پاورپوینت کامل عشق به ایلیا ۲۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عشق به ایلیا ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عشق به ایلیا ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عشق به ایلیا ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

>

همه جا در چنگ خورشید است. زمین و زمان آتشین و پژمرده به نظر می آید. در آن گرماگرم روز، کاروان
غبارگرفته رومیان به شهر«مدینه » نزدیک می شوند. فضا دم کرده وسوزان است. کاروان خسته و افسرده همچنان
پیش می آید. صدای نفس شترها به سختی بیرون می آید. صدای نفس نفس مسافران با هردم و بازدم
سینه هایشان، بالا وپایین می رود. در چهره کاروانیان، رنج سفرطولانی و غبار راه دیده می شود. تا شهر مدینه راه
زیادی باقی نمانده است. نخل های گرمازده و مقاوم به کاروانیان رنجور و افسرده امید بیش تر می بخشند. لحظه
به لحظه برتعداد باغ ها و نخل های سرفراز اطراف شهرافزوده می شود. خانه های کوچک گلی وحصیری توجه
کاروانیان را جلب می کند.خانه ها سوخته و آفتاب زده به نظر می آید. صدایی در فضای دم کرده و پرحرارت به
طنین می آید:

– آماده… آماده باشید، این جا شهر مدینه است!

چشم ها به یکدیگر گره می خورند. حس کنجکاوی که با تحیر همراه است، وجودمسافران تازه از راه رسیده را فرا
می گیرد. به هر سو چشم می دوزند. نگاه های سؤال برانگیز و اضطراب آورشان چندین برابرافزایش می یابد.
بیش تر نگاه های پرسشگرآن ها متوجه «راهب » می شود:

– کجا فرود آییم؟

– مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله.

چند دقیقه بعد به مسجد پیامبر خداصلی الله علیه وآله وارد می شوند. جمعی از مسلمانان، به استقبالشان
می آیند. ذهن های پرسشگرآن ها نیز به صحنه تاخت و تاز هزاران فکر وخیال رنگارنگ تبدیل می شود:

– برای انجام چه کاری آمده اند؟!برشترهایشان چه بارکرده اند؟ گردنبندهایی که از دو خطی عمودی و افقی
متقاطع تشکیل شده است، علامت چیست؟

راهب و همراهانش نیز با حس جستجوآمیزی مسلمانان را نگاه می کنند.راهب به دقت سیمای گرمازده
مسلمانان رابررسی کرده، می پرسد:

– جانشین پیامبرتان کیست؟

– ابوبکر.

– درکجا او را ملاقات کنم؟

او را که در گوشه مسجد نشسته است،نشانش می دهند. راهب خودش را به خلیفه می رساند. با دیدن خلیفه از
خودش می پرسد:آیا خلیفه و جانشین رسول خداصلی الله علیه وآله این است؟ دستی به سرو صورتش می کشد
وباردیگر به خلیفه می نگرد. سپس می پرسد:

– اسمت چیست؟

– عتیق و صدیق.

راهب رویش را برگردانده، با خون سردی می گوید:

– کسی را که من دنبالش هستم، تونیستی.

خلیفه که از رفتار سرد او ناشاد است،می گوید: – چه کارداری؟

راهب که به خیل شترها چشم دوخته است، می گوید:

– با شتری از طلا و نقره آمده ام تا از امین وجانشین پیامبرتان سؤال هایم را بپرسم. اگرجواب درست داد،
اطاعتش می کنم و بارشترم را به او می بخشم.

خلیفه که از شنیدن سخنان راهب خوشحال شده است، می گوید:

– خلیفه و جانشین رسول خداصلی الله علیه وآله منم!هرچه می خواهی بپرس!

راهب نگاهش را از سقف و ستون های مسجد جمع کرده، به خلیفه چشم می دوزد.سپس حالت متتفکرانه ای به
خود گرفته،می پرسد:

– آن سه چیز که خدا ندارد و از ناحیه اونیست و به آن آگاهی ندارد، چیست؟

خلیفه به فکر فرو می رود. بعد از لحظاتی تفکر، چیزی به ذهنش نمی رسد. لرزه خفیفی در تنش می دود. موجی از
یاس دردلش جان می گیرد. نگاهش را از راهب که منتظرپاسخ اوست، برمی دارد و به غلامش می گوید:

– برو به عمر بگو بیاید!

چند لحظه می گذرد. عمر از راه می رسد.خلیفه نگاه شرم آلود و سنگینش را به عمرمی دوزد. سپس سؤال مرد
مسیحی را از اومی پرسد. او نیز بعد از چند لحظه سکوت وتفکر، از ارائه پاسخ صحیح اظهار عجزمی کند. راهب
هنوز در انتظار پاسخ است.لحظه به لحظه به تعجبش افزوده می شود. ازخودش می پرسد: چگونه ممکن
است جانشینان رسول خداصلی الله علیه وآله در پاسخ سؤال من درمانده شوند؟!

خلیفه و اطرافیانش آهسته باهم گفت و گومی کن