پاورپوینت کامل کاوشی در مواضع فرهنگی امام صادق علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کاوشی در مواضع فرهنگی امام صادق علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کاوشی در مواضع فرهنگی امام صادق علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کاوشی در مواضع فرهنگی امام صادق علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
>
مصاحبه با جناب آقای احمد مبلغی
بخش دوم
شیوه نگرش امام به توده اهل سنت واصول گفتگو با آنان چه بود؟
با این گروه برخورد بسیار محبت آمیز وحساب شده، مشتمل براین محورها را دنبال می کردند:
۱ – از طرفی به شیعیان دستور می دادند که با آن ها معاشرت کنید، به میان آن ها بروید، باآن ها در مساجدشان
نماز بگذارید. «صلوامعهم فی مساجدهم » یا «خالفوا الناس باخلاقهم »; بامردم بارفتار خودشان برخوردکنید و به
عیادت مریض های آن ها بروید. درتشییع جنازه های آن ها حاضر بشوید، حتی در روایت، به زید (از اصحاب خود)
فرمود: «ان استطعتم ان تکونوا الائمه و المؤذنین فافعلوا فانکم اذا فعلتم ذالک قالوا هؤلاءالجعفریه رحم الله جعفرا
ماکان احسن مایعلم قد یعلم اصحابه اما اذا ترکتم ذالک قالوا هؤلاء الجعفریه فعل الله جعفرا ماکان اسوء یعلم
اصحابه.»
اگر توانستید، امام جماعت یا مؤذن درمسجدهایشان شوید، این کار را بکنید. اگرشما این کار را انجام دادید،
خواهندگفت:این ها جعفری ها هستند. خدا جعفر را رحمت کند. چه قدر خوب تربیت کرده است.اصحابش را
واقعا خوب تعلیم کرده است. امااگر این کار را نکنید، خواهند گفت جعفری هایک جوری هستند. خدا جعفر را
چه کار بکند.چه بد اصحابش را تربیت کرده است.
این حدیث نشان می دهد اطلاق «جعفریه »بر شیعه، نه در قرن های بعد; بلکه در زمان خود امام هم وجود داشته
است.
یکی از شاگردان امام نزدش آمد و گفت:«انی لاکره الصلاه فی مساجدهم فقال لاتکره فاد فیهاالفریضه و النوافل و
اقض مافات.»
برای نماز گذاردن در مساجد این ها کراهت دارم. فرمود: بدت نیاید; در مساجد آن ها نمازواجب را به جا آور و
نماز مستحبی را به جا آور.حتی نمازهای قضایت را در آن جا به جا آور.
دلیل این رفتار این است که قومی که ازجامعه خودش دور شود، افکار عمومی را علیه خود ایجاد خواهد کرد. آن
وقت آن هانمی توانند حرف حقشان را به دورن جامعه آن ها رسوخ بدهند.
این که امام این ها را به مشارکت وهمزیستی با گروه اهل سنت دعوتمی کند، بدین معناست که با آن ها براساس
فرهنگ آن هازندگی کنند یا با رعایت فقه و فرهنگ خودشان؟
امام صادق علیه السلام برخوردش یک برخوردتفکیک شده است. در باب فقه آنچه را که بایدانجام بدهد، انجام
داد. احکام را در بعضی موارد و ابواب به فقهای آن ها ارائه می دهد وشیعیان را از نظر احکام کاملا آگاه و آشنا
نگاه می دارد. اما در عین حال رعایت همزیستی راتوصیه می کند. برای این که در میان این مردم باشند. نه این که
فقه آن ها را بگیرند و اگرکسی هم آن جا می رفت، مطلبی رامی آموخت، به خاطر وسواسی که به
مکتب اهل بیت علیهم السلام داشت، ناچار آن را از امام یاشاگرد او سؤال می کرد.
یعنی منظور این است که مسامحه دراین جا جاداشت و بالاخره شاگردان امام دررفتار، مسامحه داشتند؟
جامعه ی اسلامی یک نقاط مشترکی(فقه ما و فقه سنی) دارد. و بر جنبه های مشترک می تواند مبنایی مشترک
برای برخورد باشد، البته این جا یک سؤالی می شود کرد; به مسجد آن ها که می رویم وامام جماعت آن ها که
بشویم، خوب، طبیعی است باید تقیه بکنیم، شاید تقیه مداراتی این جا معنی پیدا کند; یعنی در غیر بعد نماز
واحکام فقهی این چنین رابطه اجتماعی خواهیم داشت. اما در ارتباط با نماز و… تقیه مداراتی مطرح می شود که
برای پوشش دادن به همین مدارا و تالیف قلوب است.
شاید اکثریت در این تصمیم امام دخیل بود، چون اکثریت با اهل سنت بود، امام این گونه پیشنهاد می کرد؟
مبنای فلسفی این سیاست و فقه سیاسی او باید شناخته شود. به نظر می رسد یکی ازمبانی این کار، افکار
عمومی است. افکارعمومی را اغلب تشکیل می دهد. امام صادق علیه السلام اگر می آمد و جامعه خودش را یک
جامعه منزوی قرار می داد، طبیعی بود همان طور که دراین روایت هست، افکار عمومی می گویند: این ها چقدر
بد تربیت شده اند؟!
اما چرا افکار عمومی باید مبنای کار قراربگیرد، پاسخ این است که اگر امام صادق علیه السلام بخواهد این حرکت
توسعه زا را ادامه بدهد،طبیعی است با مساعد کردن افکار عمومی نسبت به مکتب اهل بیت علیهم السلام می تواند
موفق شود و الا اگر دروازه ها را بر روی جامعه آن روزببندند، طبیعی است حرکت توسعه ی شیعه که مهم ترین
وظیفه ی امامان بود، متوقف می شد.
بله! عراق را می بینیم که بعدها کلا شیعه شد دلیلش این است که تلاش های حضرت مبتنی بر مبانی اصولی ثمر
داد.
۲ – مبنای دیگر برخورد امام صادق علیه السلام باتوده اهل سنت، این است که آن ها مستضعف بودند و آن ها در
تاریخ ضعیف نگهداشته شده اند. امام وظیفه دارد آن لایه های ضعف رابردارد و اگر بنا باشد خط قرمزی میان
مکتب اهل بیت و شاگردان و اصحاب آن ها با توده مردم کشیده شود، مشکل ایجاد خواهد شد. ونهایت این که
امام صادق علیه السلام عرصه های خاصی را ایجاد می کرد. و همه مسایل را به درون توده مردم نمی برد. بلکه در
میان قشرفرهیختگان و عالمان (در قالب مناظرات وغیره) قرار می داد. اما توده مردم چیزی ازخود ندارند و اگر
مطلبی می دانند، آن را ازمتفکرانشان می گیرند. وقتی امام بتواند عالم آن ها را مغلوب یا مجذوب کند، در
حقیقت به نحوی بازتاب این غلبه و جذبه، بر روی افکارعمومی اهل سنت تاثیر می گذارد.
این جا صرفا تلاش حضرت برای این بود که جامعه تکه پاره نشود. جامعه همچون امت واحده باید باشد. امت
واحده مربوط به یک گروه نیست. وقتی قرآن هم «امت واحده »می گوید، نه این که فقط یک گروه خاصی
امت واحده است; کل امت منظور است. امام دربعد عملی تلاش هایی را برای تقویت آن امت واحده انجام می داد و
می بینیم که بسیاری ازتوده اهل سنت می آمدند و از امام صادق علیه السلام فتواهایشان را سؤال می کردند. این
نشانه ی همان معاشرت و در میان مردم بودن است.بنابراین، رفتن شاگردان یا شیعیان امام صادق علیه السلام به
درون مردم به عنوان انفعال مکتب اهل بیت نیست; بلکه حالت فعال بودن آن ها را نشان می دهد.
۳ – برخورد دیگر امام این بود که استفتائات آنان را پاسخ بدهد. خیلی از سنی ها می آمدندو فتواهای خود را
سؤال می کردند. امام هم برخلاف آن برخوردی که با مدعیان اعلمیت داشت، در برخورد با توده مردم، با
گشاده دستی فتواها را پاسخ می داد. البته این پاسخگویی براساس فقه اهل بیت علیه السلام بود.
امام برای رفع ظلم از این توده چه می کرد؟
امام صادق علیه السلام در بعد عدل گستری وتوجه به ظلم و لایه های ظلم در جامعه بی تفاوت نبود. در حقیقت
تمام تلاش فرهنگی او برای زدودن ظلم های فرهنگی وظلم های اقتصادی جامعه ی آن روز بود. گرچه امام
صادق صلی الله علیه وآله بیشتر در بعد فرهنگی (به دلایل ویژه) و تمرکز داشت. ولی از مسائل اجتماعی غافل
نبود. دلیلش هم روایت های متعددی است که در باب عدالت از امام صادق علیه السلام رسیده است. هر چند این
روایات امروز مهجور مانده است.
۴ – تالیف قلوب از کارهای دیگر امام صادق است که البته شاید همان توصیه های امام به شاگردان و شیعیان را
که «بروید میان مردم »به یک معنا مصداق همین تالیف قلوب به حساب آورد.
وضعیت عمومی مسلمین در آن دوره به چه صورت بود؟ عموما بفرمایید که وضعیت عمومی از حیث اقتصادی،
از حیث فرهنگی به چه صورت بود؟ و امام چه جور با آن ها برخوردمی کرد؟
هر چه زمان گذشت یک نوع انحصارتوسط خلفا نسبت به بیت المال افزایش می یافت. این وضعیت را میان خلفای
عباسی به شکل یک روند تصاعدی می بینیم. اینکه جامعه هم یک مقدار در حقیقت مطیع خلفاشده بود، به
خاطر همین وضع فلاکت بارآن ها بود، خلفا از موقعیت استفاده می کردند وبسیاری از علما را به دربار می بردند،
به مناصبی می گماردند و با پول آن ها را ساکت می کردند; آن گاه هر چه می توانستند جامعه را تحت سیطره و
نفوذ نگه می داشتند. همان طور که سعی می کردند جامعه را احمق نگه بدارند تا بتوانند فکر خودشان را
عرضه بکنند. وضع اداری هم که یک وضع بسیاربدی بود لذا روایت هایی که از امامان هست که بعضی از شیعیان
به درون اداره ها بروند و بامردم خوشرفتاری کنند، ناشی از ظلم و زوری بود که در سازمان اداری نو ظهوری که
دردوران بنی عباس با بهره گیری از فرهنگ ایرانی (بعد از این که ایران ضمیمه آن جا شد،دواوین خود را بر
اساس دواوین ایران شکل دادند.) ایجاد شده بود.
شیوه های امر به معروف و نهی از منکرامام در مقابل، با این برخوردها چه بود؟
توجه به یک طبقه بندی (براساس اولویت ها) مورد نظر امام بود. برای امام تاسیس یک مکتب فقهی بیش از هر
چیزمهم بود. و در غیر این صورت بنای شیعه بدون فقه می ماند و طبیعی است شیعیان ناچار می شدند به فقه
سنی رجوع کنند;همین آسیب زیدی مذهب ها را گرفتار کرد والان فقهشان فقه حنفی است چون زید به شهادت
رسید، آن ها نمی خواستند به امام جعفر صادق علیه السلام رجوع کنند، اگر رجوع می کردند معلوم بود که زید
اصلا نباید امام باشد، لذا با اینکه از نظر کلامی به امامت اعتقاد داشتند و همسنگ با ما بودند، از نظرفقهی به
حنفی ها وابسته شدند. حتی این فقه موجب شد در بعضی از اعتقادات خود تجدیدنظر بکنند. و این قدرت تاثیر
گذار فقه است که با این مقدمه می گوییم امر به معروف و نهی از منکر در شیوه های مختلف از سوی
امام صادق علیه السلام انجام می گرفت. در برخورد با شیعه اوصاف شیعه را بیان می کردند. بله، امر به معروف و
نهی از منکر از مشخصه های بارزمکتب امام صادق علیه السلام است، منتها اگربخواهیم امر به معروف امام
صادق علیه السلام را به درستی بشناسیم با پیش فرضهای ساده انگارانه قابل حل نیست. باید دقیقا اوضاع
واحوال زمان امام صادق علیه السلام را ارزیابی کنیم علمای مشهور زمان امام صادق علیه السلام وفقه های مشهور
زمان حضرت کدامها بودند وبرخورد حضرت با هر یک چگونه بود؟
آنچه که به عنوان مذاهب اربعه مطرح است از قرن چهارم به بعد رسمیت پیدا کرد;در زمان امام صادق علیه
السلام نام مذهب به این معنی که ما در ذهن تصور می کنیم، وجودنداشت. آنچه آن روز مطرح بود، اصحاب
وحلقه های درسی بود لذا می گفتند اصحاب ابی حنیفه یا اصحاب امام صادق علیه السلام منتهاهمین علما به دو
دسته تقسیم می شدند:یکی مکتب حجازی ها که در واقع گرایش حدیثی شان قوی تر بود و یکی هم مکتب
رای که گرایش به رای در آن ها قوی تر بود. البته این ها خودشان خورده عالم ها و خورده درس هایی داشتند. ابن
ابی لیلا (قاضی القضات) ابو حنیفه، مالک (در مدینه) وشافعی را می توان مطرح کرد. البته مکتب شافعی تلفیقی
از مکتب مالک و ابو حنیفه یعنی بر آیندی از افکار این جا و آن جا و یک مکتب تعدیل یافته تری بود
آیا مکتب امام صادق علیه السلام هم تاثیری برمکتب شافعی گذاشته بود؟
بله! تاثیر زیاد گذاشت، اما این تاثیرهاچندان نیست که ما بیاییم و فهرست کنیم.نیاز به تحلیل دارد. چون شافعی
کسی بود که افکار زمان خودش را به درستی می شناخت وسعی می کرد این افکار را بگیرد، البته یک مانع بزرگ
برای شافعی در استفاده از مکتب امام وجود داشته، یعنی او در فرهنگ عامه نفس می کشید و این یک مانع بزرگ
بود ولی اگر این مانع را نادیده بگیریم، در برخی مواردرگه های تاثیر پذیری شافعی از مکتب اهل بیت را می توان
مشاهده کرد. البته شرایطخفقان زمان شافعی اجازه نمی داد شافعی این تاثیر گذاری را به طور شفاف و آشکارتر
درنوشته ها و بحث های خود بیاورد. ما این تاثیرگذاری ها را در سه دسته تقسیم می کنیم.
وی در زمینه های اصولی از امام صادق خیلی بهره گرفت و این که شافعی را مبتکرعلم اصول می دانند، در
حقیقت او در نیمه ی دوم قرن دو آمده و این حرف ها را زد اما خیلی از همین مباحث در روایت های
امام صادق علیه السلام وجود دارد و باید به درستی به تجزیه و تحلیل این موضوع پرداخت. در بعداصول و شیوه
استنباطی هم از امام صادق علیه السلام تاثیر پذیرفت. در بعد اعتقادی هم تا حدودی که فضای فرهنگی عامه
اجازه می داد، به شیعه نزدیک شد. او به اهل بیت عشق وعلاقه بیشتری نشان می داد و لذا در نیمه ی قرن دوم
مکتب شافعی که در واقع مکتب منصف تری بود توانست تجلی هایی از مکتب اهل بیت را به نمایش گذارد. یکی از
ابعاد تاثیرپذیری شافعی در بعد اصولی از شیعه، همان رد استحسان و رای است که هیچ دلیل نداردو یک نوع
تبعیت از هوا است. البته مکتب حنبلی هم در نیمه ی قرن دوم پدید آمد که آن هم تا حدود زیادی به حدیث
گرایش داشت، البته به صورت ظاهر گرا.
با این فرض ما شاهد فرقه های خاصی درزمان امام صادق علیه السلام نیستیم؟
پایه بحث را دو قسمت می توان کرد:
فرقه های فقهی، فرقه های کلامی.
در بعد فقهی حلقه های درسی و اصحاب بود و این حلقه های درسی نسبت به هم رقابت های شدیدی داشته اند اما
در بعدکلامی فرق مختلفی وجود داشت. امام در بعدکلام کمتر احساس خطر می کرد تا در بعد فقه با ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 