پاورپوینت کامل یاد آن روزها بخیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یاد آن روزها بخیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یاد آن روزها بخیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یاد آن روزها بخیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۲

قصه های جنگ

تویوتا با سرعتی حدود چهل کیلومتر در دست اندازهای جاده خاکی فکه پیش می رود. انفجار پی در پی توپ در امتداد
جاده باعث انحراف تویوتا از مسیر خود می شود. محمد از ماشین بیرون می پرد و روی زمین دراز می کشد. محسن در
حالی که بازویش را با دست دیگر گرفته است خود را روی زمین می اندازد. خون روی بازویش دلمه بسته و کم کم سوزش
ترکش خودی نشان می دهد. محمد، محسن را برای مداوا به پست امداد می رساند و بعد از پانسمان او را تا سنگرش
همراهی می کند. محسن که نمی خواهد به خاطر جراحتش از انجام وظیفه عقب بیفتد از تویوتا پیاده نمی شود. محمد
دستی به شانه نحیف محسن می زند و می گوید: «ببین آقا محسن! یه سرباز همیشه حرف مافوقش رو گوش می کنه پس
هر چی بهت می گم گوش کن.»

محسن ناخواسته تسلیم می شود و با یک چشم گفتن به سنگرش پناه می برد.

محمد به پشت تویوتا می رود. نگاهی به مهمات می کند و بعد سوار می شود. چفیه اش را از دور گردنش باز، و پیشانی اش
را خشک می کند. چیزی نمی گذرد که از دور چند نیروی گشتی دشمن را می بند، تازه یادش می آید که در راههای
مواصلاتی رزمندگان تعدادی از نیروهای دشمن نفوذ کرده اند. وقتی خود را در محاصره آنها می بیند ماشین را در بین
تپه ها رها می کند و سینه خیز به طرف بالای یکی از تپه های زنجیره ای «ابوقریب » می رود و مدتی در چاله انفجار توپی
پنهان می شود. وقتی هیچ راهی برای حرکت به سوی نیروهای خودی پیدا نمی کند نگاهی به ساعتش می اندازد و
می گوید: «ساعت دوازدس، نه دوازده و ده دقیقه. اصلا چه فرقی می کنه، الان سه ساعته اینجا گرفتار شدم.» سرش را از
چاله بالا می آورد. برای لحظه ای درد شلاق اسارت را از عمق جان حس می کند. دوباره نگاهی به پایین تپه می اندازد و
می شمارد.

– یک، دو، سه، … نه، ده. مگه خدا خودش کمک کنه. نیروهای عراقی پایین تپه لم می دهند. شوقی موقت در نگاهش
می دود. هنوز شیرینی شوق را نچشیده که سه نفر از بعثیها در حالی که صدای قهقه شان گوش محمد را آزار می دهد به
طرف بالای تپه می آیند. محمد به وضوح تاپ تاپ قلبش را می شنود. چشمان پر از امیدش را می بندد و آیه «و جعلنا من
بین ایدیهم …» را می خواند. چون بارها و بارها بچه ها برای کور شدن چشم دشمن خوانده بودند و برای محمد عادت شده
بود.

حدود بیست قدم بیشتر نمانده که بعثیها راهشان را کج می کنند. محمد از سمت دیگر تپه به صورت سینه خیز از محل
دور می شود. وقتی به پایین تپه می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.