پاورپوینت کامل فرجام تبهکاران (قسمت ۲) ۳۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فرجام تبهکاران (قسمت ۲) ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرجام تبهکاران (قسمت ۲) ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فرجام تبهکاران (قسمت ۲) ۳۷ اسلاید در PowerPoint :
>
اشاره
آنچه در زیر می خوانید، سرنوشت شوم کسانی است که امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.
… آنان که بعد از حادثه عاشورا طعم تلخ مرگ را چشیدند وچیزی جز شقاوت و ذلت از خودشان به جای نگذاشتند.
۱- عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)
عبیدالله ابن زیاد هنگام حادثه عاشورا والی کوفه بود. امام حسین و یارانش به دستور او به شهادت رسیدند. به ابن زیاد
«ابن مرجانه » هم می گویند چون مادرش که کنیزی زناکار و مجوسی بود،«مرجانه » نام داشت. وی عمربن سعد و سپاهش
را به کربلا فرستادتا امام حسین(ع)را به بیعت وادار سازند و یا او و یارانش را به شهادت برسانند و اهل بیتش را به اسارت
بگیرند.
ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند ولی کوفیان او و یارانش را از شهر
بیرون کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهدای کربلا برآمدند. وی که به شام گریخته بود، برای خاموش ساختن
انقلاب توابین به جنگ آن هاشتافت.
سرانجام او در یکی از درگیری ها با سپاه مختار، در سال ۶۷ هبه هلاکت رسید. اکنون به چگونگی کشته شدن او اشاره
می کنیم:
به مختار گزارش دادند که عبیدالله ابن زیاد، با گردآوری سپاهی عظیم از سرزمین شام، در راه کوفه است. مختار سپاه
اندکی گردآورد و ابراهیم ابن مالک اشتر را فرمانده آن قرار داد. آن هابرای مقابله با لشکرشام به سمت مرزهای شام رفتند.
دو سپاه درمنطقه «موصل » باهم رو به رو شدند. طولی نکشید که جنگ سختی آغاز شد. سپاه شام شکست خورد و ابن
زیاد اسیرشد. به دستورابراهیم سرش را از تنش جداکردند و همراه چند سر دیگر از بزرگان شام، به نزد مختار فرستادند.
سرها را مقابل مختار به گوشه ای افکندند. تپه کوچکی از سرهای قاتلان امام حسین(ع)مقابل مختار به وجود آمد. هنوز
چشمان مختار از سرهای سران کفر و فتنه برداشته نشده بود که «مار» کوچکی بعد از چند مرتبه پیچ و تاب خوردن،از
لابلای سرها گذشت و خودش را به سرابن زیاد رساند. مار آرام آرام وارد بینی او شد و بعد از چند لحظه از گوشش بیرون
آمد. بار دیگر وارد بینی اش شده از گلویش خارج شد. چند مرتبه این عمل تکرار شد و حیرت حاضران را برانگیخت.
مختار سرابن زیاد را برای محمد حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد(ع)آورد. هنگامی که محمد سر را
نزد امام سجاد(ع)حاضر کرد، امام(ع)مشغول غذاخوردن بود. امام(ع)با دیدن سرابن زیاد به زمین افتاد و سجده شکر بجا
آورد و فرمود: «الحمدلله الذی ادرک لی ثاری من عدوی و جزی الله المختارخیرا» ; سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از
دشمنم گرفت وخداوند به مختار جزای خیر عنایت فرماید.
سپس امام افزود: هنگامی که ما را نزد ابن زیاد بردند، او درحال غذا خوردن بود و سر بریده پدرم کنارش بود. آن موقع
گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سربریده ابن زیاد را به من نشان دهی.
۲- شمربن ذی الجوشن
شمر از فرماندهان خشن و جنایتکار سپاه کوفه و شام در کربلابود. از مهمترین جنایات شرم آور او، بریدن
سرمبارک امام حسین(ع)بود. برای پی بردن به عمق جنایات او این واقعه حزن آور را مرور می کنیم:
تنها امام حسین(ع)باقی مانده بود. سپاه خون آشام کوفه و شام از هرسو حضرت را هدف تیر و سنگ و شمشیر و خنجر
قرار داده بودند.
ناگهان شمر با جماعتی بین امام و خیمه های عشق قرار گرفت. آن ها به خیمه ها نزدیک و نزدیک تر شدند. امام(ع)چون
حرکت آن ها رابه سوی خیمه ها دید; فریاد برآورد:
«ویلکم یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون یوم المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم » ; وای برشما
ای پیروان آل ابوسفیان! اگر شما دین ندارید و از حساب روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل، در دنیای خود آزادمرد باشید.
شمر در پاسخ امام فریاد زد: ای پسرفاطمه! چه می گویی؟!
امام فرمود: من با شما می جنگم، شما با من. زن ها تقصیری ندارند، از گمراهان و متجاوزان خود جلوگیری کنید و تا
زنده ام متعرض حرم من نشوید.
شمر گفت: ای پسرفاطمه! متعرض حرم نخواهند شد.
آن گاه شمر به سپاه خود خطاب کرد: همه متوجه حسین(ع)شوید وکار او را تمام کنید.
باردیگر حمله شروع شد. حضرت همچنان می جنگید. بدنش سرچشمه ای دهها جویبار خون شده بود. ظالمی به نام
«صالح بن ذهب » پیش آمدو ضربتی بر ران حضرت وارد کرد. حضرت نقش زمین شد.
هنگامی که ضعف برامام حسین(ع)مسلط شد; سپاه اهریمن از جنگ دست کشید. مدت زمانی کوتاه صدای چکاوک
شمشیرها شنیده نمی شد. کسی جرات وارد ساختن آخرین ضربه را نداشت. بار دیگر صدای شمردر فضا طنین انداز شد:
وای برشما! چرا به این مرد مهلت می دهید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند. او را بکشید.
امام مورد حمله سپاه جور قرار گرفت و پیکر مجروح و مصدومش پذیرای صدها تیر و شمشیر و خنجر شد. طولی نکشید
که عمربن سعدبه شمر گفت: برو حسین(ع)را راحت کن!
شمر پیش رفت و سراز بدن امام(ع)جدا کرد و گفت:
بااین که می دانم آقا و پیشوا و فرزند رسول خدا و بهترین انسانها از جهت پدر و مادر هستی، در عین حال، سرت را
جدامی کنم.
گروهی از صاحبان مقاتل آورده اند که عمربن سعد فریاد زد:
به سوی حسین(ع)بروید و او را راحت کنید. شمر به سوی حضرت شتافت و با کمال گستاخی برسینه حضرت نشست. در
آن دمادم غم واندوه، امام چشمان خون گرفته اش را گشود. چشمش به چهره ی مردی جنایتکار افتاد و گفت: «اذا کان لابد
من قتلی فاسقینی شربه من الماء» ; اکنون که ناگزیر به کشتن من کمربسته ای، با شربت آبی مرا سیراب کن.
در این که شمر چه پاسخی گفته باشد، اختلاف است. برخی می گویند: شمر با لحن تمسخرآمیزی گفت:
ای پسر ابوتراب! آیا گمان نمی کنی که پدرت ساقی حوض کوثر است و از آب آن به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 