پاورپوینت کامل حبیب بن مظاهر اسدی اسوه قاریان ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حبیب بن مظاهر اسدی اسوه قاریان ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حبیب بن مظاهر اسدی اسوه قاریان ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حبیب بن مظاهر اسدی اسوه قاریان ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
>
حبیب فرزند مظاهر کندی فقعسی اسدی است
برخی نام او را حتیت و بعضی نام پدر او را مظهر گفته اند. وی از یاران امام حسین(ع)است که به سال ۶۱ در کربلا شهید
شد.
از تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست، ولی بعضی عمر او راهنگام شهادت ۷۵ سال نوشته اند. براین اساس تاریخ
ولادتش یک سال قبل از بعثت پیامبر(ص)است.
مرقد مطهر وی جدا از سایر شهدا در حرم امام حسین(ع)قرار داردو اکنون با ضریحی از نقره پوشیده شده است. علت
جدا بودن قبرش از سایر شهدا آن است که وی از سران بنی اسد و مورد احترام آنان بوده است. بدین سبب، قبر او را از سایر
شهدا جدا قرار دادند.
براساس روایتهای تاریخی، روزی پیامبر اکرم(ص)با یارانش ازراهی عبور می کرد که عده ای از کودکان را مشغول بازی
دید. پیامبراکرم(ص)یکی از آنها را در آغوش گرفت، میان چشمانش را بوسید وبسیار به او مهربانی کرد. وقتی سبب را
پرسیدند، فرمود: روزی دیدم این کودک با حسین(ع)بازی می کند و خاک پای حسین(ع)را بردیده و چهره می نهد. من
وی را دوست دارم، چون حسین(ع)را دوست دارد. جبرئیل به من خبر داد که این کودک در کربلا از یاران حسین است.
برخی آن کودک را حبیب خوانده اند; ولی بعضی آن را بعیدشمرده اند.
حبیب که از پارسایان شب و شیران روز بود. همه شب قرآن ختم می کرد و انس عجیبی با قرآن داشت. وی که دارای جمال
ظاهری وکمالات باطنی بود. درک محضر مقدس پیامبر(ص)را بزرگترین افتخارش می دانست. گرچه برخی او را از
تابعین شمرده اند.
وی پس از پیامبراکرم(ص)در خط ولایت و امامت قدم گذاشت و ازپیروان راستین حضرت امیرالمؤمنین(ع)و امام
مجتبی(ع)به شمارمی رفت.
حبیب که نزد حضرت امیرالمؤمنین(ع)از موقعیت خاص برخورداربود. از یاران خاص و مقرب و شاگردان ویژه آن بزرگوار
و حاملان علوم آن حضرت به شمار می آمد.
وفا و اخلاصش به امام علی(ع)به اندازه ای بود که وی را در ردیف «شرطه الخمیس » آن بزرگوار قرار داده اند، که در
جنگهای جمل،صفین و نهروان در رکاب آن حضرت با دشمنان جنگ کردند.
حبیب از علم منایا و بلایا مطلع بود. این مطلب از گفتگوی اوبا میثم تمار به اثبات می رسد. وی در آن گفتگو سرنوشت
میثم را چنین بازگو می کند: «گویامی بینم مردی را که در دارالزرق خربزه می فروشد… و در راه محبت اهل بیت(علیهم
السلام)به دار آویخته می شود; و بالای چوبه دار شکمش را می شکافند.»
میثم تمار که انسانی کامل و عالم به علم بلایا و منایا بود. آینده حبیب را چنین ترسیم می کند:
«گویا می بینم مرد سرخ رویی را که دوگیسو دارد و در راه فرزند پیامبر(ص)به شهادت می رسد. سر او را از تن جدا
می کنند ودر کوفه می گردانند.»
پس از این گفتگو، آن دو از هم جدا می شوند. آنان که شاهد این گفتگو بودند، آن دو را تکذیب کرده، گفتند: «ما دروغگوتر
ازاین دو کسی ندیده ایم.»
رشید هجری که وی نیز از چنین علومی برخوردار بود. از راه رسید، از گفتگوی آنها آگاهی یافت و افزود: «خدای رحمت
کندمیثم را. فراموش کرد بگوید «برای کسی که سر حبیب را بیاورد صددرهم جایزه تعیین می کنند.»
حاضران، آن بزرگوار را نیز تکذیب کرده، گفتند: «این از آنهادروغگوتر است. »فضیل بن زبیر که راوی این واقعه است. و
دیگر شاهدان این ماجرا می گویند: دیری نپایید که تمام آنچه این سه بزرگوار گفته بودند، به وقوع پیوست:
میثم تمار بر در خانه عمروبن حریث به دار آویخته شد و سرحبیب را از تن جدا کرده، به کوفه آوردند.
حبیب از راویان و ناقلان حدیث است. او از حضرت امام حسین(ع)پرسید: «شما قبل از آن که حضرت آدم آفریده شود،
چه بودید؟ (درکجا بودید؟ »حضرت فرمود: «ما شبح هایی از نور بودیم که به دور عرش می گشتیم و فرشتگان را تسبیح و
تحمید و تهلیل می آموختیم.»
وی از نخستین افرادی است که امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرد. پس از درگذشت معاویه بن ابی سفیان، حبیب و
چند تن از سران شیعه در کوفه گرد آمدند و از آن حضرت دعوت کردند به کوفه بیایدتا امام و پیشوای آنان باشد. آنان نامه
خود را چنین آغازکردند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ای است برای حسین بن علی(ع)از سوی «سلیمان بن صرد» و «مسیب بن نجبه »
و«رفاعه بن وال » و «حبیب بن مظاهر» و دیگر شیعیان وی از مردم با ایمان و مسلمان کوفه.
درود برتو، همانا ما به وجود تو سپاس می گزاریم خدایی را که شایسته پرستشی جز او نیست. سپاس خدایی را که دشمن
ستم پیشه شمارا نابود ساخت; دشمنی که به ناحق برمسلمانان مسلط شد،فرمانروایی آنان را به دست گرفت، حقوقشان
را پایمال کرد،بی آنکه راضی باشند برآنها فرمان راند، آزادگان و برگزیدگان رااز میان برداشت، تبهکاران را برجای گذاشت
و مال خدا را به بیدادگران و دولتمندان بخشید. از رحمت خدا دورباد چنان که قوم ثمود دور بودند. همانا برای ما پیشوایی
نیست. پس به سوی ما روی آور. امید است خداوند به وسیله تو ما را به حق گردآورد. نعمان بن بشیر(عامل یزید در کوفه)
در دارالاماره است و ما رابا او کاری نیست. روزهای جمعه و ایام عید با او نماز نمی خواهیم و به دیدارش نمی رویم. هرآینه
اگر آگاه شویم به سوی ما می شتابی،او را از شهر بیرون می کنیم و به شام می فرستیم. »
پس از رسیدن نامه های مردم کوفه به امام(ع)، آن حضرت جناب مسلم(ع)را به عنوان نایب و سفیر خود به کوفه فرستاد.
هنگامی که مسلم بن عقیل وارد کوفه شد، شیعیان گرد آن حضرت را گرفته،اظهار وفاداری کردند. نخستین کسی که
اظهار وفاداری کرد، عابس بن شبیب شاکری بود. او گفت: «… به خدا سوگند، هرگاه ما را خواندید، شما رااجابت کرده، با
دشمنان شما آن قدر پیکار می کنیم تا به دیدار حق شتابیم…»
در این هنگام، حبیب بن مظاهر از جا برخاست و پس از تاییدکلام عابس، چنین گفت: «رحمت خدا برتوباد، آنچه در دل
داشتی باکوتاهترین سخن بیان کردی… به خدای یکتا سوگند، من هم برهمین رای و عقیده ام که او بیان کرد.»
تا هنگامی که مردم کوفه اظهار بی وفایی نکرده بودند، وی ومسلم بن عوسجه، از نیروهای بسیار فعالی بودند که برای
حضرت مسلم بن عقیل(ع)بیعت گرفته، عاشقانه با تمام وجود خود از آن بزرگوار پشتیبانی می کردند.
پس از شهادت مسلم بن عقیل(ع)و عهدشکنی مردم کوفه، قبیله حبیب و مسلم بن عوسجه آن دو را پنهان کردند; زیرا
آنان از عناصراصلی نهضت بودند و ابن زیاد چهره های مؤثر نهضت را اعدام یازندانی می کرد. به همین جهت، حبیب بن
مظاهر با یار وفادارش مسلم بن عوسجه شبانگاهان، پنهانی سمت کربلا رهسپار شدند.
در برخی از منابع آمده است: پس از آنکه حضرت امام حسین(ع)ازشهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)آگاه شد، برای
حبیب بن مظاهر چنین نوشت:
«از حسین بن علی برای آن مرد فقیه حبیب بن مظاهر; اما بعد،حبیب! تو خویشاوندی ما را با پیامبر می دانی و از همه
مهمتر من را می شناسی; و تو که آزاد مرد و دارای غیرتی جان خود را ازما دریغ مدار و پاداشت را پیامبر(ع)در
یامت خواهد داد.»
حبیب در مسیر راه به امام حسین(ع)پیوست و با آن حضرت به کربلاگام نهاد.
از سوی دیگر، لشکریان دشمن نیز به فرماندهی عمربن سعد به کربلا وارد شدند. عمربن سعد که در جنگ با امام(ع)
تردید داشت.
قره بن قیس حنظلی را فرستاد تا از امام حسین(ع)بپرسد: چرا به این سرزمین آمده است؟ حضرت پرسید: آیا کسی
هست فرستاده عمربن سعد را بشناسد؟
حبیب عرض کرد: آری، وی از بنی تمیم است. من عقیده او را نیکو می دانستم و گمان نمی کردم در چنین موقعیتی قرار
گیرد.
وقتی قره بن قیس پیام عمربن سعد را به امام(ع)رساند، حبیب گفت: من عقیده تو را نسبت به اهل بیت نیکو می دانستم،
چه چیزعقیده ات را عوض کرد و سبب شد چنین موضعی بگیری؟ نزدما باش واین آقا را یاری کن.
قره گفت: راست می گویی. پس از بازگشت به لشکر خود، در این باره تامل خواهم کرد.
هنگامی که لشکریان عمربن سعد رو به افزایش نهاد، حبیب پس ازکسب اجازه از امام به میان قبیله بنی اسد شتافت و
ضمن خطابه ای مفصل از آنان یاری خواست. وی سخنان خود را چنین آغاز کرد:
«من برای شما بهترین ارمغان را آورده ام و درخواست می کنم به یاری فرزند پیامبر بشتابید; زیرا وی هم اکنون با گروهی
اندک ازدلیرمردان مؤمن و فداکار و شجاع که هرکدام با هزار نفربرابرند. درمحاصره بیست و دو هزار نفر از لشکریان
عمربن سعدقرار دارد. شما که با من خویشاوندید، به پند من توجه کنید تابه شرف دنیا و آخرت نایل آیید. سوگند به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 