پاورپوینت کامل مجاهد بافقی مردی از تبار سجاده و شمشیر ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مجاهد بافقی مردی از تبار سجاده و شمشیر ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مجاهد بافقی مردی از تبار سجاده و شمشیر ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مجاهد بافقی مردی از تبار سجاده و شمشیر ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۷

ستارگان حرم

به مناسبت هفتادمین سال فریاد بافقی علیه حجاب زدایی و غربگرایی رضاخانی یا معصومه(س) یا معصومه(س) این
زمزمه مردمی بود که اطلاعیه ای کوتاه، آنان رابه خیابانها و کوچه های اطراف حرم مطهر فاطمه معصومه کشانده بود،
مردمی که می رفتند در دل طوفانی عصر ابتذال تنها با بادبان توکل بر خدا و توسل به ائمه همراه با ناخدای خویش دل به
دریا زنند و سینه خویش را سپر دین سازند.

نفسها در سینه حبس بود، نگاهها از حادثه ای خبر می داد و سوالی در ذهن و اندیشه هر رهگذر که خود را به سرعت از
جمعیت دور می کرد، نقش می بست، مگر می شود در مقابل رضاخان ایستاد؟

لحظه موعود فرا رسید و درست سه ساعت قبل از غروب آفتاب مردی بی توجه به قداره بندان رضاخانی، سینه جمعیت را
شکافت و با زمزمه یا معصومه(س) به سوی درب حرم فاطمه معصومه حرکت کرد، مردی که حضورش حضور «معروف »
بود و هر کجا که گام می نهاد «منکر» رخت برمی بست.

همه او را می شناختند و همین شناخت از او بود که مردم را پروانه وار به گردش جمع کرده بود تا همگام با او در طواف
حرم دخت آفتاب سرود سرو قامتی را سر دهندو سکوت سنگین و سرد یلدای رضاخانی را با گرمای فریاد خویش در هم
شکنند و ساز«منکر» را با سوز «معروف » بسوزانند.

همه او را می شناختند، در محله «باغ پنبه » قم منزلی کوچک و محقر داشت منزلی که حتی از ارتفاع دیوار خانه اش نیز
می شد، سریان روایات و احادیث را در جای جای زندگی او به نظاره نشست و او را آینه تمام نمای عمل به یکایک روایات
برخواند.

چراغی پیه سوز خانه اش را آفتابی می کرد و شیرینی چای را با کشمش می چشید، چرا که بر این باور بود خرید نفت و قند،
آب ریختن به آسیاب دشمن است.

از مصرف اجناس بیگانگان اجتناب می کرد و عبا و عمامه کرباسی و قدکی او وی راآسمانی جلوه می داد.

همه او را می شناختند، او همانی بود که چون کارگری ساده، خاک و گل بر دوش می گرفت تا گلهای زندگی از لابلای
خشت خشت مساجد و حسینیه ها بروید و رایحه دین خدادر هر کوی و برزنی مشام جانهای خسته را نوازش دهد.

خشت و گل مسجد میدان کهنه، مسجد حسین آباد و مسجد جمکران قم با ترکهای نوک انگشتان او بسان دو یار دیرینه
همدیگر را دعا می کردند.

همه او را می شناختند و همین شناخت از او بود که طلاب را به درس عملی او در صحن فاطمه معصومه(س) کشانده بود.
او دعبل وار بر دوش کشیدن چوبه دار را به هر روحانی آزاده می آموخت. برای طلاب، همنشین محدث نوری، همقدم
آسید ابوالحسن اصفهانی،هم آوای آیت الله حاج آقا حسین قمی و همصحبت میرزا جوادآقا ملکی تبریزی کم
شخصیتی نبود که بی هیچ خوف و هراسی هروله کنان در پی وی به منای دوست نرفت و به او اقتدانکرد. آن هم شاگرد ملا
محمدکاظم و سید محمدکاظم یزدی در فقه و اصول، سید حسن صدرکاظمینی در درایه، سید محمود مرعشی نجفی
در انساب و پروانه احمد کربلایی در طی طریق و سیر و سلوک.

همه او را می شناختند و همین شناخت از او بود که عرفا و زاهدانی که نام او رادر گمنامی جستجو می کردند و در ازدحام
جمعیت خود را گم کرده بودند به درس عرفان حضور او کشیده بود، عرفانی که گامی فراتر از محراب و مسجد نهاده بود و
در عینیت جامعه تجلی می کرد.

عرفان مولا علی(ع)، عرفان سجاده و شمشیر، عرفان ذکر و فریاد. او کسی بود که درکارنامه خلوت خویش با خدایش
هزاران رکعت معرفت را نیز در ثبت داشت.

هفده سال در نجف اشرف هر شب پنج شنبه پس از پایان درس به سوی «مسجد سهله »حرکت می کرد و تا سحرگاه در آنجا
به مناجات می پرداخت، سپس مسیر چهارده فرسنگی تاکربلا را پیاده طی می نمود و بار دیگر شب را با تهجد و نافله به
صبح می رساند وآنگاه به نجف بازمی گشت، اکنون نیز مسجد جمکران چون مسجد سهله پذیرای مناجات هرشب جمعه
او بود آن هم مناجاتی عارفانه و درکی عالمانه از زمان و مکان خویش.

آنانی که در مسیر سیر و سلوک گام برمی داشتند منکر طی الارض او نبودند، و آنانی که سر بر آستان مقدس حجه
بن الحسن(ع) سائیده بودند به خوبی او را می شناختند وتصویر قافله سالاری را بر قاب نگاه خود داشتند که در مسیر
پیاده نجف تا مشهد سه یار به خدمت آقا و مولایش رسیده بود.

همه او را می شناختند حتی کبوترهای حرم، حتی سارهایی که با هر غروب آفتاب گرمای خود را از ضریح فاطمه
معصومه می گرفتند و در هر غروب در طوافی گرد گنبدطلایی بی بی غروب به خون نشسته دشت کربلا را نوحه
می کردند.

همه او را می شناختند حتی قزاقهایی که حرم را در حلقه محاصره خود داشتند،سرهنگ قزاقی هنوز صوت دلنشین و
پدرانه او را در گوش داشت وقتی که در حمام عمومی از امر به معروف و نهی از منکر وی به شدت عصبانی شد و مغرورانه
سیلی به صورت اونواخت و او تنها در جوابش گفت:

«این طرف صورتم را نیز بزن ولی ریشت را نزن » در حقیقت قیامی که بر درب حرم برپا بود و پیر و جوان در پی او وارد
صحن فاطمه معصومه می شدند به روح «امر به معروفی » بازمی گشت که او در کالبد جامعه دمیده بود. روحی که همه
نقشه های حکومت مزدور و قلدر را در تبلیغ و ترویج «منکر» نقش بر آب کرده بود، اصناف وبازاریان قبل از آنکه در فکر
فروش اجناس خود باشند در اندیشه پاسداری از حرم اهل بیت(ع) با خدای خویش وارد معامله شده بودند تا نوای دف و
چنگی با زمزمه قرآن و دعا در نیامیزد و یا بدحجاب و بدسیرتی بر سینه قبور محدثان و فقیهان گام ننهد.

«سه ساعت قبل از غروب آفتاب، صحن فاطمه معصومه(س ») اطلاعیه کوتاه او بود درمقابل اطلاعیه حکومت جبار تحت
عنوان «ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر».

و اینک او پیشاپیش آمران معروف و ناهیان منکر با گامهای استوار به سوی منبرموعظه در حرکت بود تا بر فراز آن آغازگر
حرکتی در صحن و سرای فاطمه معصومه(س)شود که فردا در حریم رضای آل محمد(ص) و در قیام «معروف » مسجد
گوهرشاد ندایش همه آفاق را در هم نوردد.

از منبر بالا رفت و ندای «انالله و انا الیه راجعون » یکی از مراجع از زبان جاری شد که ناگهان بر فراز منبر آیه «ولتکن منکم
امه یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» سکوتی پرمعنا را بر صحن و سرا حکمفرماکرد، و غلغله ها و
همهمه ها را در خود فرو برد و نگاهها را به سوی خود جلب کرد.

خشم مقدس از لحن تلاوت او نیز به خوبی نمایان بود، گویی اوچنین تلاوتی را ازمولایش علی (ع)آموخته بود آنگاه که
سوره برائت را بر مشرکین تلاوت کرد.

لرزه بر اندام حکومت جبار آنگاه فرود آمد که وی فریاد زد:

امر به معروف و نهی از منکر که عبارت از حس مسوولیت بوده باشد بر هر فردی لازم است به خصوص بر علما و طلاب که
مجریان این قانون و این اصل نباشد و دولت جابرنتواند از چنین قانونی جلوگیری نماید و خود هم لیاقت اجرای آن لازم
است و دولت ومامورین آن جاهل آنند در رگهای پیر و جوان زمانی خون جوشیدن گرفت که او رو به جمعیت کرد و فریاد
زد.

«اما فیکم رجل رشید; آیا در میان شما جوانمردی با شهامت نیست که جواب این ظالمان را بدهد و قانون ضد اسلامی
آنها را لغو کند.» هنوز فریاد برائت و دعوت به جهادش به پایان نرسیده بود که خشم و خروش صحن و سرای فاطمه
معصومه وخیابانهای اطراف را فرا گرفت و اطلاعیه های ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکراز دیوارهای شهر مقدس
قم توسط مامورین حکومتی برچیده شد و دگر بار رایحه دلنواز «امر به معروف و نهی از منکر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.