پاورپوینت کامل صادق آل محمد علیه السلام ۴۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صادق آل محمد علیه السلام ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صادق آل محمد علیه السلام ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صادق آل محمد علیه السلام ۴۹ اسلاید در PowerPoint :
>
بشارت صبح
از امام سجاد(ع) پرسیدند: امام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمد باقر که علم را می شکافد.
پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمان ها «صادق » است! حاضران با
شگفتی پرسیدند: شما همه راستگو و صادق هستید; چرا او را «بخصوص » به این نام می خوانید؟
امام سجاد(ع) به سخنی از رسول اکرم(ص) اشاره کرد و فرمود:
«پدرم از رسول خدا(ص) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمدبن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید;
زیرا فرزند پنجم ازاو جعفر نام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد; به دروغ و ازروی افترا به خدا. او نزد خدا جعفر
کذاب افترا زننده برخداست.» (۱)
این وعده حق در هفدهم ربیع الاول سال هشتاد و سه هجری (۲) جامه عمل پوشید و فرزندی پاک از خاندان مطهر پای به
عرصه زمین نهاد.
مولودی که پدرش محمدباقر (امام پنجم شیعیان) و مادرش(فاطمه) (۳) ام فروه دختر قاسم بن محمدبن ابی بکر بود.
مادر آفتاب
امام صادق(ع) نیز همانند دیگر ائمه باوضعیت ویژه ای متولد شده خود در این باره می فرمود:
«در باره امام سخن نگویید که عقل شما به او نمی رسد; وقتی درشکم مادر است، سخن مردم را می شنود… چون بخواهد
بیرون بیاید،دست بر زمین می گذارد و صدا به شهادتین بلند می کند. فرشته ای درمیان دو چشم او می نویسد: «و تمت
کلمه ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم.» و چون به (۴) امامت برسد، خداونددر هر شهر فرشته ای را
موکل می کند تا احوال آن را بر امام تقدیم کنند.» (۵)
ام فروه از همه بانوان عصر خود با تقواتر بود و علاوه بر تقوای الهی، از مقام علم و دانش نیز بهره ای وافر داشت. او معارف
الهی را از زبان امامان شیعی آموخته بود; لذا هم در مقام راوی نورناقل احادیث بود و هم بدان چه آموخته بود، در زندگی
عمل می کرد.
می گویند: وقتی در یکی از روزها در کنار کعبه به طواف خانه خدااشتغال داشت به کنار حجرالاسود آمد و با دست چپ
آن را مسح کرد.
یکی از حاضران (علمای مخالف) به او گفت: ای کنیز خدا! در انجام چگونگی سنت، خطا کردی. (با دست چپ
حجرالاسود را مسح کردی) ام فروه در پاسخ او گفت: «انا لاغنیاء من علمک » ما از علم توبی نیاز هستیم.(۶)محدث قمی
پس از نقل این روایت می گوید: «ظاهرا اعتراض کننده ازفقهای اهل تسنن بود. آری چگونه ام فروه از علم و فقه
آن هابی نیاز نباشد با این که شوهرش امام باقر(ع) و پدر شوهرش امام سجاد(ع) و فرزندش امام صادق(ع) چشمه
جوشان علم و معدن حکمت بودند و پدر خودش (قاسم) از فقهای بزرگ و مورد اطمینان و ازشاگردان امام سجاد(ع) بود.
»(۷)ام فروه در طول دوران کودکی و نوجوانی حضرت در تعلیم و تربیت وی می کوشید. هرچند خاندان اهل بیت علیهم
السلام خود مجسمه علم وادب هستند! در این دوره ام فروه آن چه را از همسرش آموخته بود،به فرزندش یادآوری می کرد
و امام صادق(ع) نیز بعدها پیرامون مادرش این گونه سخن گفت: «وکانت امی ممن آمنت و اتقت و احسنت و الله یحب
المحسنین و قالت امی: قال ابی: یا ام فروه انی لادعوالله لمذنبی شیعتنا فی الیوم و اللیله الف مره لانانحن فیماینوبنا من
الرزایا نصبر علی ما نعلم من الثواب و هم یصبرون علی مالا یعلمون.»(۸)مادرم بانویی با ایمان، با تقوا و نیکوکار بود و
خداوندنیکوکاران را دوست دارد. مادرم گفت که پدرم فرمود: ای ام فروه!
من هر روز و شب هزار بار برای آمرزش گناهان شیعیانمان خدا رامی خوانم; چون ما با آگاهی و یقین بر این که خداوند
مصائبی راکه بر ما وارد می شود، مشاهده می کند، صبر می کنیم; ولی شیعیان مابا این که چنین علم و صبری ندارند،
صبر می کنند.» و آخرین سخن این که مقام این بانوی پرهیزکار چنان بود که به امام صادق(ع)«ابن المکرمه » فرزند «بانوی
ارجمند» می گفتند.
رخسار نورامام صادق(ع) از نظر رخسار شبیه پدرش امام باقر(ع) بود; البته کمی لاغر اندام و بلند قامت. مردی بود
میانه بالا، افروخته روی وپیچیده موی بود، صورتش همیشه مانند خورشید می درخشید و موهایش سیاه بود و محاسن
معمولی داشت. دندانهایش سفید و بین دو دندان پیشین او فاصله بود. بسیار لبخند می زد و با شنیدن نام پیامبر(ص)
رخسارش زرد و سبز می شد.(۹)چنان سیمای با ابهتی داشت که وقتی مناظره کنندگان با او رو به رو می شدند، زبانشان
بند می آمد.(۱۰) و القاب حضرت: صابر، فاضل،طاهر، صادق و کنیه اش ابوعبدالله بود. و نقش (۱۱) نگینش «الله ولیی و
عصمتی من خلقه »(۱۲) و به روایتی «الله خالق کل شیی ء»و… (۱۳)بود.
همراه پدرامام صادق(ع) از لحظه تولد هفده ربیع الاول سال ۸۳ تا هنگام شهادت پدر (۱۱۴ ه .ق) همراه پدر بود و بارها
چون او طعم تلخ ظلم و جور امویان را چشیده بود. از جمله یک بار که هشام تصمیم گرفت امام باقر(ع) را از مدینه به شام
تبعید کند، مامورین، آن حضرت را به همراه فرزندش امام صادق(ع) از مدینه به شام آوردندو برای اهانت به آن ها، سه روز
اجازه ورود ندادند و حتی آن ها رادر اردوگاه غلامان جای دادند. هشام به درباریان گفت: وقتی محمدبن علی وارد شد،
ابتدا من او را سرزنش می کنم وقتی من ساکت شدم، شما سرزنش کنید. آنگاه به دستور او، امام را وارد کردند وآن ها
نقشه خود را اجرا کردند. وقتی همه ساکت شدند، امام لب به سخن گشود و فرمود: ای مردم! کجا می روید و شما را کجا
می برند؟
خداوند اولین افراد شما را به وسیله ما راهنمایی کرد و هدایت آخرین شما نیز با ما خواهد بود. اگر به پادشاهی چند روزه
دل بسته اید، بدانید که حکومت ابدی با ما است. چنانکه خداوندمی فرماید: (والعاقبه للمتقین). هشام از این سخنان
سخت خشمناک شد. دستور داد امام را زندانی کنند. اما هراس از شورش مردم به دلیل روشنگری های امام منجر به
آزادی اش شد.(۱۴)امام صادق(ع) در این سفرها، کوله باری گران از دانش پدر عملافراهم ساخت. امام، خود به نقل
خاطرات این دوران که به دستورهشام از مدینه به شام تبعید شده بودند و برخوردهای پدربزرگوارش یاد می کرد و
می فرمود: یک روز همراه پدرم از خانه هشام بیرون آمدیم. به میدان شهر رسیدیم و دیدیم جمعیت بسیاری گردآمده اند.
پدرم پرسید: اینها کیستند؟ گفتند: کشیش های مسیحی هستند که هرسال در چنین روزی اینجا اجتماع می کنند و با
هم به زیارت راهب بزرگ که معبد او بالای این کوه قرار دارد، می روند وسوالات خود را می پرسند. پدرم سرخود را با
پارچه ای پوشاند تا کسی او را نشناسد و نزد آن ها رفت. راهب چنان پیر بود که ابروان سفیدش به روی چشمانش افتاده
بود. با حریری زرد ابروان خود رابه پیشانی بست و چشمانش را مانند مار افعی به حرکت در آورد.
هشام جاسوسی فرستاده بود تا جریان ملاقات پدرم با راهب را گزارش کند. راهب به حاضران نگاه کرد و پدرم را دید و
این گفتگو بین آن دو روی داد:
راهب: تو از ما هستی یا از امت مرحومه (اسلام)(۱۵)؟!
امام باقر(ع): از امت مرحومه (مورد رحمت خدا).
راهب: از علمای اسلام هستی یا از بی سوادهای آنان؟!
امام: از بی سوادهای آن ها نیستم.
راهب: آیا من سؤال کنم یا تو؟
امام: تو.
راهب رو به مسیحیان کرد و گفت: عجب است که مردی از امت محمد(ص)این جرات را دارد که به من می گوید: تو
بپرس. راهب ۵ سؤال کردو امام یک به یک پاسخ داد.
۱ به من بگو آن ساعتی که نه از شب است، نه از روز چه ساعتی است؟
۲ اگر نه از روز و نه شب است پس چیست؟
امام(ع): بین طلوع فجر و طلوع خورشید (بین اول وقت نماز صبح واول طلوع خورشید) است. و آن از ساعت های
بهشت است که بیماران درآن شفا می یابند. دردها آرام می گیرند و…
۳ این که می گویند: اهل بهشت می خورند و می آشامند ولی مدفوع وادرار ندارند، آیا نظیری در دنیا دارد؟
امام: م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 