پاورپوینت کامل جوانان امروز و نسخه های غربی ۸۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جوانان امروز و نسخه های غربی ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوانان امروز و نسخه های غربی ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جوانان امروز و نسخه های غربی ۸۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۳

جوان امروز چه مشکلی دارد؟

اصولا این مسائل در چه جوامعی به ظهور می رسد؟

در جوامع غربی در خصوص این معضل چه چاره جویی ها شده است؟

و بالاخره اسلام و جوامع اسلامی چه راه کارهایی برای نسل امروز ارائه می کنند؟

پاسخ به این پرسشها توسط استاد محمدتقی مصباح یزدی در کنفرانس علمی دانشگاه شریف تهران ارائه شد. آنچه
می خوانید گزیده آن مباحث است. دوام توفیق ایشان را از خدای بزرگ خواهانیم و شما را به مطالعه این مقاله فرا
می خوانیم.

کوثر

مشکلات جوانان

عامل اصلی; تضاد فکرها و عقیده های دینی و مذهبی است که درجامعه وجود دارد. جوانان با این اختلافها و تضادها آشنا
می شوند و در ذهنشان سوالهایی پدید می آید مبنی بر اینکه در بین این افکار و عقاید کدام رابرگزیند؟ اگر نتوانند به این
سؤال پاسخ قانع کننده ای بدهند، دچار سرگردانی می شوند و در صورت شدت این وضعیت به بحران اعتقادی دچار
می شوند.

بنابراین اگر جامعه ای بسته و یکپارچه بود، که چندان ارتباطی با فرهنگ و تمدن پیرامون خود نداشته باشد و یک سلسله
افکار و اعتقادهای سنتی که در میان آن جامعه جاری است، پایدار خواهد ماند. نسل جوان هم بر اساس همان افکار و
عقایدپرورش پیدا می کنند. خواه عقاید حق باشد، خواه باطل. به هر حال مشکل و بحرانی پیش نخواهد آمد.

ولی امروزه اکثر قریب به اتفاق جوامع دنیا با هم ارتباط فرهنگی دارند و ازافکار و آراء و عقاید همدیگر مطلع می شوند و
طبعا این مساله در همه جوامع پیش می آید. البته در داخل یک جامعه هم ممکن است ادیان، مذاهب و عقاید
مختلفی وجود داشته باشد که موجب تضاد فکری نوجوانان و جوانان شود.

جوان از یک طرف آغاز استقلال فکریش هست و می خواهد حق و باطل را از هم تشخیص دهد، و از طرف دیگر رسوب
عقاید سالمندان را ندارد، ذهنش انعطاف پذیرتر است.

این است که بیش از سایر گروههای سنی تحت تاثیر عقاید و افکار دیگران واقع می شود و در معرض تضادهای عقیدتی و
احیانا بحرانهای فکری قرار می گیرد.

لذا این موضوع را به عنوان مشکل جوانان مورد توجه قرار می دهیم. و می پرسیم اینگونه مشکلات فکری و عقیدتی که
برای جوانها پیش می آید، علتش چیست؟، چگونه می شود با آن مبارزه کرد و این مشکل از چه راهی باید حل شود؟

شناخت عوامل

هر چند عامل کلی; تضاد عقاید، افکار و فرهنگهاست. اما می توان این عامل را در سه عامل جزئی تر مشخص کرد.

۱ تضاد در مسائل دینی

گاه تضاد بین عقاید دینی خانوادگی با عقاید دینی دیگران مطرح می شود.

فرض کنید شخصی در خانواده مسلمانی متولد می شود، آنگاه با دوستان، همکلاسان وهمکاران که از مذاهب دیگری
مثلا مذهب مسیحی هستند تماس می گیرد، این تضاد صرفادر زمینه مسایل دینی است. یعنی برخورد دو نوع معتقدات
دینی، برای چنین جوانی این مساله مطرح می شود که آیا توحید حق است یا تثلیث؟ هر کدام برای خودشان دلائلی دارند.

۲ تقابل مسائل دینی و علمی

قسم دیگر از تضادها، برخورد دینی با دستاوردهای علمی است. ممکن است جوانی در محیط خانواده اعتقاداتی را پذیرفته
باشد. وقتی وارد محیطهای علمی و دانشگاهی می شود، با یک سلسله نظریات و آراء علمی آشنامی شود و درمی یابد که
بین آراء علمی و معتقدات مذهبی چندان سازگاری وجودندارد. حاصل اینکه یا باید اعتقاداتی را که به عنوان اعتقادات
مذهبی بوده،نگهدارد و عقاید علمی را رد کند و یا برعکس. البته اکثرا به خاطر گرایش وجاذبه مسایل علمی و مخصوصا
جو علمی محیطهای آموزشی عقاید مذهبی که مخالف نظریات علمی باشد، تحت الشعاع قرار می گیرد و ممکن است
موجب بحرانهایی هم شود.

۳ تقابل با ارزشهای موجود در جامعه

نوع دیگر تمایلاتی است که در جامعه وجوددارد. قسم اول بین دو دسته از عقاید دینی بود. قسم دوم بین عقاید دینی
بانظریات علمی، اما قسم سوم بین عقاید و ارزشهای دینی از یکسو و ارزشها وتمایلات اجتماعی از سوی دیگر است که
برای این فرض هم مثالهای زیادی می توان درنظر گرفت. هر کس بر اساس تربیتهای دینی که در محیط خانواده عرضه
می شود، یک سلسله رفتارهایی را به عنوان کار خوب و متقابلا کارهای دیگری را به عنوان کارهای بد می پذیرد. اما وقتی
وارد اجتماع می شود یا ارزشهای مخالف به او عرضه می گردد (یعنی به او گفته می شود که چیزهایی را که شما خوب
می دانید بد است وآنچه را بد می پنداشتید، خوب است) عملا یک سلسله ارزشهایی که با معتقدات دینی او سازگار نیست،
ترویج می شود. و یا لااقل به این شکل هست که محیط جامعه تمایلاتی را در جوان برمی انگیزاند که ارضاء آن تمایلات با
معتقدات دینی سازگارنیست. جو جامعه به گونه ای است که غرایزی را تحریک می کند، میلهایی رابرمی انگیزاند،
کششهایی را در انسان به وجود می آورد.

سائقه هایی در روح شخص پدید می آورد و او را به طرفی می کشاند که بر خلاف جهت حرکتی است که می بایست بر اساس
معتقدات دینی انجام گیرد.

یعنی دین می گوید: چیزهایی حرام است اما جامعه آنها را ترویج می کند یا جوجامعه طوری است که انگیزه هایی برای
انجام آن کار حرام وجود دارد. شهوت وغریزه جوان را تحریک می کند و او را به سوی کارهای حرام می کشاند. این هم
عامل سومی است تا جوانی که هنوز عقاید دینی در او رسوخ نکرده، دچار اضطراب وآشفتگی بشود و با خود زمزمه کند به
وجود این میل شدید که به این کار دارم،چگونه بپذیرم که کار بدی است؟ با وجود اینکه این کار در جامعه پذیرفته
شده است، چگونه از آن اجتناب کنم؟ آیا واقعا بد است؟ حال اگر نتواند پاسخ صحیحی به این سؤال بدهد، تدریجا به
حالت سرگردانی می افتد و نتیجتا یا عقاید دینی خود را انکار می کند و یا دچار بحران و اضطراب روحی می شود. به عبارت
دیگرجوان همواره در بین یک کشش دینی و یک کشش اجتماعی در حال تضاد است.

شاید بیشترین جوامعی که دچار این مشکلات از سنخ مشکلات عقیدتی و دینی شده اند،جوامع غربی (بعد از دوران
رنسانس) باشند. در قرون وسطی عقاید حاکم درکشورهای غربی مسیحیتی بود که کلیسا و عمدتا کلیسای کاتولیک
ترویج می کرد.

البته در بعضی از کشورها کلیساهای ارتدکس هم فعالیت داشتند و برخی ازکلیساهای دیگر که حالا منقرض شده اند.
مسایلی را به عنوان عقاید دینی به مردم ارائه می کردند و عمده جوامع غربی هم تابع این مذاهب بودند. اما از
دوران رنسانس به بعد اکتشافات علمی جدید نوعی تضاد بین عقاید مذهبی که کلیسا عرضه می کرد، با نظریات علمی که
دانشمندان ارائه می کردند و احیانا به اثبات می رساندند، ظاهر شد و موجبات بحران فکری و دینی در میان مردم اروپا و
بخصوص قشر جوان فراهم آورد.

تسامح، نسخه ای که غرب می پیچد

اول قلمرو دین را ازقلمرو علم جدا کردند آنگاه گفتند ما مسایلی داریم که باید از راه علم حل بشود و دین حق اظهار نظر
نسبت به این مسایل را ندارد.

قلمرو دین لاهوت و مسایل الهیات است. خدا، فرشتگان، قیامت و موضوع هایی از این قبیل. اما مسایلی که مربوط به
زندگی این جهان است، باید با سرانگشت علم حل شود. بنابراین بین دین و علم تضادی بوجود نخواهد آمد.

این راه حلی بود که برای بخش دوم از مشکلات عقیدتی و دینی جوانان به کارگرفته شد. اما قسم سوم (اختلاف بین دین
و ارزشهای دینی با ارزشهای اجتماعی)عمدتا در مسایل حقوقی و قانونی ظهور پیدا می کرد; مثلا معاشرت زنی که
شوهردارد با مرد دیگری یا برقراری روابط جنسی بین یک زن بیگانه با مرد بیگانه،این از نظر دین ممنوع است.

غالب ادیانی که ما می شناسیم، ارتباط جنسی رامحدود می کنند اما تمایلاتی در جوامع وجود دارد که این مرز شکسته
شود و مخصوصااز آن وقتی که جوامع رو به صنعتی شدن رفتند و شرکت زنها در کارخانجات واجتماعات زیاد شد، این
مسایل بیشتر مطرح شد. برای این مشکل هم راه حلی شبیه تفکیک قلمرو دین از علم پیدا کردند و گفتند دین راجع به
مسایل زندگی دنیاکاری ندارد. این مسایل مربوط به قانون است. دین در امور قانونی و حقوقی نباید دخالت کند و هر
جامعه ای باید قانون خودش را به دلخواه خودش وضع کند هرچه اکثر مردم پسندیدند ارزش مثبت و هر چه را اکثریت
رد کردند، ارزش منفی می شود. بنابراین اگر در جامعه ای روابط جنسی بین دو هم جنس هم مطلوب واقع شدو اکثریت
جامعه آن را پذیرفتند، هیچ مانعی ندارد. آن کسانی که دلشان می خواهدخیلی مقید به دین باشند، در محیط خانواده
خودشان این کار را نکنند و الا ازنظر قانونی اشکالی ندارد.

خلاصه اینکه دین فقط برای یک سلسله مراسم عبادی مثل دعا و نماز ماند و ازمسایل جدی زندگی (مربوط به علم یا
قانون و ارزشهای اجتماعی)شد.

تدریجا برای این مسایل فلسفه هایی نوشتند و مورد بحث قرار دادند به این صورت که اصولا ارزشها، باید و نبایدها با
واقعیات سر و کاری ندارد اینها یک سلسله مسایل سلیقه ای است. کسانی که خوششان می آید، ارزشی را می پذیرند،
کسانی که خوششان نمی آید، ارزش دیگری را می پذیرند.

همانطوری که مردم سلیقه های مختلفی در انتخاب رنگ لباس دارند، ارزشهایی هم که حاکم بر جامعه است از قبیل
گرایشها، میلها و سلیقه هایی است که افراد و جوامع در آن مختلفند هر جامعه ای آنچه تمایل دارد به عنوان یک ارزش
مثبت معرفی می کند و از آن تبعیت می کند. بنابراین ارزشهای اجتماعی اعم از ارزشهای رسمی واخلاقی، حقوقی و
قانونی و آداب و رسوم از این قبیل است و نباید بر سر آنهادعوا کرد. طبعا آن جاهایی که در محل مشاجره و کشمکش
قرار می گیرد، مسایل حقوقی و قضایی است، که باید در آنها تابع اکثریت بود اما جاهایی که محل مشاجره نیست، باید به
افکار همدیگر احترام گذاشت و هر کس در چارچوب زندگی شخصی خود می تواند به هر چه می خواهد، عمل کند و اگر
کار به مشاجره کشید، بایدارزشهایی که اکثریت مردم می پذیرند، حاکم و داور باشد; یعنی قانون تابع رای اکثریت مردم
است. اما در آنجا که مسایل اجتماعی مطرح نیست، افراد می توانندطبق سلیقه های جمعی خودشان با هم کنار بیایند و
آنجایی هم که قانون نیست، هرکسی آزاد است بر اساس سلیقه خود عمل کند.

پس این دو قسم اختلاف و تفاوت تضاد دین با علم و دیگری تضاد دین با ارزشهای پذیرفته شده از طرف جامعه که در
مسایل دین پیش می آید، راه حل اصولی پیدا کردو تنها اختلافهایی ماند که بین ادیان وجود دارد.

در یک جامعه ای ممکن است چند مذهب که هر کدام طرفداران پر و پا قرصی دارند،وجود داشته باشد در این جامعه
اختلافات مذهبی نمود خواهد یافت و طبعا بیشتراز همه در نسل جوان می توان اثرش را دید زیرا این اختلاف آنها را
دچار حیرت وسرگردانی می کند و احیانا به بحران می انجامد.

حال چه باید کرد. در پاسخ گفتند اساسا وقتی دین از واقعیات زندگی جدا شد، ازسنخ همان سلیقه ها و ارزشها می شود،
پذیرفتن دین مانند پذیرفتن یک واقعیت علمی و یک واقعیت عینی نیست زیرا چیزهایی را که در عالم می پذیریم دو دسته
هستند.

یک دسته واقعیاتی است که صرفنظر از شناختها و عحیده ما وجود دارد ماه وخورشید در آسمان هستند زمین به دور
خورشید می چرخد اینها واقعیات خارجی است وباید علم ثابت کند اما گاهی چیزهایی را می پذیریم که جنبه شخصی و
درونی دارد.ارزشها مطلقا از این گونه هستند.

بسیاری از زیباییهایی که ما برای اشیاء قائل هستیم، جنبه شخصی دارد.شاهدش این است که نسبت به اشخاص و اصناف
مردم، فرق می کند.

ممکن است کسانی چیزی را زشت بدانند و چیز دیگری را زیبا بدانند. ولی ما ازآن بدمان بیاید. پس پسندیدن و درک
زیبایی امری روانی و شخصی است. دین هم ازهمین قبیل است. باور قلبی است و نمی شود برای کسی اثبات کرد. پس
دین عینیت،خارجیت و موضوعیت ندارد. آنها گفتند مسایل عقیدتی از سنخ ایمان است نه ازسنخ علم. ایمان جنبه
شخصی دارد و نمی شود برای آن دلیل اقامه کرد. کسی دلش به این خوش است که معتقد به خدای یگانه باشد و یکی
دیگر خوشش می آید به دو خداقائل باشد; یکی خدای خیر و دیگری خدای شر.

در معتقدات ماوراء طبیعت هم همین طور است یا اصلا ماوراء طبیعه ای در کار نیست در این صورت مردم نباید با هم
مجادله کنند چون نمی شود اثبات کرد، دلیل علمی ندارد چون علم مخصوص به تجربیات است و آنچه قابل تجربه نباشد
و قابل ارائه به غیر نباشد، از قلمرو علم خارج است. وقتی دین از قلمرو علم خارج شد دیگرجایی برای دعوا نمی ماند و دین
امری شخصی می شود، هر کسی هر چی خوشش آمد.

بر این اساس مساله تسامح در دین را ترویج کردند و این ابتکار را یکی ازافتخارات فرهنگ خودشان قلمداد کردند که
فرهنگ جامعه ما به قدری در سطح بالاواقع شده است که با همه ادیان به خوبی و خوشی می سازد و به همه
احترام می گذارد. عقیده هر کسی برای خودش مقدس و محترم دین هر کسی برای خودش محترم.

در کلیسای خودش هر جوری می خواهد عبادت کند. مباحث متافیزیک به طور کامل ازقلمرو علم و اثبات و تحقیق
خارج شد و تفکر پوزیتیویسم جای تفکر متافیزیک راگرفت. مسائل دینی که از جمله مسائل متافیزیکی، است به عنوان
مسائل غیرقابل حل به وسیله علم و غیر قابل حل یقینی قلمداد شد و اینگونه ترویج شد که همه ادیان با هم بسازند. این
راه حلی بود که جوامع غربی بعد از رنسانس تا به حال برای حل تضادهای دینی جوانان چاره اندیشی کردند و به کار
بستند، آنا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.