پاورپوینت کامل پوشش ناکامل بانوان (۴) ۴۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پوشش ناکامل بانوان (۴) ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پوشش ناکامل بانوان (۴) ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل پوشش ناکامل بانوان (۴) ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

>

فلسفه برهنگی

بیش از یکصد سال است که جهانیان بیش از پیش به موضوع حقوق زن پرداخته، می کوشند با ارائه طرحهایی
مساله امنیت زنان را موردتحقیق و چاره اندیشی قرار دهند. هرساله سمینارها و کنگره هایی از سوی کارشناسان
امور زنان برگزار می شود و در این باره به رایزنی می پردازند. هدف این گفتگوها پاسخ به این پرسش هاست:

چگونه می توان حقوق از دست رفته زنان را، که سالها و بلکه قرنها بدان توجه نمی شده است، بدانها بازگرداند؟

چگونه می توان امنیت ربوده شده از آنان را بار دیگر به دست آورد و جهان را برای زن جایگاه امنیت و آرامش
ساخت؟ چه عواملی او را از دستیابی به حقوقش باز داشته است؟ چه عواملی مردان رابه بی توجهی به حقوق زن
فراخوانده است؟ چگونه می توان نگرش مردبه زن را از آلودگی تهی ساخت؟ چه عواملی محیط اجتماعی را برزن
نامطمئن کرده است؟

این پرسشها از دیرباز در مجامع جهانی مطرح بوده، کارشناسان پیرامون آن اظهارنظر کرده اند. آنچه مشکل را
بر این محققان پیچیده تر ساخته، آن است که آنها دریافتن راه چاره هرگز به آموزه های دین توجه نمی کنند و
مسایل را تنها از نظر جامعه شناسی و روان شناسی مورد ارزیابی قرار می دهند. بدین سبب،تاکنون طرحهایشان
نتیجه رضایت بخشی نداشته است.

مهمترین نظریه ای که نزدیک به یک قرن است در همه مجامع جهانی،در عمل، پذیرفته شده، نظریه فروید
است.

پس از تجربه نظریه او، جهان به سویی رفت که دیگر حتی اگر کسی می خواست به شرایط پیشین بازگردد، راهی
فرا رویش نبود. پس ازگذشت چند سال از نظریه او جهان، چنان به ابتذال افتاد که دیگرراه بازگشتی برای کسی
وجود نداشت.

نسخه هایی که آلوده بودند

از اولین نسخه ها و طرحهایی که از سوی غربیان برای این موضوع ارائه شد، نظریه فروید (روانکاو اتریشی) بود.
او، که پدرروانکاوی غرب شهرت دارد، به کمک انگیزه های سراسر آلوده صاحبان سرمایه و قدرت در اروپا،
موضوع غرایز جنسی در مرد و زن را به گونه ای تحلیل کرد که ثمره آن ترویج فرهنگ برهنگی بود. وی
وجودهرگونه محدودیت میان جنس زن و مرد را عاملی برای تشدید بیماری روانی قلمداد کرد و راه چاره را
آزادی جنسی برشمرد. براساس نظر او، زنان باید در روابطشان با مردان به هرنحو که بخواهندرفتار کنند و میان
خود و دنیای مردان فاصله ای نیندازند… تاشاید مردان رام شوند و دست از تجاوز به حریم آنان بردارند. درآن
صورت، دیگر هیچ ناامنی آنها را تهدید نمی کند و همه در کنارهم همچون اعضای یک خانواده به زندگی سالم
ادامه خواهند داد.

هرچند فروید آشکارا سخنی از بی حجابی به میان نیاورد، نتیجه آنچه او درجهان منتشر ساخت چیزی جز
«قانونی کردن زنا» و«آزادی بی مرز در شهوترانی » نبود. البته پس از فروید، افرادی مانند راسل و سارتر نیز با او در
این طرح همنوا شدند. برتراندراسل می گوید:

«اگر برهنگی مد روز می شد، مسلما مردان از دیدن بدن برهنه یک زن دچار تحریک نمی شدند.» ژان پل سارتر،
پس از سفرش به قاهره،درنامه ای به همسرش چنین نوشت: «به همسرم اجازه می دهم با هرکه دوست داشت
روابط جنسی بر قرار کند چنانچه به خودم همین اجازه را می دهم. چه آنکه تمام ما برای لذت بردن آفریده
شده ایم وهرگاه خواستیم باید به سرچشمه های آن دست یابیم.» گرچه امروزبسیاری از اندیشمندان بر این
نظرات پوزخند می زنند، ولی متاسفانه کم نیستند افرادی که این بافته ها را پذیرفته اند; وبا پوزش، جمعی از
روشنفکرنمایان ما نیز همچنان درصددند تاحاصل تهوع غربیان را که خود به تعفن آن اقرار کرده اند ببلعند و بر
این کار بر یکدیگر سبقت بجویند.

سالهاست ناپختگی اظهارات فروید بر همگان روشن شده است; درحالی که عده ای، به خیال آنکه کشف تازه ای
کرده اند، می گویند:

راستی مگر زن با مرد چه فرقی دارد که باید همیشه در پوشش باشد؟ چرا زنان نمی توانند مثل مردان هر طور
که پسندیدند و درهر مجلسی که خواستند حضور یابند؟! گمان می رود اگر قلب بسیاری از زنان بی حجاب و
مردان بی مبالات را بشکافیم، در اعماق آن، پس مانده هایی از عقاید فروید، راسل انگلیسی و ژان پل سارتر
فرانسوی را مشاهده خواهیم کرد.

آنچه فروید می گفت

زیگموند فروید به ظاهر یهودی بود، ولی در حقیقت به دین اعتقادنداشت و همچون راسل، مارکس و اریک فروم
مذهب را خرافه وزاییده ترس و فقر بشر می دانست. او در سال ۱۸۵۶ میلادی در اتریش متولد شد و در ۱۹۳۹ در
۸۳ سالگی (حدود ۵۰ سال پیش) درگذشت. به طوری که در کتابها نوشته اند، او در ۱۷ سالگی موفق به
اخذدکترای پزشکی شد و بعد، به علت علاقه به استادش شارکو، به روانکاوی روی آورد و در این رشته
صاحب نظر شد.

اگرچه غربیها دانشمند و مکتشف کم نداشتند، اما تا قبل ازفروید، در علم روانکاوی افراد صاحب نظر و ممتاز
کمتر به خوددیده بودند. از این رو، تازگی آرای فروید سبب شد وی را پدرعلم روانکاوی غرب بشناسند و معتقد
شوند او خالق روش درمان بیماریهای عصبی از راه پیداکردن تاثرات جنسی است! به زبان ساده تر، او توانست
کشف کند بسیاری از ناراحتیهای عصبی بدین سبب در افراد به وجود می آید که شخص در خاموش کردن آتش
شهوت خویش ناکام بوده است; یعنی علت بیشتر بیماریهای عصبی افرادبالغ، محرومیت در ارضای غریزه جنسی
است.

او عقیده داشت در وجود انسان، از هنگام تولد تا مرگ، نیرویی به نام «لیبیدو»، [Libido] وجود دارد که اگر
ارضا نشود،فرد را به بیماریهای عصبی، عقده روانی، خودکشی و حتی جنایت می کشاند. البته از بخت بد فروید،
این اصطلاح تقربیا در همه ترجمه های دنیا به «غریزه جنسی » و چیزی مترادف با «شهوت »ترجمه شده است. او
در کتابی می نویسد:

«اینکه بچه پستان مادر را خیلی دوست دارد برای همان وجودلیبیدو است که بامکیدن پستان مادر لیبیدوی
خود را خاموش می کند. این عنصر در طفل این قدر قوی است که اگر طفل، پسرباشد در صورتی که عقل
بزرگسالان را می یافت. اولین آرزویش این بود که پدر بمیرد تا مادر در بست در اختیار خودش قرارگیرد.!» به
موجب این قبیل تعابیر بود که مترجمان گفتند:

فروید معتقد است طفل از روی شهوت سینه مادر را می مکد! این تعابیر در حالی شایع شد که معنی واژه
لیبیدو در حقیقت نه غریزه جنسی بلکه «شور زندگی » بود. یعنی طفل تا قبل از بزرگ شدن، «وجود داشتن » خود
را تنها در پرتو وجود مادر احساس می کند. نه اینکه پستان مادر را از روی میل جنسی می مکد.

البته چه بسا مترجمان کتابهای فروید چندان مقصر نبودند، زیرافروید در کتابهایش در مورد غریزه جنسی آن
قدر سماجت داشت که جز شهوت و علاقه جنسی، معنی مناسبتری برای لفظ لیبیدو در ذهن مترجم خطور
نمی کرد.

چون کتاب فروید در زمینه «ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه » چاپ شد، تازگی مطالب آن آوازه اش را همچون
ادعاهای گالیله وفرضیه های انیشتین به همه جهان رسانید. خلاصه آرای او در آن کتاب به بیان ساده چنین است:

هنگامی که ما از چیزی اندوهگین می شویم، ضمیر خودآگاه ما از آن مسئله متاثر می شود; مثلا رنگ چهره ما
تغییر می کند و در خوداحساس افسردگی