پاورپوینت کامل نیروی دافعه علی (ع) ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نیروی دافعه علی (ع) ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیروی دافعه علی (ع) ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نیروی دافعه علی (ع) ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
>
برگرفته ای از کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام، اثر استاد شهید مطهری (ره)
ءصلابت علی علیه السلام
علی علیه السلام همه وقت شخصیت دو نیرویی بوده است، هم جاذبه داشته و هم دافعه; ولی دوران خلافت وی و
دوران های پس ازشهادتش دوره تجلی بیشتر جاذبه و دافعه اوست.
پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را به فرماندهی لشگری به یمن فرستاد. دربرگشتن، برای ملاقات
پیامبرصلی الله علیه وآله عزم مکه کرد و شخصی رابه جای خود گذاشت. علی علیه السلام زودتر عازم مکه شد.
آن شخص لباسهایی که علی علیه السلام همراه آورده بود را بین لشکریان تقسیم کردتا بالباس های نو وارد مکه
شوند. چون علی علیه السلام برگشت، به این عمل اعتراض کرد،زیرا از نظر علی علیه السلام این کار نوعی تصرف
دربیت المال بدون اجازه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بود. ازاین رو علی علیه السلام دستور داد لباس ها را از
تن بکنند تا رسول خداصلی الله علیه وآله در باره آن هاتصمیم بگیرد. لشگریان از این کار ناراحت شدند و به
حضور پیامبرصلی الله علیه وآله شکایت بردند.پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «مردم! از علی شکوه نکنید; به
خدا سوگند! او در راه خدا شدیدتراز آن است که کسی از وی شکایت کند.» (۱)
علی علیه السلام در راه خدا از کسی پروا نداشت وقهرا این حالت، دشمن ساز است و روح های پرطمع و آزمند را
رنجیده می کند.
در میان اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ کس مانند علی علیه السلام دوستانی فداکار نداشت;همان گونه
هم دشمنانی قسم خورده داشت که حتی پس از مرگ قصد توهین به جنازه اش را داشتند. از این رو وصیت کرد،
قبرش مخفی باشد تا آن که پس از گذشت یک قرن به دست امام صادق علیه السلام آشکار شد.
ناکثین، قاسطین، مارقین
علی علیه السلام در دوران خلافتش سه دسته را ازخود طرد کرد و با آن ها به پیکار برخاست.خود فرمود: «چون
به امر خلافت قیام کردم،طائفه ای بیعت خود را شکستند و جماعتی ازدین بیرون رفتند و جمعیتی از اول
سرکشی وطغیان نمودند.» (۲)
ناکثین از لحاظ روحیه، پول پرستان بودند; صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض.اما روح قاسطین، روح
سیاست بازی و تقلب ونفاق بود. آن ها می کوشیدند زمام حکومت رادر دست بگیرند. در حقیقت جنگ علی علیه
السلام با آن ها، جنگ با نفاق بود.
اما دسته سوم مارقین هستند و روحشان روح عصبیت های ناروا و خشکه مقدسی ها وجهالت های خطرناک بود.
این ها ولو این که منقرض شده اند ولی افکارشان در میان سایر مسلمین ریشه دوانیده و روحشان در کالبد
مقدس نماهاهمواره وجود داشته است و مزاحمی سخت برای پیشرفت اسلام و مسلمین به شمارمی رود.
پیدایش خوارج
خوارج یعنی شورشیان جنگ صفین. درآخرین روزی که جنگ داشت به نفع علی علیه السلام پایان می یافت،
معاویه پس ازمشورت با عمروبن عاص دستور داد: قرآن هارا بر سر نیزه ها بلند کنند. یعنی که ما اهل قرآنیم،
بیایید قرآن را حکم و حاکم قراردهیم.
علی علیه السلام فریاد برآورد: «این ها صفحه وکاغذ قرآن را بهانه قرار داده، می خواهندمعنی و حقیقت قرآن را
نابود کنند و خود رادر پناه قرآن حفظ کنند.»
عده زیادی از نادان های مقدس نما فریادبرآوردند: «با قرآن بجنگیم؟! ما علاوه بر این که با قرآن نمی جنگیم،
هرکس که با قرآن بجنگد، مرتکب منکری شده است و ما به عنوان نهی از منکر با او می جنگیم.»
با این حیله جنگ متوقف شد تا قرآن راحاکم قرار دهند. معاویه و طرفدارانش بدون هیچ اختلافی عمروبن عاص،
عصاره نیرنگ هارا به عنوان حاکم از طرف خود تعیین کرد.
علی علیه السلام عبدالله بن عباس، سیاستمدار یامالک اشتر، مرد فداکار و روشن بین با ایمان ویا همانند آن ها را
پیشنهاد کرد اما آن احمق ها (خوارج) به دنبال همانند خودمی گشتند. لذا مرد بی تدبیری که با علی علیه
السلام هم میانه خوبی نداشت به نام ابوموسی اشعری را انتخاب کردند و هرچه علی علیه السلام ودوستان او
گفتند: اوشایستگی این کار راندارد. این ها اصرار کردند که با غیر او موافقت نمی کنیم.
بالاخره ابوموسی به عنوان حاکم تعیین شد. پس از جلسات مشورتی، عمروبن عاص به ابوموسی پیشنهاد کرد که
بهتر است به خاطر مصالح مسلمین علی و معاویه را کناربگذاریم تا مسلمین کسی را انتخاب کنند وآن فرد سوم
حتما عبدالله بن عمر داماد توخواهد بود و بر این مطلب توافق کردند واعلام کردند که مردم گرد آیند تا نتیجه
حکمیت به اطلاع آنان برسد.
مردم اجتماع کردند، ابوموسی بالای منبررفت و گفت: ما صلاح دیدیم نه علی باشد ونه معاویه. آن گاه انگشتر
خود را از دست راست خویش خارج کرد و گفت: من علی را ازخلافت برکنار کردم همان گونه که این انگشتررا از
دست خود خارج نمودم.
عمروبن عاص بالای منبر رفت و گفت:سخنان ابوموسی را شنیدید! آن گاه انگشترخود را به دست چپ خود
کرد و گفت: ولی من معاویه را به خلافت نصب می کنم، همان گونه که این انگشتر را در انگشت نمودم.
مجلس آشوب شد. خوارج که به وجودآورنده این جریان بودند، به اشتباه خودپی بردند ولی بازهم اشتباه
دیگری کردند.زیرا نمی گفتند: اشتباه ما توقف جنگ وتعیین ابوموسی و مخالفت نمودن با رای روشن علی علیه
السلام بود، بلکه می گفتند: حاکم کردن دو انسان در دین خدا، کفر بود و تنهاحاکم خداست. پس همه کسانی که
حکمیت را پذیرفته اند، کافر شده اند و باید توبه کنند.به علی علیه السلام گفتند: ما توبه کردیم، تو هم توبه کن.
علی علیه السلام فرمود: توبه به هرحال خوب است و من از هرگناهی هماره استغفارمی کنم. آن ها گفتند: نه باید
اعتراف کنی حکمیت گناه بود و از آن توبه کنی!
حضرت فرمود: مساله حکمیت را خودتان به وجود آوردید و از سوی دیگر اصل حکمیت در اسلام مشروع است،
چطور من آن را گناه بدانم؟!
به هر حال خوارج از این جا به بعد به عنوان یک فرقه مذهبی دست به فعالیت زدند و کم کم برای خود اصول
عقائدی تنظیم کردند و به فکر افتادند وضعیت جهان اسلام را با امر به معروف و نهی از منکر اصلاح کنند.
امر به معروف و نهی از منکر قبل از هرچیزدو شرط اساسی دارد:
۱ – بصیرت در دین.
۲ – بصیرت در عمل.
بصیرت در دین اگرنباشد، همان طور که درروایات آمده زیان این عمل بیش از سود آن است.
و اما بصیرت در عمل لازمه دو شرطی است که در فقه بیان شده است; به نام:
الف – احتمال تاثیر.
ب – عدم ترتب مفسده.
خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی.
شعار یا روح
بحث از خوارج به عنوان یک فرقه مذهبی بدون اثراست. زیرا چنین مذهبی امروز درجهان وجود ندارد ولی در
عین حال بحث ازآن ها آموزنده است. چون این مسلک روحانمرده و روح خارجیگری در پیکر افرادبسیاری حلول
کرده است.
به عنوان مقدمه می گویم: بعضی مذاهب ممکن است از نظر شعار بمیرند ولی از نظرروح زنده باشند و نیز
برعکس.
مثلا از ابتدای رحلت پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله دو مکتب شیعه و سنی وجود داشته است.امروزه هرکسی
علی علیه السلام را جانشین بلافصل پیامبرصلی الله علیه وآله بداند، او را شیعه می دانیم; ولی اگر به صدراسلام
برگردیم، روحیه خاصی رامی بینیم که علامت تشیع می باشد و فقط آن روحیه خاص بود که موجب می شد
وصیت رسول اکرم صلی الله علیه وآله را صددرصد بپذیرند و دچارتزلزل نشوند.
در مقابل آن ها روحیه دیگری است که وصیت های رسول اکرم صلی الله علیه وآله را بانوعی توجیه و تاویل نادیده
می گیرد.
در تاریخ، سلمان فارسی و ابوذرغفاری ومقداد و عماربن یاسر را می بینیم که مردمی اصولی و اصول شناس
هستند و می گویند: مانباید فکر خود را به دست اشخاص بسپریم وچون آن ها اشتباه کردند ما هم اشتباه کنیم.
بر روح آنان اصول حکومت می کرد نه اشخاص.
مردی از صحابه علی علیه السلام در جریان جنگ جمل سخت در تردید قرار گرفته بود. به محضر مولی علیه
السلام آمد و گفت: آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل گردآیند؟!
علی علیه السلام در جوابش سخنی گفت که به گفته «دکتر طه حسین »، دانشمند مصری:بعد از آن که وحی
خاموش گشت، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است.
علی علیه السلام فرمود: «تو فریب خورده ای وحقیقت برتو اشتباه شده است.حق و باطل رابا میزان قدر و
شخصیت افراد نمی شودشناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی را مقیاس قرار دهی و حق وباطل را
با آن ها بسنجی. بلکه حق و باطل بایدمقیاس شناخت اشخاص و شخصیت آن ها باشند.»
در این جا علی علیه السلام معیار حقیقت را خودحقیقت قرار داده است و روح تشیع غیر ازاین چیزی نیست.
منطق اکثریت مردم پس از پیامبرصلی الله علیه وآله این بودکه راه بزرگان و مشایخ این است و مشایخ و بزرگان
اشتباه نمی کنند و ما راه آنان رامی رویم.
ولی منطق تشیع این بود که آنچه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 