان این نکته را تایید می کند.

کلینی در کتاب کافی، ذیل اشاره و نص بر امام کاظم(ع) از اصحاب و راویان امام صادق(ع) و یا امام موسی بن جعفر
علیهما السلام سخن به میان می آورد که; وقتی هفتمین امام دوران کودکی را می گذراند، از پدرش امام پس از او را
پرسیدند و آن حضرت اشاره به حضرت کاظم(ع) کرد.

فیض بن مختار، معاذ بن کثیر، عبدالرحمن بن حجاج، مفضل بن عمرو، اسحاق بن جعفر، صفوان جمال، عیسی بن عبدالله،
یعقوب سراج، سلیمان بن خالد و ظاهر (خادم امام صادق(ع)) از جمله افرادی هستند که این خبر را روایت کرده اند. (۳)

فیض بن مختار می گوید: وقتی ابوالحسن اول (امام هفتم) آمد، در محضر امام صادق(ع) بودم. او را در بغل گرفته،
بوسیدم، امام ششم فرمود: «شما کشتی هستید و این فرزند ملاح (کشتی بان) شماست.» وی می افزاید «در سال بعد به
حج مشرف شدم و دو هزار اشرفی با خود داشتم، هزار دینار برای امام صادق(ع) و هزار دینار برای امام کاظم(ع)
فرستادم. وقتی خدمت امام ششم شرفیاب شدم، فرمود: ای فیض او را با من برابر دانستی؟ عرض کردم: این کار را به
خاطر فرموده شما انجام دادم، فرمود: به خدا سوگند من این کار را نکردم بلکه خدای بلندمرتبه این مقام را به وی اعطا
کرده است.» (۴)

رهنمودهای آگاهی بخش

خفقان حاکم بر سرزمین های اسلامی که خلفای غاصب عباسی برای شیعیان پدید آورده بودند، محیط بسیار ناامنی به
وجود آورده بود که رسیدن به آرمان مقدس معنویت توسط امام در چنین شرایط نابسامان، خط مشی خاصی را
می طلبید.

به دستور منصور – خلیفه ستم گستر عباسی، جاسوس های فراوانی مامور شدند تا در سراسر دنیای اسلامی به تجسس
پرداخته، هر کجا به شیعیان دست یافتند، آنان را گردن بزنند. سرانجام وقتی که امام کاظم(ع) به سن بیست سالگی
رسید، پدر بزرگوارش توسط منصور دوانیقی، در سن ۶۵ سالگی، شهید شد. در چنین اوضاعی هشام بن سالم با هوشیاری
و فراست خاصی در صدد بود، هفتمین ستاره ولایت را بشناسد و محبت ناشی از معرفت را نثار وی کند. خطاب به امام
هفتم عرض کرد: فدایتان شوم، پدرتان به شهادت رسید، امام پاسخ داد: بلی، پرسید: بعد از امام صادق (پدر شما) رهبر
ما چه کسی است؟ فرمود: اگر خواست خداوند بر این تعلق گیرد، تو را هدایت می کند. پرسید: آیا شما پیشوای من
می باشید؟ فرمود: چنین نمی گویم، هشام ادامه داد: آیا شما امام و رهبری دارید؟ موسی بن جعفر پاسخ داد: خیر، امامی
ندارم. در پایان این گفتگو امام وی را مخاطب قرار داد و فرمود: به دیگران اخبار ما را بگو ولی هرگز موضوع شیوع پیدا
نکند، چون مخاطراتی در پیش است. (۵) از گفتگوی هشام با امام، چنین استفاده می شود که اختناق آن عصر بسیار شدید
بود، تا آنجا که امام موسی کاظم(ع) در منزل شخصی خویش و نزد یکی از شیعیان برگزیده و بهترین یارانش، پاره ای از
مسایل اصلی را ناگفته گذاشت و هشام بن سالم را به عدم افشای برخی حقایق دعوت کرد. در آن دوره فشار، هرگونه اقدام
آشکار و برنامه ای که حکومت منصور از آن آگاهی می یافت، وضع جبهه حق و شیعیان را آشفته می کرد، لذا امام هفتم
دنباله برنامه عملی پدر را گرفت و با سیاست ویژه ای که از درایت و معنویت آن امام خبر می داد، به پرتوافشانی پرداخت و
شاگردان بسیاری را در رشته های علوم دینی و فضایل و مکارم اسلامی پرورش داد.

پرورش یافتگان

گروه کثیری از عالمان و راویان حدیث، پیرامون امام موسی(ع) گرد آمدند و آن حضرت با توانایی بسیار آراء
خردمندانه ای در دانش های گوناگون دینی ابراز کرد.

مجموعه های بسیار از احکام اسلامی که در موضوع فقه و حدیث و کلام اسلامی تدوین شده به آن حضرت منسوب است
و راویان، همواره با آن افاضات علمی مانوس بوده، فرمایشات و فتاوی امام(ع) را ثبت می کردند.

سید بن طاووس می نویسد: «یاران و نزدیکان امام(ع) در مجلس درس آن بزرگوار حاضر می شدند و لوحه های آبنوس در
آستین ها داشتند، هر گاه او سخنی می فرمود یا در موردی نظری ارائه می داد، به ضبط آن مبادرت می کردند.» (۶)

امام کاظم(ع) در عصر خویش عابدترین و عالم ترین و فهیم ترین مردم بود. (۷) پدر بزرگوارش در تایید آگاهی های علمی و
فقهی این فرزند فرزانه اش، فرمود: «توان علمی او به اندازه ای است که اگر از تمام مضامین قرآنی پرسش کنی، با علم کافی
که دارد، پاسخ قانع کننده ای خواهد داد. او کانون حکمت، معرفت و اندیشه است.»

چشمه های اندیشه امام در عصری جاری گردید که با وجود اختناق حاکمان عباسی، شیعیانی اهل درک، منطق و خرد
داشت. از مجموع روایات و کتب سیره برمی آید که; پیروان امامان با طرح سؤالات علمی – فقهی، دانش وی را ارزیابی
کرده، در صورتی که از جنبه علمی، وی یقین حاصل می کردند، او را به وصایت می پذیرفتند. به همین دلیل شیعیان،
عبدالله بن جعفر را که مشهور به عبدالله افطح بود – بدین سبب گروندگان به او را فطحیه می نامیدند – با طرح برخی
مسائل فقهی و احکام شرعی نماز و زکات آزمودند و چون آگاهی وی را از این مسائل ناکافی دانستند از وی روی برتافتند. (۸)

با آنکه صدها نفر از محضر پر فیض امام موسی کاظم(ع) بهره برده و اخبار و احادیث او را نقل می کردند، اما در میان
اصحاب، حدیث هیجده نفر به صدق و امانت مشهور گردیده و منقولات آنان مهر اعتبار و اطمینان خورده و همگان بر
صدق گفته هایشان اعتراف کرده اند. شش نفر از آنان شاگردان امام باقر(ع)، شش نفر از اصحاب امام صادق(ع) و بقیه هم
از خواص تربیت یافتگان حضرت امام کاظم(ع) بوده اند. اسامی آنان به این شرح است:

یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن المغیره، حسن بن محبوب السراد، احمد
بن ابی نصر بزنطی. به این افراد اصحاب اجماع می گفتند. شاگردان زبده دیگری در مکتب علمی – تربیتی و سرشار از
معنویت هفتمین امام پرورش یافتند از جمله; محمد بن خلاد، عبدالرحمن بجلی، علی بن جعفر، اسحاق بن عمار صیرفی،
اسماعیل بن موسی بن جعفر، حسین بن علی بن فضال، داود رقی، عبدالسلام بن صالح حصروی، موسی بن بکیر و اسماعیل
بن مهران. (۹)

گسترش نهضتهای علوی توسط گروهی از امامزادگان و سادات و افزایش قدرت سیاسی بنی عباس، خصوصا در دوران
خلافت هارون، باعث تشدید مراقبت و سخت گیری نسبت به امام کاظم(ع) شد به طوری که هارون در باره امام هفتم ۷
می گفت: می ترسم فتنه ای بر پا کند که خونها ریخته شود!؟ سخت گیری نسبت به امام در حدی بود که به ندرت کسی
می توانست حتی برای ضروری ترین مسایل و سؤالات فقهی و علمی به خدمت امام(ع) شرفیاب شود.

با این وجود، امام یارانی داشت که در جهان اسلام پراکنده بودند و با ایشان، بخصوص در دوران اقامت در مدینه، تماس
داشتند. تلاشهای تبلیغی این برگزیدگان بر محبوبیت امام بین شیعیان شهرهای اسلامی افزود و موجب نگرانی هارون
شد. از این روی هارون حضرت را تحت نظر از مدینه به بصره و سپس به بغداد آورد و سالها امام را در زندانهای مختلف
تحت نظر گرفت و به احدی اجازه ملاقات با آن مقام معنوی را نداد.

مرحوم شیخ طوسی راوایان و شاگردان امام را ۲۷۲ نفر ذکر کرده است. احمد بن خالد برقی تلامیذ حضرت را ۱۶۰ نفر
دانسته و مؤلف کتاب حیاه الامام موسی بن جعفر تعداد۳۱۹ نفر از اصحاب و شاگردان هفتمین فروغ امامت را به تفصیل
نام برده است.

مرواریدها

یاران برجسته امام کاظم(ع) تداوم امامت را برای رهبری جامعه اصل مسلم اسلامی دانسته و در برابر امواج انحرافی که
خلفای خلافکار و فرقه های گوناگون پدید می آوردند، مقاومت می کردند.

یونس بن عبدالرحمن; وی در اعتقاد به امامت حضرت موسی بن جعفر۷ چنان روشن بین و استوار بود که کوچکترین
نرمش و یا لغزشی را در مقابل منحرفان روا نمی شمرد و در برخورد با فرقه هایی چون واقفیه، موضع قاطعی داشت. او در
پرتو انوار درخشان هفتمین و هشتمین فروغ امامت از چهره های درخشان جهان تشیع و شخصیتی ارزنده به شمار
می رود. حضرت امام رضا(ع) او را سلمان زمان خود دانسته و عموم علمای شیعه، تقوا و پاکی وی را ستوده و مقام علمی و
فقهی وی را تصدیق کرده و روایاتش را بدون هیچ گونه شبهه ای پذیرفته اند. او روز گار خود را غالبا با تالیف کتاب
می گذراند و سی کتاب در زمینه های گوناگون علوم اسلامی نوشته است. (۱۰)

محمد بن ابی عمیر; در میان شیعیان و جامعه تسنن از چهره های محبوب و عابد و پارسا محسوب می شود. (۱۱) او روایاتی از
امام هفتم نقل کرده که در آنها امام را با کنیه ابااحمد مخاطب قرار داده است. (۱۲) وی ۹۴ جلد کتاب در مباحث مختلف
علمی، دینی و فقهی به رشته تحریر درآورد و مجموعه روایاتی که نقل کرده به ۶۵۴ حدیث می رسد. طی چهار سالی که در
زندان بود، نگاشته های وی از بین رفت و بعدها با تکیه بر حافظه و آنچه به راویان دیگر انتقال داده بود، روایت می کرد.

سرانجام محمد بن ابی عمیر مورد خشم دستگاه خلافت عباسی قرار گرفت; زیرا هارون اعتقاد داشت اسرار فعالیت سیاسی
و مبارزات مخفی شیعیان و اسناد ارتباط آنان با پیشوای هفتم در اختیار اوست. کشی به نقل از فضل ابن شاذان گفته است:
«در باره ابن عمیر نزد خلیفه سعایت شد، او را دستگیر کرده و از وی خواستند نام شیعیان و کسانی که با موسی بن جعفر
علیهما السلام در ارتباط هستند به دستگاه خلافت تحویل دهد، وی امتناع کرد و از افشای نام رابطین با امام اجتناب
نمود، دژخیمان او را در میان دو چوب قرار دادند. و برای اقرار گرفتن از نامبرده صدتازیانه بر بدنش زدند و چون از
مقاومت دلیرانه اش خسته شده و به خشم آمدند بیش از صدهزار درهم وی را جریمه کرده و تمام اموالش را مصادره
کردند.» (۱۳)

محمد بن مفضل بن عمر جعفی; محمد را باب امام کاظم(ع) نامیده اند; او رابط میان مردم و حضرت بود و فرزند مفضل
است، که امام صادق(ع) توحید معروف خویش را به وی املاء فرمود.

محمد بن علی بن نعمان; کنیه اش ابوجعفر و لقب او مؤمن طاق بود – چون مغازه اش در کوفه زیر طاقی قرار گرفته بود –
از بز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.