پاورپوینت کامل ره آورد بوسنی ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ره آورد بوسنی ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ره آورد بوسنی ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ره آورد بوسنی ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

>

بخش دوم

خاطرات تبلیغی از ۵ سال حضور حجه الاسلام رضا رضائی در بوسنی

در شماره ی قبل به نحوه ی حضورتان دربوسنی، مسایلی که با آن رو به رو شدید، سیاست جمهوری اسلامی و نقد
عملکرد تبلیغی کشورمان پرداختیم. اینک بفرماییدفعالیت های شما در بوسنی به چنددوره تقسیم می شد و در
هر زمان چه شیوه ای را در پیش گرفتید؟

می توانم از سه مقطع (زمان جنگ، قبل از پایان جنگ و بعد از جنگ) یاد کنم. درزمان جنگ فعالیت ما به دلیل
شرایط ویژه ی جنگی کم بود و کمتر می توانستیم با برنامه ریزی به طور منسجم به تبلیغ بپردازیم. اماهمین
دوره موجب شده بود روحیه ی مردم آمادگی خوبی برای برقراری ارتباط داشته باشد که همین ویژگی تا حدودی
ضعف برنامه ریزی منسجم را جبران می کرد.برهمین اساس ما همیشه با مردم بودیم.مرتب به نماز جماعت حاضر
می شدیم وسعی داشتیم بعد از نماز جلوی مسجد بامردم به گفتگو بنشینیم. من معمولا منتظرمی ماندم تا
شخصی سر صحبت را باز کند وبه نوعی بتوانم سرصحبت را باز کنم، با اورفیق شوم، نشانی اش را بگیرم، به
خانه اش بروم و با او رفت و آمد داشته باشم و…

اما در دوره ی دوم (قبل از پایان جنگ)معمولا مردم یا در جنگ یا در شهرها بیکار وبلا تکلیف بودند. ماهم به
دلیل شرایطخاصی که بود، فرصت بیشتری داشتیم، لذاارتباط ما با مردم خیلی وسیع و گسترده ترشد. قسمت
عمده ی دوستان من نیز کسانی بودند که در آن دوره به دست آورده بودم.

شایسته است به این نکته اشاره کنید که آیا شما در عمق مناطق جنگی وشهرهای جنگ زده هم فعالیت داشتیدیا
عموما در مناطق پشت جبهه فعالیت تبلیغی خود را سامان می دادید؟

هردوگونه فعالیت را داشتیم. خوب است به نمونه ای از حضورمان در مناطق جنگی اشاره کنم:

یک بار مطلع شدم بعضی از دوستان که کمک رسانی به رزمندگان را عهده دارشده بودند، قصد دارند جهت
رساندن بسته های غذایی به قسمت صعب العبور شمال شرق بروند. لذا من هم با آن ها همراه شدم. دلیل این که
به آن جا رفتیم، این بود که منطقه خطرناکی بود و گروه های امداد نمی توانستندیا حاضر نبودند بروند. با
مشکلات زیادی خودمان را به آن جا رساندیم و غذاها را که درپاکت های ویژه ای بود، به دست رزمندگان دادیم.
محتوی پاکت ها نیز شامل آرد، روغن،شکر، کنسرو، خرما و… بود. نکته ی جالب درهمان لحظه ی اولیه ی ورود ما
روی داد، به محض ورود به یکی از تیپ های ارتش بوسنی، یک آقایی جلو آمد، با گرمی و محبت خاص با ما سخن
گفت و بالاخره فهمیدیم که مسؤول عقیدتی تیپ است. او ما را به ناهاردعوت کرد و گفت: اگر بخواهید شما را به
خطمقدم می بریم. آن گاه با فداکاری زیاد ما را تااولین خطی که سربازان دست به ماشه نشسته بودند، برد. به ما
بارها سفارش می کردکه اصلا با صدا صحبت نکنید، چون فاصله خیلی کم و زمین هموار بود و سنگرهای دشمن
در نزدیکی ما دیده می شد. ما ازداخل جنگل ها و چاله هایی که حفر کرده بودند، می گذشتیم و همه جا به
الت خمیده رفت و آمد می کردیم. سرانجام به خط مقدم رسیدیم. هنگام برگشتن، دوستی که مسؤول کمک
رسانی بود، گفت: در این تیپ آدمهایی هستند که به درد شما می خورند. من هم همین برداشت را داشتم. لذا بعد
از ناهار از اوپرسیدم: تلفن داری؟ گفت: بله! از او خواستم شماره ی تلفن خودش را به من بدهد. او هم بسیار ابراز
خوشبختی کرد. ده روز بعد به تنهایی با وجود خطرات جدی، آماده شدم به همان منطقه بروم. چون در شهری
که من مستقر بودم، کسی دیگر نبود و تنها یک برادراهل سوریه که دانشجوی آن جا بود و به صورت ساعتی برای
ما کار ترجمه می کرد;حضور داشت که البته ساعات غیر اداری را به خانه اش می رفت. در هرصورت به
منطقه جنگی رسیدم و با همان شخص تماس گرفتم. او بسیار خوشحال شد و در لحظات بعد متوجه شدم، او
دکتر متخصص اعصاب ومردی متدین و درویش است. جالب است بدانید علاقه ای که به ماداشت، به
دلیل تاثیراتی بود که از شیخ روحانی خود که شهید شده بود، گرفته بود. شیخ آن ها یک آدم وارسته ای بود که
درباره اش از هرکسی پرس و جو می کردم،ویژگی های عجیبی از اوبرایم مطرح می کرد. من متوجه شدم که
اصلاروح او با جنگ و جبهه عجین شده است ورزمندگان با عشق او به جنگ ادامه می دهند.نکته شگفت آور این
که چنین نفوذی دردل ها با شخصیت و روحیه ی متصوفانه ومنزوی او همخوانی نداشت. چون می دانیدکه روحیه
درویش مسلکی و جنگ دومقوله ی کاملا از هم جداءهستند. بله شیخ خودش فرماندهی بود که یگان نظامی
تشکیل داده و همان زمان که بوسنی ارتش برای جنگ نداشت، او به خاطراحساس مسؤولیت دینی مجموعه ای
ازجوان های متدین را جمع کرده و یک گردان نظامی و هسته ی مقاومت تشکیل داده بود.همه بچه های شیخ،
بچه های گل و اهل نماز ومقید به مقررات شرعی بودند. این آقا که یکی از مریدهای شیخ بود، می گفت: شیخ
ماهمیشه می گفت: «فقط راه خمینی راه نجات این کشور است. به شما توصیه می کنم فقط این راه را بروید.»

بله! آقای دکتر به ما علاقه مند شده بود،چون یک آشنایی پیدا کرده بود که می توانست اطلاعات بیشتری از
امام خمینی قدس سره به او بدهد. این واقعیت در دورترین نقطه ی بوسنی برای ما تکان دهنده بود.

شما بعدها نیز با این شخص مرتبط بودید و توانستید از ایشان برای امور تبلیغی و فرهنگی استفاده کنید؟

بله! بعدها ارتباطم با آقای دکتر بیشترشد. یک روز به او گفتم که در فلان شهرمستقر هستم و دوست دارم
کارفرهنگی بکنم; شما همکاری می کنید؟

او پاسخ داد که اصلا سرم برای این جورکارها درد می کند. خانمم هم اهل کارفرهنگی است. مادرخانمم نیز
مسؤول انجمن فرهنگی زنان این شهر است. من حاضرم از همه ی این امکانات استفاده کنم. فقط شما بگویید
چکارکنم؟

این جا برای فعالیت های من گشایش بزرگی ایجاد شد. من فقط می گفتم: چه می خواهم بکنم و اینها با تمام
وجود خدمت می کردند. مادر خانمش البته اهل دین نبودولی از نظر امکانات او هم کمک می کرد. چون اساسا
یک زن فرهنگی بود. او با این که کار وفکرش مدرن بود، با امور دین و شرعی هم مخالف نبود. به عنوان اولین
پیشنهاد گفتم:می خواهیم به مناسبت میلاد حضرت زهراعلیها السلام و روز زن، جشن بگیریم. آن قدر ازاین
پیشنهاد خوشحال شد که گفتند: با تمام وجود هرنوع امکانات لازم را در اختیارتان می گذاریم. خوب زمان جنگ
بود و آن ها درفقر شدیدی به سر می بردند; با این همه،تمام امکاناتی از جمله تعدادی از جوانان که بچه های
مسجد و گروه سرود بودند، را به مامعرفی کردند. من با مرکز مجددا تماس گرفتم و خواستم این گروه سرود را
برای مابفرستند. در ضمن یک خانم شیعه بوسنیایی هم بود که ایشان را هم دعوت کردم تا به مناسبت میلاد
حضرت زهراعلیها السلام صحبت کند. خوب، کار دشواری بود. چون از مرکزبوسنی تا شمالی ترین نقطه ی
بوسنی پوشیده از کوهستان های عجیب و جاده های خاکی و پربرف بود. با این وصف ما آن ها را به منطقه رساندیم
تا مراسم را برگزار کنیم.

یک پوستر رنگی زیبایی هم در قطع بزرگ چاپ کردیم که روی آن یک دسته گل خیلی زیبا و در یک گوشه اش
سوره ی کوثر، و زیر آن به زبان بوسنیایی جمله ای از فاطمه زهراعلیها السلام و تبریک روز زن مسلمان را
چاپ کردیم. سالن بسیار خوبی هم برای مراسم درنظر گرفته بودند و در نهایت نیز هیچ پولی ازما به عنوان
پرداخت هزینه ها نپذیرفتند.

نکته ی مهم این است که برگزاری مراسم چنان آنان را مجذوب کرد که سال آینده به مناسبت میلاد حضرت
فاطمه زهراعلیها السلام و روززن، خودشان مراسم گرفتند و به این ترتیب این سنت را توانستیم جابیندازیم.

به جز برگزاری جشن، مراسم فرهنگی دیگری نیز داشتید که فراگیرباشد؟

بله! برگزاری مسابقه ی کتابخوانی به مناسبت میلادها و… از مهم ترین فعالیت های ما بود. ما همزمان با میلاد
رسول اکرم صلی الله علیه وآله کتابی به نام «السیره النبویه » نوشته ی سیدهاشم موسوی – که سازمان
تبلیغات اسلامی چاپ کرده بود.- را به عنوان موضوع مسابقه کتابخوانی مطرح کردیم. در این کتاب، نقش
اهل بیت علیهم السلام خصوصا حضرت علی علیه السلام در جایگاه واقعی خود قرار گرفته بود. لذا آن را ترجمه و
چاپ کردیم و در تمام مناطقی که تحت اختیار و رفت و آمد ما بود، پخش کردیم. این کار اقدامی ابتکاری بود و به
ذهن کسی نرسیده بود. حتی آنهایی که جاهای دیگر تجربه های مهمی داشتند، چنین ابتکاری را تجربه نکرده
بودند. لذا بعضی هاحسابی شوکه شدند.

استقبال عظیمی نیز صورت گرفت و منشاءحرکت بعدی ما شد، که اقدامی پربرکت بود.

از همین جابود که سرمایه ای عظیم ازنیروهای انسانی را به دست آوردیم. خوب مااز کجا می توانستیم هزار تا
هزار و پانصدجوان و نوجوان با نشاط و مستعد را شناسایی کنیم و نشانی و مشخصات آن ها را به دست آوریم;
جوانانی که علاقه مند به دین و مسائل دینی باشند. این مسابقه موجب شد مابتوانیم بعدها ارتباطمان را با آن ها
مستدام سازیم.

در این کار بزرگ، شما خود به تنهایی اقدام کردید یا بازهم ازنیروهای محلی استفاده کردید؟

حتما باید استفاده می کردیم و اصولا کاردر هرکشور تنها با مردم و متنفذان آن هاامکان دارد. ببینید در این جا
هم همان بوسنیایی ها به ما کمک کردند. آن ها تبلیغات لازم و گسترده ای را از طریق تلویزیون ورادیوهای محلی
تدارک دیدند. حتمامی دانید که آن جا تلویزیون و رادیو وسیله ی بسیار فراگیری است. هرشهری که به
اندازه ی یک محله کوچک قم است، چند ایستگاه رادیویی دارد. ما از این امکانات بهره بردیم. البته توسط خود
مردم و در نهایت خیلی از جوان ها ونوجوانان گرد آمدند. بعد از پایان مسابقه هم خبرنگاران اتمام آن را پوشش
دادند. خلاصه این مسابقه جریان دامنه داری شد وحتی بعد ازجنگ به دردمان خورد. یک مطلب مهم نیزدر این
جا این است که بعضی از روحانیان محل برای کتاب ها کلاس گذاشته بودند تا بچه ها بعد ازدریافت توضیحات
کافی بتوانند در مسابقه شرکت کنند و به گفته بعضی از اهالی، این کتاب در تاریخ بوسنی خوش
شانس ترین کتاب بود که این قدر خواننده یافت. درحقیقت با این شیوه، ما مردم را به مطالعه ی تاریخ اسلام
فراخواندیم و آنان با میل و اشتیاق به مطالعه اش روی آوردند. بعدها دوستان پیشنهاد کردند یک سری مطالب
مناسب تهیه و به صورت بروشورهای زیبا و در خورسن افراد از طریق همین نشانی هایی که به دست آورده بودیم،
بفرستیم. البته چون در زمان جنگ اکثر مناطق پستی کار نمی کردند، بامسؤولان تشکل های دینی قرار
گذاشته بودیم و مجموعه ها را همراه با آدرس بچه هابرایشان می فرستادیم تا به صاحبانشان برسانند.این کار بعد
از جنگ از رونق بیشتری برخوردار شدو ما توانستیم حلقه های ارتباط خود را قوی تر ومنسجم تر بسازیم.

اقدامات شما بعد از جنگ که بالاخره مردم به سرخانه و کاشانه شان برگشتند و هرکسی مشغول امورخود
می شد، چگونه بود و تا چه میزان استقبال عمومی را در پی داشت؟

به دلایل مختلف از جمله گرفتار شدن مردم به کارهای زندگی و روزمره کاملامحسوس بود که یک حرص خاصی
به وجودآمده و اصلا کسی حوصله ندارد تا بنشینی وبا او حرف بزنی. لذا بعد از جنگ ماهم ضمن درک شرایط
جدید، باید شیوه ی کار خود راعوض می کردیم. از این رو به تشکیل جلسات با گروه ها و جوانان تا حد مقدور و
تشکیل سمینارهای بین المللی و اقدامات کلان روی آوردیم که سمینار بین المللی قرآن کریم ازآن جمله بود. این
سمینار را دوسال باهدف های مشخص از جمله زدودن اتهام تحریف قرآن – که از طرف عده ای مغرض به شیعه
نسبت داده می شد.- راه انداختیم.اساسا درحین و بخصوص بعد از جنگ موج تهمت ها و جوسازی ها علیه شیعه
اوج گرفته بود تا ایران را از صحنه خارج سازند. لذا ما دراین سمینارها به مسایل ریشه ای که بتواندفکر و اندیشه
بوسنیایی ها را نسبت به ماشفاف سازد مانند حقوق زن، حقوق انسان،حکومت در اسلام و مسایلی از این دست،
کارمی کردیم.

خاطره ی خاصی از این سمینارهادارید؟

بزرگانی را به آن جا دعوت کردیم که منشاء حرکت عظیم فرهنگی شدند. در سمینار اول، آیت الله مصباح یزدی و
واعظ زاده خراسانی رادعوت کردیم که حضورشان منحصر به سمینار نشد و آن ها به مراکز
ختلف جهت سخنرانی دعوت می شدند. به سؤالات پاسخ می دادند و در دیدارهای گروهی و علمی و فرهنگی آثار
خوبی براذهان به جای می گذاشتند. درسمینار دوم هم حضرات آیات: جنتی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.