پاورپوینت کامل حجر بن عدی قیام سرخ (قسمت دوم) ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حجر بن عدی قیام سرخ (قسمت دوم) ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حجر بن عدی قیام سرخ (قسمت دوم) ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حجر بن عدی قیام سرخ (قسمت دوم) ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۲

معاویه حکومت کوفه را به زیاد بن ابیه داد. او نخستین کسی بودکه حکومت «عراقین » یعنی بصره و کوفه و بخشی از
ایران را به عهده گرفت. او مردی ناپاک بود و چون پدرش مشخص نبود، وی رازیاد ابن ابیه (زیاد فرزند پدرش)
می خواندند. معاویه بر به کارگرفتن افراد ناپاک و بی رحم و بویژه فرومایه و بی اصل اصرارمی ورزید; چنانکه اکثر پستهای
مهم در زمان وی به همین گونه افراد سپرده شده بود. زیاد، که چون معاویه در راه رسیدن به مقاصد خویش از هیچ
جنایتی دریغ نمی ورزید، چنان مورد توجه امیرشام قرار گرفت که وی را فرزند ابوسفیان خواند و نسبش را به بنی امیه
ملحق ساخت. (۱)

گروهی زیاد بن ابیه را از افراد باهوش و خطبای زبردست عرب شمرده اند.

بی تردید انسان بی نسبی که از دامن کنیزی هرزه و بی آبرو به نام سمیه قدم به زمین نهاده، با تحقیر و ریشخند عمومی
خو گرفته است و همزمان عقده حقارت و هوش بسیار دارد، در راه قدرت وموفقیت از هیچ جنایتی خودداری نمی ورزد.
زیاد به کوفه آمد.

عمروبن حریث معاون سابق مغیره را جانشین خود ساخت و خود روانه بصره شد. (۲) فرزند ابیه، به علت تفاوت دمای
هوای این دو شهر،زمستان در بصره و تابستان در کوفه زندگی می کرد. (۳)

عمرو بن حریث نیز، در خطبه نماز، سخنان تحقیرآمیز حاکم قبل را تکرارکرد. حجر و گروهی از مومنان وی را
سنگ باران کرده از مسجدبیرون انداختند. (۴) او بوسیله پیکی زیاد را از ماجرا آگاه ساخت. والی جدید، که از سیاست بازان
ماهر به شمار می رفت،بی درنگ عازم کوفه شد. بعد از تشکیل آن مجلس معروف در شام ونسبت دادن فزرند ابیه به
قریش انتظار زیاد آن بود که دیگر اورا زیاد ابن ابوسفیان بخوانند، ولی فریاد گروهی مردم که او رازیاد بن ابیه خطاب
می کردند، بر ملالت خاطرش افزود. در حالی که خشمش دو چندان گشته بود، وارد دار الاماره شد. و بر اریکه قدرت تکیه
زد. به گفته طبری، چون زیاد وارد کوفه گردید، مردم را درمسجد گرد آورد; در یک سخنرانی تهدید آمیز به شیعیان
توهین کردو مورد اعتراض حجر و همراهانش قرار گرفت. (۵) او که از شخصیت والا و نفوذ معنوی حجر در میان مردم
بخوبی آگاه بود، ابتدا ازراه تزویر وارد شد تا حجر را با خود همراه سازد یا دست کم به سکوت وادارد.

حجر را نزد خود خواند و گفت: ای حجر تو نیک می دانی که من تو را خوب می شناسم، زیرا پیش از این هر دو در صف یاران
علی(ع) بوده و دل بر مهر او سپرده بودیم; ولی امروززمانه دگرگون گشته و دشمنی معاویه به دوستی تبدیل شده. (۶)
پس مراقب رفتارت باش، قبر خویش را با دست خود حفر نکن، زبانت رانگهدار و در خانه ات بنشین. (۷)

او برای اینکه نیات خود را، دوراز شورشهای مردمی، بهتر عملی سازد، در شورای شهر نیز مقامی رابه حجر پیشنهاد کرد.
حجر، که تنها انگیزه اش ایمان به رهبری اهل بیت (علیهم السلام ) بود، از پذیرش مقام خودداری ورزید. (۸) و بر تلاش
خویش جهت احقاق حقوق مردم و نشر فضایل امیر مومنان(ع)افزود. زیاد که خود را در مقابل ایمان نفوذناپذیر حجر
ناتوان دید، کشتار فجیع و سرکوب عمومی پیشه کرد. ابن اعثم کوفی، مورخ قرن سوم هجری، در باره رفتار زیاد با شیعیان
می گوید: زیاد هرکجا یکی از دوستداران امیر مومنان(ع) را می یافت، می کشت;

پاهایشان را می برید و چشمانشان را بیرون می کشید. معاویه نیزبر حسب مصلحت او می رفت. (۹)

این جملات بیانگر بی رحمی زیاد است.

آخر عبارت نشان می دهد معاویه نیز خود را با رفتار زیاد هماهنگ ساخته بود. زیاد که در مقابل ایمان استوار حجر ناکامی
را لمس کرده بود، با عصبانیت وارد مسجد شد و بر فراز منبر فریاد زد:

اگر نتوانم این شهر را از شر تحریکات حجر آرام سازم، مردنیستم. بلایی سرش بیاورم که عبرت دیگران گردد. شما
زبانتان بامن است و دلهایتان با حجر. (۱۰) با یک دست سر می شکنید و با دست دیگر مرهم می نهید. به زودی قومی را خواهم
آورد که شما را باخواری درهم کوبد و ذلیل سازد.

چون سخن به اینجا رسید، مردم آمادگی خود را برای اطاعت اعلام کردند. (۱۱) آنگاه گفت: هر یک از شما برخیزید، دست
اطرافیان خودرا گرفته، از گرد حجر متفرق سازید. حاضران، به طمع مقام ومنزلت جدید و نیز تثبیت و ترفیع
وقعیت خویش، فرمانش را اجراکردند.

زیاد به یکی از فرماندهانش دستور داد: برخیز و حجر را نزد من آور. اگر سرپیچی کرد، با شمشیر احضارش کن.

چون مامور زیاد برای اجرای فرمان وی دست به اقدام زد، یاران حجر مقاومت کردند. ابو عمرطه کندی به حجر بن عدی
که در شبستان مسجد بود، گفت: بهتر است برخیزی و به یارانت ملحق گردی تاشاید در حمایت آنان از شر دشمنان مصون
باشی. سربازان زیادیاران حجر را در میان گرفتند. مردی از بنی حمراء عمودی بر فرق عمرو بن حمق کوفت. عمرو که از
صحابه بزرگ رسول خدا(ص) محسوب می شد، به زمین افتاد. یارانش بی درنگ وی را از معرکه بیرون برده، پنهان
ساختند. چون محاصره قدری شکست، حجر خود را به استرش رساند و همراه عمرطه به خانه خود رفت. خانه حجر، که
ازاماکن سیاسی شهر به شمار می رفت، بزودی مورد توجه ماموران قرار گرفت. بسیاری از مردم کوفه برای یاری اش گرد
آمدند. درمیان یاری دهندگان، قبیله کنده از کمترین تعداد برخورداربود; زیرا حاکم کوفه، به منظور کاستن از قدرت این
قبیله ریاست آن را به طور یک جانبه به محمد بن اشعث کندی سپرده بود.

تعدادی از افراد قبیله به منظور رسیدن به قدرت و ثروت، سنگ هواداری از محمد را به سینه زده، در مقابل افکار
واقع گرای متدینین ایستادند و در نتیجه آتش اختلاف در قبیله شعله ور شد.

وضعیت چنان می نمود که جان حامیان قیام، در اثر بسیاری دشمنان،در خطر جدی است. حجر که از نیات معاویه و
دست نشانده وی بخوبی آگاه بود، یارانش را به پراکندگی و مخفی شدن فرا خواند و خودبه منزل مردی از قبیله بنی حوت
یا مریث به نام سلیم بن یزیدرفت. سیلم تعهد کرد که در مقابل فشار دشمن از وی حمایت کند.

حجر با شنیدن صدای گریه دختر میزبان، که به سبب ترس وجودمهمان را ناخوش می داشت، تصمیم به ترک منزل
گرفت و چون سماجت سلیم را مانع آن دید، بدون اطلاع وی از پنجره بیرون جسته، سمت خانه عبد الله بن حارث (برادر
مالک اشتر) رهسپار شد. کنیز سیاه پوستی که او را دیده بود به سربازانی که در جستجوی حجر بودند،گفت: اینک حجر
در میان قبیله نخعی به سر می برد، من ساعتی قبل وی را در آنجا دیده ام. مردی خبر جستجوی ماموران در میان قبیله
نخع را به گوش حجر رساند، او با آنکه عبد الله برای حمایتش شمشیر بسته بود و بر ماندنش اصرار می ورزید از آنجاخارج
شد. (۱۲) حجر آن مسلمان بیدار دل، که درس دوراندیشی رااز مولایش امام حسین(ع) بخوبی آموخته بود، بر حفظ جان
شیعیان اهتمامی خاص داشت. پس پافشاری و آمادگی عبد الله مانع رفتن وی نشد. سرانجام به خانه ربیع بن ناجد ازدی
رفت. زیاد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.