پاورپوینت کامل امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم (۲) ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم (۲) ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم (۲) ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم (۲) ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
>
بخشش به نیازمندان
امام (ع) با آن همه تاکید و تلاش در به دست آوردن روزی حلال، بسیار بخشنده و کریم بود. یاران و پیروان خود را به
بخشش سفارش می کرد و تاکید می فرمود یاور درماندگان و دستگیر در راه ماندگان باشند. او خود نیز عملا چنین بود.
پیوسته می فرمود: «مال با صدقه کم نمی شود.»
امام بی توجهی به مؤمنان نیازمند را کوچک شمردن آنان می دانست و کوچک شمردن آنها را توهین به اهل بیت پیامبر
(ص).
حضرت صادق (ع) از راههای مختلف به خویشان و دیگر مردم نیازمند کمک می کرد. گاه نهانی صدقه می داد و گاه
آشکار; گاه توسط کسی می فرستاد و گاه خود می برد. گاهی نیز غذا می پخت و افراد را به خوردن دعوت می کرد. شبانگاه،
که تاریکی شب سایه می گسترد و مردم می خفتند، امام (ع) همچون پدرانش زنبیلهای نان و گوشت بردوش می گذارد،
کیسه های درهم و دینار در دست می گرفت، ناشناس به سراغ نیازمندان می رفت و غذا و پول را میان آنها تقسیم می کرد.
معلی، یکی از ارادتمندان امام صادق (ع) می گوید: «امام (ع) در شبی که باران نم نم می بارید از خانه به قصد سقیفه بنی
ساعده بیرون رفت. من پنهانی دنبالش رفتم. در میان راه، ناگاه چیزی بر زمین افتاد. فرمود: «بسم الله، خدایا به من بازش
گردان ».
جلو رفتم و سلام کردم، فرمود: معلی هستی؟
گفتم: آری، فدایت شوم.
فرمود: «با دستانت جستجو کن، آنچه یافتی به من بده ».
جستجو کردم، نانهای پراکنده ای یافتم. وقتی آنها را به امام (ع) می دادم کیسه ای پر از نان بر دوشش دیدم. گفتم: اجازه
بفرمایید من آن را بردارم.
فرمود: من به حمل آن سزاوارترم، ولی با من بیا.
سپس به سقیفه بنی ساعده رفتیم و مردمی را خفته یافتیم. امام (ع) کنار هر نفر یک یا دو نان گذاشت و برگشتیم.»
علاوه بر آنچه امام خود شبانه به نیازمندان می داد، گاه به واسطه دیگران نیز اموالی برای آنان می فرستاد و می گفت: «به
گیرنده نگویید من داده ام »
بر صدقه پنهانی تاکید می کرد و آن را بسیار دوست داشت. فضل بن ابی قره می گوید: «امام کیسه های پول را به کسی
می داد و می فرمود: اینها را به فلانی و فلانی از بنی هاشم بده و بگو از عراق برایتان فرستاده اند.»
آن شخص می برد و باز می گشت. امام می پرسید: چه گفتند؟
پاسخ می داد: گفتند: به سبب نیکی ات به خویشان پیامبر (ص)، خدای پاداش نیکت دهد.»
بخششهای شبانه امام ادامه داشت و گیرندگان دهنده را نمی شناختند; تنها پس از در گذشت امام دریافتند که یاور آنان
که بوده است. افزون بر این، امام آشکارا نیز از مستمندان دستگیری می کرد. یک بار چهارصد درهم و یک انگشتری به
ارزش ده هزار درهم به فقیری بخشید.
امام صادق -که درود خدا و فرشتگانش بر او باد- در صدقه دادن روشی ویژه داشت; اگر گیرنده به آنچه می گرفت قانع بود
و خدای را سپاس می گفت، امام بیشتر به او می بخشید; و اگر آن را کم می دانست یا به جای شکر خدای از امام تشکر
می کرد، دیگر چیزی به او نمی داد. مسمع بن عبد الملک گوید: «روزی خدمت امام صادق (ع) بودیم و انگور می خوردیم.
نیازمندی آمد و چیزی خواست. امام (ع) خوشه ای انگور به وی داد. نیازمند گفت: نیازی به این ندارم پول بدهید!
امام چیزی به او نداد و فرمود: خدای روزی دیگران را زیاد کند.
نیازمند رفت و دوباره باز آمد و گفت: همان خوشه انگور را بدهید.
امام چیزی به او نداد و فرمود: خدای روزی ات را زیاد کند.
سپس نیازمند دیگری آمد. امام (ع) سه دانه انگور به وی داد. نیازمند گرفت و گفت: سپاس خدای را که این روزی ام کرد.
امام فرمود: صبر کن، پس دو دست خود را پر از انگور کرده، به او داد.تهیدست انگورها را گرفت و گفت: سپاس خدایی را
که این روزی ام کرد.
امام صادق (ع) فرمود: بمان.
سپس پولی که حدود بیست درهم بود، به او داد. نیازمند گرفت و گفت: خدایا، تو را سپاس. این تنها از طرف تو است.
امام فرمود: بمان.
سپس پیراهن خود را به او بخشید و فرمود: این را بپوش! مرد تهیدست پیراهن را گرفت، پوشید و گفت: سپاس خدایی
که مرا پوشاند… .
ای ابا عبد الله، خدایت پاداش نیک دهد.
جز این برای امام دعای دیگری نکرد و ما گمان کردیم که اگر امام را دعا نمی کرد همچنان به او چیز می بخشید.»
امام (ع) همچنین از محصول باغهای خود نیز به نیازمندان، رهگذران و همسایگان می بخشید. امام باغی به نام چشمه
«ابی زیاد» داشت که سالانه چهار هزار دینار درآمد داشت. آن قدر از آن می بخشید که تنها چهارصد دینار باقی می ماند.
این باغ ماجرایی شگفت دارد. یکی از یاران امام (ع) به وی گفت: «شنیده ام در باغ چشمه ابی زیاد کاری شگفت می کنی،
دوست دارم از زبان شما بشنوم.»
امام فرمود: «آری، چون خرماها می رسد، فرمان می دهیم دیوارهای باغ را سوراخ کنند تا مردم وارد شوند و از میوه آن
بخورند;» و نیز فرمان می دهم «ده ظرف خرما، که بر سر هر یک ده نفر می توانند بنشینند، آماده کنند و چون ده نفر
بخورند، ده تن دیگر بیایند و هر نفر یک مد خرما می خورند.» سپس فرمان می دهم به تمام همسایگان باغ، از پیرمرد و
پیرزن و مریض و کودک و زن و همه کسانی که توانایی آمدن نداشته اند، یک مد خرما بدهند. سپس مزد باغبانان و
کارگران و سرپرستان باغ را می دهم و باقیمانده محصول را به مدینه می آورم و بین نیازمندان و آبرومندان به اندازه
نیازشان تقسیم می کنم; و در پایان از چهارهزار دینار، چهارصد دینار برایم باقی می ماند.
امام صادق (ع)، افزون بر این بخششها، بسیار میهمانی می داد. شاگردان، پیروان خویشاوندان، غریبان و رهگذران را به
میهمانی می خواند و اطعام می کرد. خانه اش منزلگاه غریبان و مسافران بود. میهمانی دادن را بسیار دوست داشت. اطعام
را از آزاد کردن بنده بهتر می دانست. او به پیروانش سفارش می کرد که خویشان و همسایگان و دوستان خویش را اطعام
کنند. امام (ع) به اندازه ای میهمانی می داد که می توان گفت، بیشتر اوقات میهمان داشت. مردم می گفتند: «جعفر بن
محمد به اندازه ای مردم را اطعام می کند که برای خانواده اش چیزی باقی نمی ماند.»
امام صادق (ع) وقتی نمی خواست کسی را به خانه ببرد، تعارف نمی کرد. چون میهمانان بر سر سفره می نشستند، تعارف
می کرد که بیشتر بخورند و هر چه بیشتر می خوردند، شادمان تر می شد.
گاه خود از میهمانان پذیرایی می کرد. و کارهای آنها را انجام می داد، سر سفره گوشتها را جدا می کرد و در برابر میهمانان
می گذاشت. خود برای میهمانان غذا می نهاد و حتی به دست خود برای آنها لقمه می گرفت.
بسیار اتفاق می افتاد که وقتی مجلس درس و مناظره تمام می شد، موقع غذا خوردن بود. شاگردان و حاضران در محفل را
نگه می داشت و با آنها غذا می خورد. در مقابل میهمانان بسیار خوشرو و خوشرفتار بود. و فقیر و غنی را باهم دعوت
می کرد.
گاه به میهمانان غذای بسیار لذیذ می داد و گاه غذای ساده و معمولی. در پاسخ یکی از یاران در این مورد، فرمود: من به
اندازه توانم غذا می دهم. چون خدای روزی زیاد برساند، طعام نیکو می دهم; و چون روزی کم برسد، با غذای معمولی
اطعام می کنم. چون میهمانی می داد غذایش هم خوب بود و هم زیاد. میهمانان را بزرگ می داشت و از حضور آنها اظهار
شادمانی می کرد. به هنگام آمدن میهمانان، به آنها خوش آمد می گفت و در باز کردن و وانهادن بارشان به آنها کمک
می کرد. هنگام رفتن میهمانان، در بستن بار و بنه به آنها کمک نمی کرد و خدمتکارانش را نیز از کمک کردن به آنها باز
می داشت. چون سبب را می پرسیدن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 