پاورپوینت کامل انزجار ۱۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انزجار ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انزجار ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل انزجار ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۹

مردان یک شکل با کت و شلوار چهارخانه ای توسی رنگ و کفش ورنی «براق » پاشنه بلند، یکی پس از دیگری وارد حرم
شدند. هر کس باژست خاصی قدم برمی داشت. گاه با بی سیم دستی شان چیزهایی می گفتند یا با کراواتشان ور می رفتند.
آفتاب صبحگاهی به زحمت از لابلای ابرهای درهم و برهم و در حال حرکت به زمین می تابید. باد سردی وزوزکنان از فراز
گلدسته هامی گذشت و بعد از توقفی کوتاه در حیاط حرم، مجددا و با سرعت ازدرهای حرم خارج می شد. بوی خاک
باران خورده که باد از دوردستهامی آورد، مشام ها را می انباشت.
چیزی نگذشت. ماموران اخمو پشت بام ها و جلوی درها و هر جا که لازم بود، را تصرف کردند. از بلندگوهای حرم صدای
کلفت و محکمی بلند شد: همگی گوش کنند… همه توجه کنند…تا یک ربع دیگه تمامی رواقها، صحن و حیاط حرم باید
خالی بشه.لطفا با ماموران همکاری کنید. همه توجه کنند…
زوار متعجب و حیران به آنچه که اتفاق می افتاد نگاه می کردند وهر کدام چیزی می گفتند. ضلع شمالی حرم تا بازار
شیخان قدم به قدم مامور مسلح ایستاده بود و از جمعیت خبری نبود.
ماموران زائران را به جلو هل می دادند. بعضی بد و بیراه می گفتند. مردم را از درهای حرم خارج می کردند. دقایقی بعد
سکوت معناداری قامت حرم را در بر گرفت.
خدام عصبانی و خشمگین به نظر می آمدند. در آن موقع از روز،چراغهای حرم روشن شد، انگار جشنی برپا شده بود. نیم
ساعت بعد، سی-چهل نفر از زنان با آرایش غلیظ و موهای افشان و ظاهری عریان از ماشینهای دولتی پیاده شدند. صدای
قهقهه آنان تا آن سوی حرم به گوش می رسید. بعضی ها سر و وضعشان را وارسی می کردندتا چیزی از آنان کم نشده باشد.
ماشین بیوک کرم رنگ با علامت یکی از محافظان جلو در حرم ایستاد و راننده بلافاصله صندوق عقب را باز کرد. خانم ها
قبل از ورود به حرم چادری برمی داشتندو ناشیانه بر سر می انداختند. تعدادی هم غرولند می کردند.
هیچ چیز برایشان جذاب نمی نمود و هر یک دیگری را که در پارچه ای رنگی و گلدار پیچیده شده بود، به تمسخر می گرفت.
ساعت ده صبح را نشان می داد با آژیر ماشینهای پلیس، خانم هاسراسیمه به طرف در ورودی دویدند و صف کشیدند.
ترکیب ظاهری آنان دیدنی بود، کفشهای پاشنه بلند، چادرهای ناهمگون، موهای رنگی که از زیر چادر بیرون آمده بود و
آرایش غلیظی که حتی چادر نمی توانست آن را پنهان سازد. ماشین بنز سفیدی باشیشه های دودی جلوی در حرم ایستاد.
قبل از اینکه در ماشین بازشود، تعداد زی