پاورپوینت کامل آنچه شما نوشته اید! ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آنچه شما نوشته اید! ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آنچه شما نوشته اید! ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آنچه شما نوشته اید! ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۶

محرم که می شود بیرق های سیاه بر پیشانی خانه ها کوبیده می شود و چشمهای اشک ریز به سرخی می گرایند. دسته های
عزاداری علم های خویش را با اشک چشم تمییز می کنند و چیزی نمی گذرد که فاصله خیابان های شهر تا حرم را
دسته های سینه زنی و زنجیرزنی فرا می گیرد.

محرم که می شود همه چیز رنگ گریه می گیرد. گلدسته ها گریه می کنند. صحن گریه می کند، رواق ها گریه می کنند و
حتی گنبد طلایی و صبور بارگاه بی بی فاطمه معصومه(س) نیز اشک های طلایی خویش را با زائران داغدار تقسیم
می کند.

دوستان کوثری سلام.

تسلیت ما را به مناسبت عاشورای حسینی پذیرا باشید می دانیم که قلبهایتان شکسته و چشمهایتان بارانی است به هر
حال ما نیز همچون شما داغدار کربلاییم و به این خاطر قسمتی از صفحه «آنچه شما نوشته اید» این شماره را با رنگ و
بوی عاشورایی و حسینی تقدیمتان می کنیم.

دوستانی که مطالب آنها در این شماره چاپ می شود عبارتند از:

احمد زارعی، حسن جعفری، سید جعفر موسوی – قم، محمود طیبی – ابرقو، مصطفی محمدی – اهواز، محمود رضوی
– گلپایگان، رسول شمسانیان – اصفهان، عباس میرزایی – نایین، اسلام میرخواجه – سراب، عبدالرحیم سیفی – دزفول.

ذکر خیر

احمد زارعی – قم

حضرت عیسی علیه السلام به همراه عده ای از یاران مشغول گفتگو بودند، در این هنگام خوکی از کنار آنها گذشت. فرمود:
برو به سلامت. اصحاب با شگفتی پرسیدند: آیا با خوک سخن می گویید؟! حضرت فرمود: نمی خواهم جز خیر بر زبانم
جاری شود. (۱)

صبر بر آزار

آن روز عده ای میهمان به خانه حضرت یونس(ع) آمدند و حضرت یونس به پذیرایی از آنان پرداخت. هر زمان که حضرت
به اتاق همسرش می رفت، تا چیزی بیاورد، مورد اذیت همسرش قرار می گرفت. اما یونس در برابر آن همه آزار سکوت
می کرد. تا اینکه مهمانان از این وضع اظهار شگفتی کردند.

حضرت فرمود: تعجب نکنید. من از خداوند خواستم که آن مجازاتی را که در آخرت برایم مقرر داشته، به همین دنیا
منتقل کند، خداوند فرمود: مجازات تو دختر فلان شخص است. با او ازدواج کن. من آن دختر را به همسری اختیار کردم
و بر هرچه از او می بینم، صبر می کنم. (۲)

کفش خوری

روزی رسول اکرم(ص) ابو هریره را از شوخی با اعراب (روستاییان) بر حذر داشت; اما ابوهریره در مقابل کفش پیامبر را
دزدید و نزد خرمافروش به گرو گذاشت و مقداری خرما خرید.

او با خرماها نزد پیامبر برگشت و جلوی چشم حضرت مشغول خوردن شد، وقتی پیامبر پرسید: چه می خوری، پاسخ داد:
کفش پیامبر را. (۳)

سید دل شکسته

حسن جعفری – قم

آقا جمال دچار پا درد سختی شده بود تا آنجا که برای شرکت در مجالس، او را به دوش می گرفتند. آن سال او در روضه ای
که عصر تاسوعا از طرف آیت الله حائری در مدرسه فیضیه تشکیل شد، شرکت کرد. تا نگاه آقا علی سیف (خدمتگزار آیت
الله حائری) به آقا جمال افتاد، باپرخاش گفت: سید این چه بساطی است که در آورده ای و مزاحم مردم می شوی؟ اگر
واقعا سید هستی، برو از بی بی فاطمه معصومه(ع) شفا بگیر.

آقا جمال تحت تاثیر قرار گرفته بود، در پایان مجلس از همراهش خواست تا او را به حرم مطهر ببرد. او پس از زیارت با
دلی شکسته، به فاطمه معصومه(ع) متوسل شد و در همان حال به خواب رفت.

در عالم خواب شخصی به او گفت: بلند شو،
– نمی توانم.
– می توانی. بلند شو.

آن شخص ساختمانی را به او نشان داد و گفت: این ساختمان برای حاج سید حسین است که برای ما روضه می خواند این
نامه را به او بده.

به یکباره جمال از خواب برخاست و خود را ایستاده و نامه به دست دید.او نامه را به صاحبش رساند. اما هرگز کسی از
مضمون آن آگاه نشد.

آیت الله حائری می فرمود: آقا جمال از آن به بعد عوض شد، گویی از جهان دیگری آمده است. غالبا در حال سکوت و یا
ذکر خدا بود. (۴)

چراغ مناره

محمود طیبی – ابرقو

شبی از شبهای سرد زمستان در خواب، حضرت معصومه(س) را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن
کن.

از خواب بیدار شدم، ولی به خوابی که دیده بودم، اعتنا نکردم. بار دیگر همان حالت تکرار شد و مرتبه سوم حضرت
فرمود: مگر نمی گویم بر سر مناره ها برو و چراغ را روشن کن.

نیمه شب از خواب برخاسته، چراغ مناره ها را روشن کردم. صبح درهای حرم را گشودم و از حرم بیرون آمدم. با رفقایم
کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی مشغول گفتگو بودم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم. آنها می گفتند: معجزه این
خانم را دیدید اگر دیشب در این هوای سرد و برف زیاد چراغ مناره ها روشن نمی شد. هرگز راه را نمی یافتیم و در بیابان
هلاک می شدیم. (۵)

روح پاک

سید جعفر موسوی – قم

آیت الله حائری به همراه دوستان مشغول قدم زدن بود او که علاقه خاصی به قهوه داشت، پیشنهاد کرد همه برگردند و با
هم قهوه بخورند. اتفاقا در راه بازگشت یکی از دوستان، ایشان را دید و به منزلش دعوت کرد. او لیوانی پر از قهوه داغ برای
آیت الله حائری آورد اما ایشان بی آنکه لب به قهوه بزند، مجلس را ترک کرد.

از ایشان سؤال شد: شما که این قدر به قهوه علاقه داشتید چرا میل نکردید؟ گفت: در دلم احساسی پیدا شد که نسبت به
خوردن قهوه بی میل شدم. آن شخص می گفت: وقتی مساله را پیگیری کردم فهمیدم قطره ای خون در قوری قهوه
افتاده بود و صاحب خانه هم بدون توجه قهوه را برای مهمانها آورده بود. (۶)

آخرین توشه

مصطفی محمدی – اهواز

آن روز که آیت الله حجت در آستانه وفات قرار گرفت از حاضران خواست برایش مقداری تربت سیدالشهداء بیاورند.

مقداری تربت حاضر کرده، در لیوان با آب مخلوط کردند و به ایشان دادند. آیت الله حجت لیوان را به دست گرفته، نزدیک
لب آورد و با خود اینگونه زمزمه کرد: «آخر زادی من الدنیا تربه الحسین » آخرین توشه ام از دنیا تربت حسین است.

آنگاه آب را نوشیده، شهادتین را بر زبان جاری کرد و در حالی که رو به قبله برگشته بود، به جوار حق پرگشود. (۷)

زیارت عاشورا

محمود رضوی – گلپایگان

زمانی که در سامرا مشغول تحصیل بودم، مردم به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و هر روز عده ای می مردند. روزی
گروهی از اهل علم در منزل استادم; سید محمد فشارکی (اعلی الله تعالی مقامه) بودند، مرحوم میرزا محمد تقی
شیرازی نیزکه در مقام مانند مرحوم فشارکی بود، تشریف آورد.

وقتی صحبت از بیماری وبا شد، میرزا فرمود: اگر حکمی بدهم; اجرا خواهید کرد؟

همه اهل مجلس قبول کردندآنگاه فرمود: حکم می کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز زیارت عاشورا بخوانند و
ثوابش را به روح شریف نرگس خاتون; مادر حضرت حجه بن الحسن(عج) نثار کنند،تا بلا دور شود. اهل مجلس این حکم
را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از روز بعد دیگر هیچ یک از شیعیان نمردند. اما
همچنان غیر شیعه ها می مردند. مردم با شگفتی از شیعیان می پرسیدند، چرا از شما کسی تلف نمی شود. به آنها جواب
داده می شد: به خاطر زیارت عاشورا. آنها نیز مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند و به این ترتیب بلا از همه مردم دور
شد. (۸)

جوانان! قرآن بخوانید

رسول

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.