پاورپوینت کامل از آشنا بنالیم یا بیگانه؟! ۷۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از آشنا بنالیم یا بیگانه؟! ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از آشنا بنالیم یا بیگانه؟! ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل از آشنا بنالیم یا بیگانه؟! ۷۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۷ آذر، سالروز شهادت آیت الله دکتر محمد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه است.

شهید مفتح، از پیشگامان این وحدت بود که روح حوزه و معارف حوزوی را در میان دانشجویان می دمید و سرانجام در
سال ۱۳۵۸ درآستانه درب ورودی دانشکده الهیات، به دست گروهک فرقان به شهادت رسید.

این شهید، در سالها پیش از انقلاب، با تشکیل مجمعی فرهنگی بانام «جلسات علمی اسلام شناسی » فعالیتهای روشنگری
داشت ومحصول آن جلسات، به صورت یک سری کتابهای بیدارگر و آموزنده منتشر می شد.

ضمن گرامیداشت یاد این شهیدعزیز، مقاله ای را که به عنوان «مقدمه » بر یکی از این کتابها به نام «ره آوردهای استعمار»
نوشته است، تقدیم شما می داریم.

«فرهنگ کوثر»

عزت دیروز و ذلت امروز!

تجزیه و تحلیل از نظر جامعه شناسی

نتیجه حکومت شهوت پرستان

کتابی که در دست مطالعه شماست، گوشه ای از انحطاط و اسارت ملت ها را نشان می دهد. مطالعه فصول مختلف آن
می فهماند که چگونه دزدان و غارتگران قرن بیستم، با نقابهای فریبنده تمدن، صلح،برادری و مانند آن خودنمایی کرده و
سرمایه های معنوی و مادی توده ها را دستخوش چپاول و غارت می کنند.

ما بیش از هرچیز دچار تعجب می شویم که ببینیم پاره ای از این ملل استعمارزده، دارای کیش «اسلام » و کتاب
آسمانی «قرآن »اند. آن کیش و کتابی که در گذشته پیروانش را از بندهارهانید و بر بزرگترین کشورهای روز پیروز نمود.

ما امروز از این تعجب نمی کنیم که چرا شرق و غرب ملت های نیمه جان را استثمار می کنند، زیرا از آنان جز این انتظار
نیست.عزت دیروز و ذلت امروز!

تنها توجه ما به این نکته است که چگونه و چرا مسلمانان این قدرضعیف شدند، که مطمح نظر آنان شوند؟

مطالعه تاریخ اسلام و عظمت و افتخار مسلمانان در گذشته دربرابر اسارت و ذلت کنونی آنان، این سوال را پیش می آورد
که عامل و علت پیشرفت سریع دیروز چه بود؟ و عقب گرد و انحطاط دنیای امروز اسلام روی چه اصلی است؟

اگر مردم وحشی و بیابان گرد عرب در سایه تعلیمات اسلام در دنیای آن روز عظمت و افتخار کم مانندی کسب کردند،
هم اکنون این کتاب آسمانی بدون هیچ تغییری باقی است.

پس چرا اثرش که پیشبرد جوامع اسلامی است، دیده نمی شود؟! برای پی بردن به عامل و علت این انحطاط بعد از
سربلندی، لازم است نقطه دید جامعه شناسی این وقایع را بررسی کنیم.

باید توجه داشت که در تبیین وقایع اجتماعی و شناسائی علت وسبب آنها، بین روانشناسان و جامعه شناسان اختلاف نظر
وجود دارد.روانشناسان معتقدند که چون جامعه از افراد تشکیل یافته است،پس علت وقایع اجتماعی را باید در طبیعت
افراد، جستجو کرد،بنابراین روانشناسی کلید تمام مشکلات است.

روی همین اصل «هربرت، اسپنسر»(۱) دانشمند انگلیسی در جلداول کتاب «اصول علم مدنیت » فقط به تحقیق در
طبیعت انسان اولیه پرداخته و خواسته است به وسیله بیان همین طبیعت تمام موسسات اجتماعی را که در جامعه های
قدیمی و ابتدائی دیده می شود، توجیه کند.

تجزیه و تحلیل از نظر جامعه شناسان

جامعه شناسان معتقدند که باید علل حوادث اجتماعی را فقط درمیان امور اجتماعی دیگر جستجو کرد.

آنان می گویند: چون وقایع اجتماعی، خود نوعی مخصوص از اموراست، بنابراین علل آنها جز وقایع اجتماعی دیگر
نمی تواند باشد،وسعی دارند که در شناسائی حوادث از حدود امور اجتماعی خارج نشده از علل دیگر صرف نظر نمایند.

روی این اصل، جامعه شناسی را می توان روانشناسی اجتماعی دانست که با روانشناسی فردی فرق و امتیاز دارد، البته
جامعه شناسان منکر نیستند که جامعه از افراد تشکیل یافته است و روحیات اجتماعی، نتیجه برخورد و فعل و انفعالات
وجدانهای فردی است،ولی می گویند: همین فعل و انفعالات، وقایع روحی جدیدی به وجودمی آورد که خود می تواند
مستقلا نشو و نما کند و تطور و تحول یابد و همان طوری که روحیات فردی حالت و چگونگی کل اعضاء بدن انسان را
نشان می دهد، وقایع اجتماعی نیز طبیعت جامعه و واکنش آن است، در مقابل حوادث.(۲) با توجه به این اصل، ما وقتی
درجنبش جهانی اسلام دقت کنیم، می بینیم، از محلی خشک و بی حاصل ومردمی که از نظر مادی و معنوی در منتهای
فقر به سر می بردنداین تحول آغاز شد و همان طوری که روانشناسان می گویند:محرومیت، یک نوع طوفان و انقلاب
شدید، در افراد به وجود می آوردو بسیار اتفاق افتاده است که این گونه افراد محروم در نتیجه همین تکان روحی،
توانسته اند موقعیت و مقام مناسب با ذوق فطری خود در اجتماع پیدا کنند، مانند ابوالعلاء که محرومیت ازبینائی، او را
در فلسفه و ادب به مقامی شامخ رسانید، وادیسون مخترع بزرگ قرن ما، چنان که می دانیم به علت نقص شنوائی به
تلاش و کوشش افتاد، تا بالاخره نام خود را در ردیف دانشمندان بزرگ جهان، جاوید و ابدی ساخت.

جامعه محروم نیز بعد از تحمل فشار، یکباره آن چنان به لرزه درمی آید که گاهی ممکن است جهانی را بلرزاند.

جزیره خشک و بی حاصل عربستان که بیشتر نواحی آن مانند دریائی بزرگ پر از ریگ های سوزان و مواج بود و مردمی که
در آن زندگی می کردند طبعا از ابتدائی ترین وسیله زندگی محروم، و از نظراخلاقی نیز گرفتاریهای گوناگون آنان را
احاطه کرده بود، به انتظار این انقلاب به سر می بردند.

پیامبراسلام(ص)، در این محیط دعوت خود را آغاز کرد و بااستمداد از نیروی الهی و استفاده از مکتب وحی این محیط
آلوده و منحط را در سیر ترقی و سعادت به راه انداخت. در درجه اول،محرومین و بردگان و زیردستان به این صدا که نوید
آزادی به آنان می داد، لبیک گفتند. سادگی روش پیامبر(ص) و تواضع بی حساب و اخلاق ملکوتی او بالاترین وسیله ای بود
که عرب محروم را در زیرلوای اسلام و توحید گرد آورد. مجموع این عوامل هنگامی که دست به دست هم داد، برای عرب
این امکان را به وجود آورد که در مدتی کوتاه بر دنیای متمدن آن روز مانند ایران و روم تسلط یابد.

خوب است رمز این پیشرفت را از زبان نمایندگان «مقوقس »زمامدار روم، بشنویم.

وقتی مقوقس از نمایندگان خود که برای پیشنهاد صلح نزد خلیفه رفته بودند، راجع به سپاه اسلام استفسارکرد،آنهاچنین
گفتند:مسلمانان مردمی هستند که مرگ را بیش از زندگی دوست دارند، روی خاک می نشینند و سردارشان مانند یکی
از آنها است. بزرگ و کوچک و آقا و بنده آنها با هم فرق ندارد، وقتی هنگام نماز فرامی رسد، هیچ کس از آنان تخلف
نمی کند و همه دست و پای خود را باآب می شویند و در حال خشوع نماز می گذارند.

دوران ذلت!

جامعه شناسان می گویند: هر کشور و ملتی وقتی از نظر نعمت ودولت تامین خاطر یافت و قدرت وعزتی به دست آورد،
ممکن است مست و مغرور شده، سستی و تن پروری او را بگیرد و در نتیجه مقدمات سقوط و نابودیش فراهم شود.
فیلسوف یونان ارسطو به اسکندر نوشت: ملت طاقت بلا دارد، ولی طاقت نعمت ندارد.

اعراب مسلمان نیز، پس از آنکه زندگی صحرائی و بدوی را کنارگذارده و با شهوت پرستی و تجملات آشنا شد، کم کم آن
روح مبارزه و از خودگذشتگی را از دست داده به تنبلی وتن پروری گرائید و ازهمه خطرناکتر این که انحراف در دستگاه
زمامداری مسلمین به وجود آمد و شهوت و فساد در میان حکمرانان رخنه نمود.

نتیجه حکومت شهوت پرستان

بزرگترین ضربتی که به پیکر اسلام و مسلمین وارد شده آنان راآماده این ذلت و استعمارزدگی نمود، رواج فساد و شهوت
در دربارخلفاء و زمامداران به اصطلاح مسلمان بود، زیرا انحراف و سستی زمامدار خطرهای بزرگ به بار می آورد.

افلاطون در کتاب «مدینه فاضله » می گوید:
آخرین کسی که برای او شراب به اندازه ضرورت و ناچاری تنها درموقع مداوا تجویز می شود، طبقه شهریاران است که به
عقل آنهازیادتر احتیاج است. اینک یک نمونه از این نوع حکومت:در تاریخ محمد امین، خلیفه عباسی و مبارزاتی که با
برادرش مامون داشت، تاریخ نویسان می گویند:بغداد به محاصره لشکر خراسان، افتاد و قوای امین از تمام سنگرها عقب
نشینی کرده و بغداد از سمت مغرب و مشرق در فشارمحاصره قرار گرفت.

خطر، آن به آن نزدیکتر و شدیدتر می شد، اطرافیان خلیفه او راتنها گذاشته و سازمان حفاظت شهر، خود به جان مردم
افتاده و به قتل و چپاول سرگرم بودند، دود و آتش، از هر گوشه شهر بغدادبلند بود، وقتی ابراهیم یهودی که برای
پیشگوئی با رمل و حساب در دربار استخدام شده بود، وارد کاخ خلیفه شد، دید امین باخیال راحت، با کنیزان و زنان
حرمسرا سرگرم است و یک ماهی گوشواردار، که طرف توجه امین بود و در آن روز اتفاقا راه فراررا گرفته و از شهری به
شهر دیگر می رفت. خلیفه اسلام! با این اوضاع آشفته شهر به دنبال پیدا کردن ماهی می دوید و فریاد می زدماهی
گوشواردار من، ماهی گوشواردار من. خلیفه در همین حال گاهی کارکنان قصر را با لباس به حوض می انداخت تا تفریحی!
کرده باشد.

عاقبت شهر به دست لشکر خراسان افتاده و امین را کشتند.در سقوط آخرین دژ «اندلس » (اسپانیا) منطقه غرناطه و
الحمراءاز دست مسلمین، همین که پادشاه معزول «ابوعبدالله آخرین پادشاه بنی الاحمر» شهر را تخلیه کرده و کلیدش را
تحویل داد،باوزیران و امیران و حرمسرا و سواران خود پس از خروج ازدروازه شهر،به تپه ای که مشرف به شهر بود و به نام
«تپه سلام »خوانده می شد، رسید. شاه معزول برای وداع وطن که برای همیشه آن را پشت سر می گذاشت، چندی ایستاده
به عقب نگاه کرد و از منظره و دورنمای شهر «غرناطه و قصر الحمراء» در میان درختان،حسرتش تجدید شد.

شاه دید، پرچم بزرگ صلیب به جای پرچم اسلام بر تمام در و دیوارو برج و باروی شهر، بر افراشته شده است، صدای
ناقوس به جای صدای اذان بلند و صدای انجیل به جای قرآن ازتمام شهربه گوش می رسد.شاه و وزیران بی تاب شده اشک بر
رخسارشان سرازیر شد و هرچه خواستند از صدای گریه، خودداری کنند، نتوانستند، حتی صدای گریه حرمسرا بلند شد.

مادرپادشاه معزول، در این موقعیت رقت بار به فرزندش چنین گفت:گریه کن! گریه کن! که حق تو گریه است.

کسی که مثل مردان در میدان جنگ شمشیر در دست نگیرد، باید مثل زنان برای گریه دستمال در دست بگیرد و گریه
کند.

آری، مجموع این عوامل، از دست دادن روح سلحشوری و خوگرفتن به زندگی اشراف منشانه، از طرف مردم و
کومت شهوت پرستان وتحریکات خطرناک دشمنان، همه و همه دست به دست هم داد و انحطاطنکبت بار کنونی
مسلمین را به وجود آورده و کشورهای زرخیز و پرثروت اسلامی را به صورت مستعمره و بازاری برای غارتگران ساخت.

قم – حوزه علمیه: دکتر محمد مفتح

رفیق بهشتی

علی محمدی یدک

حارث بن مغیره نصری

ابوعلی حارث بن مغیره نصری، عالمی وارسته، شخصیتی قابل اعتمادو راوی بزرگوار احادیث بود. او همزمان با سه تن از
پیشوایان بزرگوار دین و در روزگار حکومت ننگین خلفای مروانی و عباسی زندگی می کرد.

هرچند از زمان و مکان ولادتش آگاهی کامل نداریم; ولی، باتوجه به اینکه رجال نویسان او را از یاران امام محمدباقر(ع)
شمرده اند و شروع امامت آن حضرت سال ۹۵ هجری بوده و مرحوم نجاشی او را از اهالی بصره دانسته، به احتمال زیاد
می توان گفت:حارث بن مغیره در اواخر سده اول هجری در شهر بصره پای به عرصه وجود نهاد.

وی زندگی پربار خود را، با حضور در پیشگاه امامان عصر(علیهم السلام) معنای بهتر و بیشتر بخشید و در این مسیر به
توفیقات فراوانی دست یافت.

شیخ طوسی، در کتاب ارزشمند رجال خود، او را «بیاع الزطی »یعنی فروشنده نوعی لباس هندی دانسته است. این گفتار
شیخ طوسی،بیانگر آن است که ح