پاورپوینت کامل سفیر نبوت در سفر هجرت(۳) ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سفیر نبوت در سفر هجرت(۳) ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفیر نبوت در سفر هجرت(۳) ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سفیر نبوت در سفر هجرت(۳) ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
>
هجرت یکی از مهم ترین دستورهای اسلامی است. اگر مسلمانی در منطقه ای زندگی می کند که آکنده از شرک و الحاد و طغیان و
بیداد است و ادامه سکونت در آن جا ممکن است برایمان آن ها تاثیر منفی داشته باشد، برآن ها واجب است که به سرزمین های دیگر
هجرت کنند و هیچ عذری از کسی پذیرفته نیست:
«ان الذین توفیهم الملائکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض، قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا
فیها؟ ! فاولئک ماواهم جهنم و ساءت مصیرا» (۱)
کسانی که برخویشتن ستمکار بوده اند وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند، به آن ها می گویند: درچه حال بودید؟ پاسخ می دهند:
ما در زمین از مستضعفان بودیم. فرشتگان می گویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ ! پس جایگاهشان دوزخ
است و این بدسرانجامی است.
همین سفارش اسلام با توجه به شدت اذیت و آزار مشرکان مکه، آغازگر تحولی عظیم در تاریخ اسلام و مسلمانان گردید و هجرت
تاریخی رسول خدا صلی الله علیه و آله – به پیشنهاد حضرت علی علیه السلام – منشا تاریخ اسلامی قرار گرفت.
آگاهی از سفرها و هجرت های معصومین از طرفی، آشنایی با تاریخ اسلام است و از جانب دیگر، آگاهی از فضائل و مناقب آن
بزرگواران است و مهم ترین دستاورد آن، فراگیری آداب دینی و الگوگیری از معصومین در تمام شؤون زندگی، حتی در سفر است.
زیباترین هجرت
برای شناخت بهتر هجرت به بررسی هجرتی نمونه می پردازیم که هجرت حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها
السلام است.
وداع
رسول خدا صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور – واقع در جنوب مکه – بود. امیرالمؤمنین علیه السلام شبانه خود را به غار
می رساند و آذوقه و وسایل سفر را می آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: امانت های زیادی نزد
من است. به بالای ابطح (تپه ای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هرکس نزد محمد صلی الله علیه و آله امانت یا
ودیعه ای دارد بیاید و از من تحویل بگیرد. یا علی! بدان که از این به بعد با هیچ حادثه ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا نزد من بیایی.
امانت های مردم را آشکارا و در ملاعام تحویل بده. ای علی! تو را سرپرست و مراقب دخترم، فاطمه علیها السلام قرار می دهم و
خداوند را مراقب و محافظ شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه علیها السلام برای خود و فاطمه و هرکس از بنی هاشم که قصد
همراهی شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، دیگر درنگ نکن. بعد از این که نامه من به تو رسید، به سرعت
همراه دیگران به سوی من رهسپار شو. پیامبر صلی الله علیه و آله با چشمانی گریان امیرالمؤمنین علیه السلام را در آغوش کشید
و برای اولین بار از علی علیه السلام جدا شد و هجرت کرد.
ابوعبیده (نوه عماربن یاسر) می گوید: فرزند ابی رافع – از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام – مطالب فوق را به نقل از پدرش برایم
نقل کرد. من با تعجب به او گفتم: مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله مال و ثروتی قابل توجه داشت که از طرفی، دوشتر برای سفر
خودش خرید و از طرفی، به امیرالمؤمنین علیه السلام سفارش کرد زادو توشه دیگر مهاجران را هم با آن تهیه کند؟ !
ابن ابی رافع گفت، پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه علیها
السلام نبود. ابن ابی رافع گفت، پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف که
قصد هجرت به مدینه را داشتند، بود. هجرت اکثر مسلمانان مکه با اموال خدیجه علیه السلام امکان پذیر شد. آخرین آن ها هم
قافله ای بود که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را سرپرستی نمود.
سفارت
برای اولین بار بود که پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را به عنوان جانشین و نماینده خود انتخاب می کرد. صبحگاهان روز بعد،
مشرکان مکه از بالای تپه ابطح صدایی را شنیدند که تا حدودی شبیه صدای حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. آن ها با خشم
و غضب به طرف تپه رفتند و همانند لیله المبیت دوباره با حضرت علی علیه السلام مواجه شدند. حضرت علی علیه السلام در کمال
شجاعت و جرات نام محمد صلی الله علیه و آله را می برد و می گفت: او به سلامت از مکه رفته است و مرا نماینده قرار داده است تا
امانت هایتان را برگردانم.
کفار مکه گرچه از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت بودند ولی به خاطر پس گرفتن اموال خود و نیز شجاعت بی نظیر
ابوطالب وار حضرت علی علیه السلام نتوانستند خشم خود را با اذیت و آزار حضرت علی علیه السلام فرونشانند. عجیب ترین تضاد
عملی و قولی قریش این بود که از طرفی، به رسالت آسمانی او ایمان نیاوردند اما از جهت دیگر، حتی تا آخرین روزها او را فردی
امین می دانستند!
امیرالمؤمنین علیه السلام صبح و عصر به بالای ابطح می رفت و مکیان را به استرداد امانت ها فرا می خواند. آن حضرت در طول
این سه روز امانت ها را به صاحبانش پس داد و از طرف دیگر، مخفیانه به مسلمانان مستضعفی که قصد هجرت داشتند، آذوقه لازم
را می داد و به آن ها سفارش می کرد که مخفیانه از مکه خارج شوند و به ذی طوی (یا ضجنان) بروند و در آن جا بمانند تا قافله امام
علیه السلام به آن ها ملحق شود و سپس باهم عازم مدینه شوند. آن حضرت منتظر نامه پیامبر صلی الله علیه و آله بود. رسول خدا
صلی الله علیه و آله به محض ورود به قبا، نامه ای توسط ابوواقدلیثی برای امیرالمؤمنین علیه السلام فرستاد. در آن نامه آمده بود:
هنگامی که دستورات مرا، که قبلا گفته بودم، انجام دادی مقدمات هجرت به سوی خداوند و رسولش را فراهم کن. به محض
رسیدن نامه من بی درنگ رهسپار شو.
امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از تهیه آذوقه و شتر برای زنان، که عبارت بود از: حضرت فاطمه علیها السلام، فاطمه بنت اسد
(مادر حضرت علی علیه السلام) و فاطمه بنت زبیربن عبدالمطلب; همراه ایمن، پسرام ایمن (کنیز پیامبر صلی الله علیه و آله) و
ابوواقدلیثی عازم مدینه شد.
خروج
زنان سوار بر شتران بودند. حضرت علی علیه السلام به همراهان دستور حرکت داد. عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله
سراسیمه رسید. حضرت علی علیه السلام از او پرسید: چرانگران هستی؟ عباس گفت: محمد صلی الله علیه و آله مخفیانه مکه را
ترک کرد و قریش برای یافتن او تمام نقاط مکه و اطراف آن را زیر پا نهاد، حال تو چگونه می خواهی با این همراهان مکه را در برابر
چشم دشمنان، در روز ترک کنی؟ نمی دانی که تو را از حرکت باز می دارند و شاید آسیبی به شما برسانند! امیرالمؤمنین علیه
السلام فرمود: شبی که با پیامبر صلی الله علیه و آله در غار وداع می کردم، به من مژده داد که از این پس، آسیبی به تو نخواهد
رسید. من به پروردگارم اعتماد و به قول رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان دارم. راه او با من یکی است.
آنگاه حضرت علی علیه السلام و همراهان در روز و در برابر دیدگان قریش از مکه خارج شدند.
کاروان ازمکه خارج شد. امیرالمؤمنین علیه السلام مراقب اطراف بود. آن حضرت متوجه شد که ابوواقد مهار شتران را می کشد و
سعی دارد آن ها را تندتر به حرکت وادارد. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ابوواقد! چرا ملاحظه زنان را نمی کنی؟ آن ها
تحمل این گونه شترسواری و سفر راندارند؟ !
ابوواقد گفت: آخر می ترسم کسی از قریش در طلب ما راه بیفتد و به ما برسد! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آهسته تر راه بیا و
خودت را نگران نکن. رسول خدا به من فرمود: بعد از لیله المبیت دیگر از قریش گزندی به تو نخواهد رسید. قافله با آرامش در
حالی که این بیت را با صدای بلند می خواندند، به راه خود ادامه دادند.
هیچ (چیز) نیست مگر خدا پس گمان بدمبر (ای ابوواقد) کفایت می کند تو را پروردگار مردم از آنچه نگرانت ساخته.
اوج ایمان
عجیب این است که بعضی از مورخان عامه حدیث فوق را دلیلی بر غیر مهم بودن این اقدامات امیرالمؤمنین علیه السلام گرفته اند
و ادعا کرده اند که چون علی علیه السلام می دانست که خطری متوجه او نیست پس رشادت های او ارزش چندانی ندارد. در پاسخ
می توان گفت: آنچه مهمتر از شجاعت و بالاترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام است، ایمان و اعتماد و تسلیم کامل آن حضرت
نسبت به خداوند رسولش است. آن حضرت به سخن پیامبر صلی الله علیه و آله (که از این به بعد گزندی نخواهی دید.) چنان ایمان
دارد که بدون هیچ تردید یا واهمه ای، به میان مشرکان می رود، امانت ها را به آن ها پس می دهد و سپس روزانه مکه را ترک می کند.
شجاعت زاییده ایمان و عقیده است.
دفاع
کاروان هنوز چند کیلومتری از مکه دور نشده بود و به کوه ضجنان – که وعده گاه مهاجران بود. – نرسیده بود که از دور
شت سوار مسلح که صورت های خود را پوشانیده بودند، پدیدار شدند. (در اکثر تورایخ تعداد آن ها هفت نفر ذکر شده است.) در
مناقب ابن شهرآشوب تعداد آن ها هشت نفر آمده است. امیرالمؤمنین علیه السلام که می دانست از عادات عرب در هجوم به قافله ها
رم دادن شترهاست، به سرعت به ابوواقد و ایمن دستور داد که شترها را بخوابانند و پاهای آن ها را ببندند. زنان از شتران پیاده
شدند. سواران رسیدند. حضرت علی علیه السلام با شمشیری کشیده در برابر آن ها ایستاد. سواران قریش گفتند: آیا گمان کردی
می توانی با این زنان، از دست ما سالم بگریزی؟ اگر برگردی کاری با تو نداریم.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 