پاورپوینت کامل داستان روز وداع ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان روز وداع ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان روز وداع ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان روز وداع ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۹

طلبه های جوان نخجوانی در سالن مدرسه علمیه جمع شده بودند.قرار بود فیلم مراسم ورود آنها به ایران نمایش داده
شود. این فیلم چند ماه قبل در فرودگاه مهرآباد گرفته شده بود. طلبه هاحدود ۱۰۰ نفر بودند. با شروع فیلم زمزمه ها قطع
شد. همه بادقت به صفحه تلویزیون چشم دوختند. فرودگاه پذیرای طلاب جوان جمهوری آذربایجان بود. گزارشگران و
خبرنگاران زیادی از صدا و سیما ومطبوعات آمده بودند. در قسمتی از فیلم نمای نزدیکی از صورت وچشمان یکی از
طلاب نشان داده شد. افراد حاضر در سالن با مشاهده چشمان معیوب آن طلبه با صدای بلند خندیدند. حمزه سرش را
زیرانداخت و صورتش سرخ شد. صدای دوستانش را از گوشه و کنارمی شنید.
بچه ها دیدین چه جوری از صورت حمزه فیلم برادری کردن!
چشماش قشنگ معلوم بود!
انگار فیلم برداره باهاش لج بوده.می خواسته او نو مسخره کنه.
بچه ها نگاه کنید. دوباره داره حمزه رو نشون می ده!

حمزه دیگر طاقت نیاورد. با عصبانیت ازجا بلند شد. از سالن بیرون آمد. احساس حقارت می کرد. به حجره اش پناه برد و
در اتاق را روی خودش بست. در آن لحظات باخود اندیشید کاش هرگز به ایران نیامده بود. سرانجام تصمیمش راگرفت.
باید به نخجوان بر می گشت. لباسهایش را پوشید. نمی توانست اینجا بماند و در زیرنگاههای تحقیرآمیز و خنده های تلخ
دوستانش خرد شود. در اتاق را باز کرد. از مدرسه خارج شد. هنوز صدای تلویزیون از سالن مدرسه به گوش می رسید.
حمزه به حرم حضرت معصومه (س) رفت تابرای آخرین بار بی بی را زیارت کند. حرم خلوت بود. کنار ضریح نشست.
صورتش را به شبکه های نقره ای آن چسباند و آرام آرام مثل بچه کوچکی شروع به گریه کرد. ای دختر باب الحوائج من این
همه راه اومدم تو این شهر غریب زیرسایه شما درس بخوابم. مبلغ مذهبی بشم. اما نمی تونم این همه تحقیرو تحمل کنم.
من بر می گردم نخجوان. اومدنم از اول اشتباه بود! حمزه به یاد چند ماه قبل افتاد. روزی را به خاطر آورد که خبردار شد
گروهی از ایران به نخجوان آمده اند تا از جوانان علاقه مند به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم ثبت نام کنند. حمزه
با پدرش به محل ثبت نام رفت. مسولان وقت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.