پاورپوینت کامل تکه ای استخوان ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تکه ای استخوان ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تکه ای استخوان ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تکه ای استخوان ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

با این که مدرکی نداشت تا حرفش را ثابت کند، اما تصمیم خود را گرفته بود. مصمّم به نزد عمر رفت و گفت: زمانی که
پدرم در مدینه فوت کرد، من کودک بودم و به همین جهت از حقّ خود دور افتاده ام. اکنون آمده ام تا میراث پدرم را به من
بدهید.

عمر نگاهی به صورت لاغر و کشیده جوان انداخت و گفت: اسمت چیست؟ چقدر جسور و نترس هستی؟ آیا مدرکی
هم داری که حرفت را ثابت کنی؟

لبخندی روی لبهای جوان نشست و گفت: اسمم عباس است ولی هیچ مدرکی ندارم.

ابروهای عمر به هم گره خورد. از جایش بلند شد و گفت: یعنی بدون مدرک طلب حق می کنی؟

عباس سرش را پایین انداخت و گفت: قسم می خورم که دروغ نمی گویم. شاهدی هم ندارم. از شما می خواهم انصاف
را در حقّ من رعایت کرده و حقمّ را به من بر گردانید.

عمر خشمگین فریاد زد: این جوان را از اینجا بیرون کنید.

دوباره سر جایش نشست. عبایش را صاف کرد و گفت: فکر کرده هرکس از راه بیاید جیبهایش را پر از سکّه می کنند و
می گویند برو. بدون مدرک، طلب ارث پدری می کند.

عباس راه کوچه را در پیش گرفت. با
پشت دست گونه های خیسش را پاک کرد. از این که شخصی خود را خلیفه و مدافع حقّ مردم می دانست، با او چنین
رفتاری کرده بود، نتوانست آرام بگیرد. آفتاب چشمهایش را آزار می داد. گوشه ای در سایه دیوار، روی دو زانو نشست.
سرش را در میان دستهایش گرفت. بغضش ترکید. سکوت دلنشین کوچه جای خود را به ناله و نفرین داد.

ـ به دادم برسید. اینجا کسی نیست که از حق مظلومی دفاع کند؟!

چند زن و مرد در اطرافش حلقه زده بودند. از درز میان جمعیت، چشمش به امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد که از خم کوچه
نمایان شد. از جایش بلند شد و با دست، مردم را کنار زد. خود را به امام رساند و گفت:

یا علی! برای طلب حقمّ به نزد عمر رفتم، اما او با خشونت جوابم را داد.

امام وقتی متوجه موضوع شد، از قنبر خواست که جوان را به مسجد جامع شهر آورده تا خود، کار قضاوت را به عهده
گیرد.

صدای اذان، فضای لبریز از دعا و استجابت مسجد را معطر کرده بود. عباس مقدار آبی برای وضو پیدا کرده و به قصد
خواندن نماز وارد مسجد شد. دستمال سفیدش را از روی سرش برداشت و در کنارش، روی فرش حصیری مسجد
گذاشت. بعد از خواندن نماز به ستون چوبی داخل مسجد تکیه داد. آنچه را که ص

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.