پاورپوینت کامل پیامبر اکرم و رهبری آینده ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیامبر اکرم و رهبری آینده ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبر اکرم و رهبری آینده ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبر اکرم و رهبری آینده ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
>
«امامت » پیمانی است الهی که همواره در بستر تاریخ و متن زندگی اجتماعی انسان ها حضور داشته است . ادیان آسمانی و پیامبران
به آن اهتمامی ویژه نشان داده اند . آن زمان که امامت درابراهیم علیه السلام تجلی می یابد، از خداوند متعال می خواهد که آن را در
ذریه وی استمرار بخشد و خداوند با این جمله که: «عهد و پیمان من به ستمگران نخواهد رسید» (۱) اجابت خواسته اش را اعلام
می دارد . حضرت موسی – علی نبینا و آله و علیه السلام – در آغاز پیامبری و رسالت خویش از خداوند درخواست می کند که هارون
را به عنوان وزیرش قرار داده و او را در کارش شریک سازد، که خداوند فرمود: آن چه را خواستی به تو داده شد (۲) و در همین راستا
به هنگام حرکت به کوه طور از برادر خویش می خواهد که خلیفه و جانشین وی در میان بنی اسرائیل باشد . (۳) اشموئیل پیامبر
پس از درخواست مردم، طالوت را به عنوان رهبر و زمامدار آنان برگزید; و قرآن کریم می فرماید: «قال لهم نبیهم ان الله قد بعث
لکم طالوت ملکا» ; «پیامبر آنان گفت که: خدا طالوت را به عنوان رهبر و زمامدار شما تعیین کرده است » . (۴)
همین قانون نیز درباره پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم جریان داشته است که در دو جهت، آن را مورد بحث قرار می دهیم:
الف – زمینه هایی که بیانگر ضرورت و جایگاه ویژه رهبری آینده در حیات طیبه آن حضرت است . ب – نصوص و ادله ای که
لالت بر تعیین رهبری از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می نماید .
در بخش نخست، موارد زیر را می توان نام برد:
۱ . وجود منافقان
سوره منافقون بخشی از توطئه های منافقان را بیان می کند و می فرماید: آن ها کسانی هستند که می گویند: «به افرادی که نزد
رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند .» [غافل از این که] خزائن آسمان و زمین از آن خداست ولی منافقان نمی فهمند .
آن ها می گویند: «اگر به مدینه باز گردیم عزیزان، ذلیلان را بیرون می کنند .» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان
است ولی منافقان نمی دانند . (۵) مقصود منافقان از این جمله، پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بوده که قصد داشتند آن حضرت را از
مدینه بیرون کنند و همین ها بودند که به عنوان عامل داخلی کفار عمل می کردند و حتی به نام مسجد می خواستند مسلمین را از
اطراف پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم متفرق کنند . که قرآن کریم از آن به نام «مسجد ضرار» یاد می کند و می فرماید:
«والذین اتخذوا مسجداضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله » ; [گروهی دیگر از آن ها] کسانی هستند که
مسجدی ساختند برای زیان رساندن [به مسلمانان] و [تقویت] کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان، و کمین گاه برای کسی که با خدا
و [پیامبرش] مبارزه کرده بود . (۶)
۲ . قدرت های خارجی
ایران و روم، دو قدرت بزرگی بودند که اسلام را تهدید می نمودند . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطر رومیان را جدی تلقی
می کرد و بدین جهت در سال هشتم هجری سپاهی را به فرماندهی جعفربن ابیطالب راهی سرزمین «مؤته » نمود که در تاریخ
اسلام از آن به جنگ مؤته یاد می شود . در همین جنگ بود که جعفر به شهادت رسید و لقب طیار به او اختصاص یافت .
در سال بعد، زمانی که خبر آمادگی رومیان برای حمله به سرزمین حجاز به مدینه رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
سپاه عظیمی تدارک داد و خود همراه آنان عازم تبوک شد . این نگرانی تا آخرین لحظات عمر مبارکش ادامه داشت و بدین جهت
در آخرین روزهای عمر مبارک خود لشکری را به فرماندهی اسامه تشکیل داده و از آن ها می خواهد به سوی شام حرکت کنند . در
دستور خود، به اسامه فرمانده لشکر، این چنین می فرماید: به نام خدا و در راه خدا نبرد کن . با دشمنان خدا پیکار بنما،
سحرگاهان بر اهالی «انبا» × حمله ببر و این مسافت را آن چنان سریع طی کن، که پیش از آن که خبر حرکت تو به آن جا برسد،
خود و سربازانت به آن جا رسیده باشید . (۷)
از سویی دیگر یک بار به پادشاه ایران نامه نوشته است و او از شدت ناراحتی نامه آن حضرت را پاره نموده و به پادشاه یمن، حاکم
دست نشانده اش نیز دستور داد حضرت را به قتل برساند، البته خداوند متعال مکر و حیله او را نافرجام گذاشت . (۸) نتیجه آن که
این تهدیدات، ضرورت اهمیت جانشینی و رهبری را روشن می سازد و این که قطعا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در این
رابطه اقدامی انجام داده اند .
۳ . وجود مدعیان نبوت
از موارد دیگری که می توانست خطرآفرین باشد، وجود انسان هایی بود که به دروغ مدعی پیامبری بودند . یکی از اینان، مسیلمه
بود که بعدها سپاه اسلام با او درگیر شد . او که در سال دهم هجرت ایمان آورده بود پس از بازگشت به میهنش [یمانه]، خود را
پیامبر نامید و در نامه ای به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم چنین نوشت: من در امر نبوت، شریک تو قرار داده شده ام . نیمی
از زمین متعلق به ما، و نیمی دیگر متعلق به قریش است . ولی طایفه قریش به عدالت رفتار نمی کنند . پیامبر اکرم صلی الله علیه
وآله وسلم در پاسخ او این چنین نگاشت: به نام خداوند بخشنده مهربان، نامه ای است از محمدصلی الله علیه وآله وسلم رسول خدا
به مسیلمه دروغ گو – سلام بر پیروان هدایت – روی زمین متعلق به خداست و به هر کس از بندگان صالح خود که بخواهد واگذار
می کند و سرانجام نیک، از آن پرهیزکاران است . (۹)
مجموع این عوامل و غیر آن، می تواند روشن گر این حقیقت باشد که امامت و رهبری بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم
ضرورتی انکارناپذیر بوده است .
در این میان، اهل سنت معتقدند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این مساله را به شورای اهل حل و عقد واگذار نموده است،
اما در مقابل، شیعه معتقد است که حضرت، فرد معینی را عهده دار این مسئولیت الهی نموده است .
اعتقاد شیعه مستند به دلائل بسیاری است که منابع اهل سنت نیز به صحت آن گواهی می دهد . قبل از آن که به این دلائل
بپردازیم لازم است که منظور از امامت در فرهنگ شیعی را توضیح دهیم:
امامت از دیدگاه شیعه
به اعتقاد شیعه «امامت » تنها رهبری و زمامداری نیست تا فردی ادعا کند که می توان آن را با شورا حل نمود . «امام » بیان کننده
مکتب و تعلیم دهنده کتاب و حکمت است که برخوردار از علمی است الهی و قلبش آیینه احکام نورانی قرآن است، به صورتی که
واقعیات را آن چنان که هست می یابد . او علاوه بر ویژگی علم، دارای صفت عصمت می باشد که هیچ گاه در بیان احکام نورانی الهی
و رفتارهای فردی و اجتماعی، دچار گناه و اشتباه نمی شود . پس امامت یعنی رهبری الهی که با ویژگی علم و عصمت عهده دار
تبیین مکتب اسلام می باشد، که با وجود این شخصیت، زمینه ای برای زمامداری دیگری نیست . اگر لزوم امامت در فرهنگ شیعه
فقط به خاطر رهبری و زمامداری بود، ممکن بود کسی اشکال کند که: ائمه علیهم السلام از دوازده نفر بیشتر نبودند، بعد از
دوازده امام تکلیف حکومت چیست؟ فرض کنیم همان طور که پیغمبر اکرم، علی علیه السلام را تعیین فرمود و حضرت
امیرالمؤمنان علیه السلام حاکم می شد، بعد امام حسن علیه السلام و بعد امام حسین علیه السلام تا می رسید به حضرت حجت
علیه السلام در این صورت قهرا بر اساس فلسفه ای که ما شیعیان در این باب داریم، موجبی هم برای غیبت امام زمان علیه السلام
در کار نبود . ایشان هم مثل پدرانشان یک عمر کوتاهی می کردند و از دنیا می رفتند . بعد از ایشان چطور؟ آیا ائمه از دوازده تا
بیشتر می شد؟ نه . پس باید مساله دیگری در میان مردم باشد . مساله حکومت به شکل عادی، در همین وضع که الآن موجود است
. حضرت حجت در زمان غیبت که نمی توانند زمامدار مسلمین باشند، باز مساله زمامداری و حکومت دنیایی سرجای خودش
هست .
شهید مطهری در پاسخ به این اشکال می نویسند: ما هرگز نباید چنین اشتباهی را مرتکب شویم که تا مساله امامت در شیعه
مطرح شد، بگوییم یعنی مساله «حکومت » که در نتیجه مساله به شکل خیلی ساده ای باشد … . و این اشتباه بسیار بزرگی است که
احیانا قدما (بعضی از متکلمین) هم گاهی چنین اشتباهی را مرتکب می شدند . امروز این اشتباه خیلی تکرار می شود تا می گویند:
امامت، متوجه مساله حکومت می شوند . در حالی که مساله حکومت از فروع و یکی از شاخه های خیلی کوچک مساله امامت است .
اساس مساله در باب امامت، آن جنبه معنوی است . امامان یعنی انسان هایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را
می دانند و می شناسند و مانند پیغمبر، معصوم از خطا و لغزش و گناهند … مساله امامت از جنبه زعامت و حکومت این است که
حالا که بعد از پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم مانند زمان ایشان معصوم وجود دارد و پیغمبر وصی برای خود معین کرده است که
او در سطح افراد دیگر نیست و از نظر صلاحیت مثل خود پیغمبر استثنایی است، دیگر جای انتخاب و شورا و این حرف ها نیست .
همان طور که در زمان پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم نمی گفتند که پیغمبر فقط پیام آور است و وحی به او نازل می شود تکلیف
حکومت با شوراست و مردم بیایند رای بدهند که آیا خود پیغمبر را حاکم قرار دهیم و یا شخص دیگر را، بلکه این طور فکر
می کردند که با وجود پیغمبر، این بشر فوق بشر که در مرحله ای است که با عالم وحی اتصال دارد، اصلا این مساله مطرح نیست .
بعد از ایشان نیز جای این سخنان نیست، زیرا پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم اوصیای دوازده گانه ای داشته است که این ها باید در
طول دو سه قرن پایه اسلام را محکم کنند . و اسلام از یک منبع صاف و خطاناپذیری بیان شود . با وجود چنین کسانی برای بیان
احکام اسلامی، دیگر جای انتخاب و شورا نیست … گذشته از این که چون علی علیه السلام به مقام امامت به این معنا تعیین شده
است قهرا مقام زعامت دنیوی هم شان او خواهد بود، پیغمبر که علی علیه السلام را به فرمان خدا به این مقام نصب کرده به خاطر
این است که علی علیه السلام آن مقام دیگر را واجد است … بعد که امام معصوم علیه السلام در میان مردم نبود مساله حکومت،
مساله دیگری می شد و آن وقت باید گفت مساله حکومت چیست؟ خلاصه آن که امامت در شیعه بدین گونه است که یک شان امام،
حکومت است . با وجود امام معصوم جای حکومت کردن فرد دیگر نیست . او باید زمامدار امت باشد چون جانشین پیامبر در تبیین
احکام و برخوردار از صفت عصمت است . (۱۰)
و می توان به گونه ای دیگر جواب داد که شیعه به دو اصل معتقد است: اصل وصایت و اصل شورا . زمانی می توان به
کومت برخاسته از شورا اندیشید که وصایت نباشد . بدین ترتیب تا زمانی که مشیت بالغه الهی بر وصایت و حضور ولی می باشد،
رهبری در او متعین است . و در صورت عدم وصایت و یا غیبت ولی الهی است که شورای نخبگان یا اهل حل و عقد می توانند
سبت به حکومت تصمیم گیری کنند .
اکنون به دلائل شیعه در تعیین
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 