پاورپوینت کامل امام علی(ع) الگوی عدالت (۳) ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امام علی(ع) الگوی عدالت (۳) ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام علی(ع) الگوی عدالت (۳) ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امام علی(ع) الگوی عدالت (۳) ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

>

عدالت در امور مالی یکی از مصادیق بارز عدالت حضرت امیر علیه السلام و مبارزه با ستم در زندگی ایشان موضعش
نسبت به اموال حکومتی یا بیت المال بود. چون یکی از ظلمهای فاحشی که در جامعه آن روز به وجود آمده بود مسئله
عدم تساوی مردم در بهره مندی از مواهب مادی زندگی و زراندوزیهای بی حساب مسؤولین حکومتی بود که اموال
عمومی را ملک و حق خود دانسته و امت مسلمان را در فقر و تهیدستی نگاه می داشتند.

حضرت امیر علیه السلام از اوان خلافت خود در این زمینه اعلام موضع نموده و به اقدامات عملی دست زدند. این قسمت
از مواضع امیرالمؤمنین نیز به چند بخش تقسیم می شود:

۱ – عدالت در زندگی شخصی.

۲ – عدالت در زندگی کارگزاران.

۳ – عدالت در تقسیم بیت المال.

۴ – مبارزه با غارتگران بیت المال.

۱ – عدالت در زندگی شخصی

حضرت به این نکته واقف بود که در اغلب جوامع، مردم روش و شیوه زندگی زمامداران خود را مورد تاسی و الگو برداری
قرار می دهند، از این جهت بود که زندگی زاهدانه و بی تکلف خود را پس از رسیدن به مقام خلافت زاهدانه تر و بی تکلف تر
ساخت تا قدم اول را از خود و خانواده خود برداشته باشد و تا سایر کارگزاران و مسؤولین حکومت تکلیف خود را بدانند.
چنانکه در توبیخ بعضی از کارگزارانش در مورد خلافی که از او سر زده است زندگی خود را به عنوان معیار و الگو به رخ
وی می کشد و در نامه ای عتاب آمیز برایش می نویسد:

«الا و ان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضیئی بنور علمه الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه
بقرصیه الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد» (۱)

یعنی بدان که هر پیروی را پیشوایی است باید از او تبعیت نماید و از نور دانش وی کسب فیض کند. پس بدان که پیشوای
تو از دنیایش به دو پیراهن کهنه و مندرس بسنده کرده است و از غذاهایش به دو قرص نان، می دانم که شما تاب چنین
زندگی زاهدانه ای را ندارید اما حد اقل می توانید با پرهیزگاری، عفت و خود داری مرا یاری کنید.

روی این اصل بود که حضرت از نظر مالی به خود و خانواده خود سخت می گرفتند و هیچگاه حاضر نبودند سهمی بیش
از آنچه برای همگان مقرر شده است بردارند در قسمت دیگری از نامه قبل گوشه ای از شیوه زندگی خود را چنین ترسیم
کرده است:

«فوالله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا ولاحزت من ارضها شبرا و لا
اخذت منها الاکقوت اتان دبره و لهی فی عینی اوهی و اوهن من عفصه مقره…» (۲)

به خدا سوگند که از دنیای شما طلا و نقره ای اندوخته نکرده ام و از غنیمتهای آن برای خود مالی فراهم نساخته ام و حتی
برای کهنه جامه خود فکر جامه ای جدید نکرده ام.

حتی یک وجب از این زمینهای حکومتم را برای خود بر نداشته ام و جز اندکی از غذاهای دنیا استفاده نکرده ام…

و بارها اعلام کرد که حتی نزدیکترین کسانش هم در برابر بیت المال مسئول هستند و اگر از آنان هم ناراستی سرزند
مانند سایرین مجازات می شوند.

در توبیخ نامه ای که برای یکی از کارگزاران خائن در بیت المال فرستاده اند آمده است:

«والله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هواده و لا ظفرا منی باراده حتی آخذ الحق
منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما…» (۳)

به خداوند سوگند اگر (دو ریحانه رسول خدا) حسن و حسینم نسبت به اموال عمومی مانند تو دست به خیانت بگشایند
هیچ گونه نسبت و خصوصیت خویشی با من نخواهند داشت و از چنگال عدالت گریزی برایشان نخواهد بود تا اینکه حق
مردم را از آنان باز ستانم و بیداد و باطلی را که آفریده اند محو و نابود سازم…

۲ – عدالت در زندگی کارگازاران

آن حضرت نسبت به نوع زندگی و رفتار کارگزاران خود بی نهایت حساس بودند و تمام زوایای زندگی آنان را زیر نظر
داشتند که به ذکر چند نمونه اکتفا می شود.

روزی برایشان خبر آوردند که استاندار ایشان در بصره «عثمان بن حنیف انصاری » به مجلسی دعوت شده و بر سر
سفره ای رنگین نشسته که در میان دعوت شدگان به آن میهمانی از فقرا و مستمندان کسی نبوده است و مجلس فقط
مخصوص افراد مرفه و سرمایه دار بوده است.

روح عدالت گستر و ملکوتی علی(ع) این ناروا را تاب نیاورده و نامه ای مفصل در نکوهش وی می نویسد و او را به جهت
این کار بازخواست می کند در قسمتی از این نامه آمده است:

«یابن حنیف فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاک الی مادبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان و تنقل الیک
الجفان و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو و غنیهم مدعو…» (۴)

یعنی ای پسر حنیف! به من خبر رسیده است که جوانی از اهل بصره تو را به میهمانی فرا خوانده است و تو نیز با سرعت
دعوتش را اجابت کرده ای. در آنجا برایت سفره ای رنگین چیدند و ظرفهای غذا را پیاپی برایت می آوردند.

اما من گمان نمی کردم که تو بر سفره کسانی حاضر شوی که بینوایان را از خود برانند و اغنیا را بر سفره خود بخوانند…

و در پایان نامه نوشتند:

«فاتق الله یابن حنیف و لتکفک اقر اصک لیکون من النار خلاصک » (۵)

یعنی ای پسر حنیف! از خدا بترس و اگر خواستی از آتش خشمش رهایی یابی به نان خالی خود اکتفا کن. یا وقت دیگری
به ایشان خبر دادند، شریح بن حارث که قاضی ایشان در کوفه بوده است برای خود خانه ای به قیمت ۸۰ دینار خریده است.
پس از اطلاع از این خبر وی را به حضور طلبیده و فرمود:

شنیده ام خانه ای خریده ای به قیمت ۸۰ دینار و قولنامه ای نوشته ای و کسانی را هم به عنوان شاهد قرار داده ای! شریح
گفت: آری چنین کرده ام. آنگاه حضرت نگاهی از سر تاسف و خشم به وی انداخت و فرمود: ای شریح! بدان که روزی
کسی به خانه تو خواهد آمد و بدون اینکه به سند و قولنامه ات نگاه کند یا از شهود تو پرسشی نماید تو را از آن خانه بیرون
خواهد انداخت و تسلیم گورت خواهد ساخت. (فرشته مرگ) پس فرمود:

«یا شریح لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک او نقدت الثمن من غیر حلالک فاذا انت قد خسرت دارالدنیا و دارالاخره.
..» (۶)

ای شریح! بنگر که این خانه را از مال خود خریده باشی نه از مال دیگران و پولش را از راهی ناصواب به دست نیاورده
باشی که در این صورت هم در دنیا و هم در آخرت از زیان کاران خواهی بود…

سپس فرمودند: اگر هنگام خرید این خانه به من مراجعه کرده بودی چنان قولنامه ای برایت می نوشتم که هرگز رغبت
آن را نمی یافتی تا آن را به درهمی خریداری نمائی چه رسد به ۸۰ دینار. (۷)

از دیگر سخنان حضرت امیر در این زمینه تذکراتی بود که به کارگزاران، بخصوص آنها که با مسائل مالی بیشتر سرو کار
دارند می دادند و حساسیت موضوع و بزرگی خطر را به آنها یاد آور می شدند در نامه ۵ نهج البلاغه خطاب به «اشعث بن
قیس » که حاکم آذربایجان بوده اینگونه می فرماید:

«ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه و انت مسترعی لمن فوقک … و فی یدک مال الله عزوجل و انت من
خزانه …»(۱)

یعنی این مسئولیتی که به تو واگزاردم به منزله طعمه و خوراک تو نیست (برای استفاده شخصی تو نیست.) بلکه این
امانتی است که به گردن تو آمده است و تو امانتدار مافوق خود می باشی… و خزانه داری هستی که باید حافظ اموال
خداوند باشی …

البته علاوه بر تذکرات اخلاقی، برای کارگزاران امور مالی، حقوق مکفی در نظر می گرفتند تا به خیانت وسوسه نشوند و
به این وسیله یکی از زمینه های ایجاد خیانت و ظلم را از بین می بردند. در نامه ۲۶ نهج البلاغه به یکی از عمال صدقه یا
کارگزاران جمع آوری زکات می نویسند:

«و ان لک فی هذه الصدقه نصیبا مفروضا و حقا معلوما و شرکاء اهل مسکنه و ضعفاء ذوی فاقه و انا موفوک حقک فوفهم
حقوقهم و الا تفعل فانک من اکثرالناس خصوما یوم القیامه و بؤسی لمن خصمه عندالله الفقراء و المساکین و السائلون و
المدفوعون و الغارمون و ابن السبیل…» (۹)

یعنی برای تو که کارگزار جمع آوری زکات هستی از محل در آمد زکات حقی و نصیبی از جانب خداوند تعیین شده است
ولی این زکات مصارف دیگری هم دارد که آنها هم با تو شریک می باشند مانند ضعفا و فقرا و محرومان جامعه، و بدان
آنچه حق توست بدون هیچ کاستی به تو داده خواهد شد. پس تو هم در تقسیم آن بر مستحقانش بدون هیچ کاستی و
خیانتی و با درستکاری عمل کن.

در غیر این صورت در روز رستاخیز از کسانی خواهی بود که بیشترین دشمن را دارند و چه بد است حال کسی که در روز
واپسین در نزد خداوند متعال دشمن و شاکی او فقرا و مساکین و طبقه محروم جامعه باشند. سپس فرمودند: بزرگترین
خیانت آن است که نسبت به اجتماع صورت پذیرد و بزرگترین فریبکاری آن است که نسبت به رهبران جامعه باشد.

البته علاوه براین تمهیدات گاه حضرت جهت صیانت کارگزارانشان از خطا دست به تهدید آنها هم می زده اند تا مگر ترس
موجب این شود تا از راه ناصواب بر حذر باشند.

در نامه ۲۰ نهج البلاغه خطاب به «زیاد بن ابیه » که حاکم منطقه اهواز و فارس و کرمان بوده می نویسد:

«و انی اقسم بالله قسما صادقا لئن بلغنی انک خنت من فی ء المسلمین شیئا صغیرا او کبیرا لاشدن علیک شده تدعک
قلیل الوفر ثقیل الظهر ضئیل الامر…» (۱۰)

یعنی به خدا سوگند یاد می کنم سوگندی راستین، اگر به من خبر برسد که تو در اموال مسلمین خیانتی هرچند کوچک
انجام داده ای چنان بر تو سخت خواهم گرفت که نتوانی تا آخر عمر قد راست کنی…

۳ – عدالت در تقسیم بیت المال

قبل از خلافت آن حضرت، تقسیم بیت المال با تبعیضهای فراوان و به صورتی غیر عادلانه انجام می گرفت تفاوت دریافتی
افراد بسیار فاحش بود. و هر کس بواسطه امتیازاتی هرچند بی اساس وقتی در نزد حکومت جلوه می کرد از حقوق
بیشتری برخوردار می گردید اما پس از روی کار آمدن امیر المؤمنین(ع) و از همان ابتدای خلافت، «مساوات در عطا»
آغاز گردید و آن حضرت با صدای رسا و قاطعیت تمام اعلام کرد که:

«لوکان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه اسراف و تبذیر» (۱۱)

اگر این اموال ملک شخصی خودم بود آن را به مساوات میان آنان تقسیم می کردم حال چگونه غیر از این عمل نمایم در
حالی که این اموال متعلق به خداوند جهان است.

بدانید که اگر مال در غیر محل حقه خود به مصرف برسد از مصادیق بارز اسراف و تبذیر خواهد بود.

البته بودند کسانی که هنوز مزه اموال به نا حق گرفته در دهانشان باقی بود و طبیعتا معترض که چرا علی(ع) امتیازات
ما را در میزان دریافتی از بیت المال منظور نمی دارد؟

و بودند افرادی که از سرناداری خویشاوندی خود با وی را مستمسک قرار داده و به وی فشار می آوردند تا مثلا اندکی از
سهم خود بیشتر دریافت کنند اما با جواب قاطع و سخت حضرت مواجه می شدند از جمله این افراد برادرش عقیل بن ابی
طالب است.

خود حضرت در خطبه ۲۲۴ نهج البلاغه شرح ماجرا را بیان داشته است:

به خدا سوگند عقیل را دیدم آن چنان تنگدستی به او فشار آورده تا این که مجبور شد تقاضا کند تا اندکی از گندمهای
شما را (بیت المال) به وی دهم و من کودکانش را دیدم که چگونه از شدت فقر رنگ پریده و مو پریشان گشته اند. اما من
حاضر نشدم به وی بیش از سهمش چیزی بدهم و وقتی که او تقاضایش را مکرر نمود و اصرار کرد و گمان کرد که من دین
خود را به وی خواهم فروخت آهنی را در آتش گداختم و آن را به جسم وی نزدیک نمودم ناگهان دیدم که ضجه ای
بیمارگونه سرداد و نزدیک بود توسط آن آهن تفته بسوزد پس به او گفتم: ای عقیل! آیا تو از تکه آهنی که انسانی آن را به
هزل گداخته است این چنین ناله سر می دهی ولی می خواهی تا مرا به آتشی بیافکنی که خداوند جبار از روی خشم
افروخته است؟ (۱۲)

۴ – مبارزه با غارتگران بیت المال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.