پاورپوینت کامل شیدای ولایت ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیدای ولایت ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیدای ولایت ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیدای ولایت ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

>

در طول تاریخ پر فراز و نشیب بشر و در میان میلیاردها انسانی که روی کره خاکی زندگی کرده اند، عده معدودی بعد از
گذشت قرنها، هنوز هم نامشان زنده است و می توانند محبوب نسل امروز باشند. زنده بودن یاد این بزرگان به خاطر
ویژگی های خاصّی بوده که در آنها وجود داشته است.

حارث هَمْدانی از یاران نزدیک امام علی علیه السلام ، از الگوهای برجسته برای جوانان امروز است.

در این نوشتار با گوشه هایی از زندگی این پاورپوینت کامل شیدای ولایت ۴۶ اسلاید در PowerPoint آشنا می شویم.

خاندان

مورّخان و دانشوران علم رجال، او را حارث بن عبداللّه ابوزهیر أعور هَمْدانی، معرفی نموده اند.۱ وی به جهت اینکه یکی
از چشمهایش معیوب بوده، به «أعور» شهرت یافته است و چون از افراد قبیله همدان بوده، او را «حارث همدانی» نام
نهاده اند.

قبیله هَمْدان، از قبیله های شیعی و بزرگ یمن، در طول تاریخ به ارادتمندی نسبت به حضرت علی علیه السلام ، مشهور و
معروفند. آنها ابتدا در یمن ساکن بودند؛ در زمان خلافت امام علی علیه السلام ، به کوفه هجرت کرده و در آنجا ساکن شدند.۲

عشق این قبیله به امام علی علیه السلام به قدری زیاد بوده که حضرت امیر علیه السلام شعری در فضیلت این قبیله سروده است:

فلو کُنتُ بوّاباً علی باب جنّه
لَقُلتُ لهمدان اُدخلوا بسلام۳

«اگر من دربان درب بهشت باشم، به قبیله همدان می گویم: به سلامت وارد بهشت شوید.»

تاریخ ولادت وی دقیقاً معلوم نیست و در کتابهای رجالی نیز از آن یادی نشده است.

ویژگی ها

جایگاه رفیع

بسیاری از کتابهای رجالی شیعه، حارث همدانی را از تابعین، برگزیدگان و یاران نزدیک امام علی و امام حسن علیهماالسلام
می دانند. او که مقیم کوفه بود، فقه و معارف اسلامی را نزد امیرالمؤمنین آموخت.۴ و در علم فرائض (تقسیم بندی
طبقات و مسائل ارث) داناترین مردم بود. دانشمندان رجالی او را ستایش کرده و این القاب را به وی داده اند: فقیه ترین
عالمان عصر خود، شیفته امام علی علیه السلام و مورد عنایت ایشان.۵

شیفته ولایت

حارث، شیفته ولایت بود و علاقه زیادی به امام علی علیه السلام داشت. همین علاقه و عنایت حارث به حضرت، باعث شد
که بعضی از عالمان اهل سنّت مثل «شعبی» او را کذّاب بدانند.

«قرطبی»، یکی دیگر از عالمان اهل سنّت ضمن صادق خواندن حارث می نویسد:

از حارث دروغی شنیده نشده و شعبی به خاطر علاقه وافر حارث به امام علی علیه السلام ، او را کذّاب دانسته است.۶

حارث، گاه و بی گاه در محضر امام علی علیه السلام حضور می یافت تا با دیدن حضرت دلش آرام گرفته و از دریای بی کران
علم امام استفاده کند. شبی از شبها شوق دیدار علی علیه السلام ، حارث را به سرای مولای محرومان کشانید. حارث در زد،
حضرت درب منزل را باز نمود؛ حارث را مشاهده کرد، فرمود: حارث! در این وقت شب برای چه به اینجا آمده ای؟ حارث
گفت: به خدا سوگند! محبّت تو مرا به اینجا کشانده است. امام فرمود: پس برایت سخنی می گویم تا سپاس نعمت محبّت را
به جا آوری. حارث! همانا بنده ای که دوستدار من است نمی میرد، مگر اینکه هنگام جان دادن، مرا آن چنان که دوست
داشته باشد، ببیند و بنده ای که مرا دشمن دارد نمی میرد، تا این که وقت جان دادنش آن چنان که ناخوشایندش باشد، مرا
مشاهده کند.۷

امام خطاب به حارث چنین سروده است:

مِنْ مؤمن او منافق قبلاً۸

یا حار همدان مَنْ یَمُت یرنی

«ای حارث همدانی! هرکس بمیرد، چه مؤمن و چه منافق، مرا هنگام جان دادن می بیند.»

کمک به درماندگان

حارث همدانی همچون استادش امام علی علیه السلام یار درماندگان بود. وی در این باره خاطره ای نقل می کند:

دوستی یهودی داشتم که در شام زندگی می کرد. روزی او را در مدینه ملاقات کردم؛ دیدم خیلی ناراحت است؛ گفتم:
چه شده؟ اگر مشکلی داری بگو تا در حدّ توان، مشکل تو را حل کنم. گفت: از شام با چند بار گندم به کوفه می آمدم، قصد
داشتم گندم ها را در کوفه بفروشم. در نزدیکی های کوفه، الاغهایم گم شدند؛ حالا، نه باری دارم که بفروشم و نه پولی که
به وطنم باز گردم.

حارث، مرد یهودی را نزد امام علی علیه السلام برد. و داستانش را برای امیرالمؤمنین بیان نمود. حضرت مرکب های او را پیدا
کرد و آن شب تا سحر از اموال او محافظت نمود. صبحگاه او را به بازار برد و بارش را فروخت و نیازهای مرد یهودی را
برآورده ساخت. مرد یهودی با مشاهده آن همه لطف و محبّت، گفت: شهادت می دهم تو دانشمند این امت و جانشین
رسول خدا در میان جنّ و انس هستی.۹

منادی حق

قبل از شروع جنگ صفّین، امام علی علیه السلام حارث را به مدائن فرستاد تا مردم آن دیار را برای جهاد علیه معاویه، بسیج
کند. حارث وارد مدائن شد و خطاب به مردم گفت: ای مردم! هر کس مایل است جانش را به خدا بفروشد و در مقابل آن،
آخرت بگیرد، صبح به لشکر امیرالمؤمنین بپیوندد. و کسی حاضر نخواهد شد، مگر مخلص و کسی که نیّتش صادق
است.۱۰

جایگاه حارث در میان اهل سنّت

راوی شناسان اهل سنّت در مورد ثقه بودن حارث، اختلاف نظر دارند. بعضی او را ضعیف می دانند و به گفته یکی از
راویان، به نام «شعبی» تمسّک می کنند.

شعبی که هم عصر حارث بوده، او را کذّاب دانسته است؛ اما گفته او به دو دلیل قابل قبول نیست:

۱. معروف است که شعبی، ناصبی بوده است.

۲. وی معلّم فرزند عبدالملک بن مروان بوده و با بنی امیّه ارتباط داشته است.۱۱

برخی دیگر از عالمان اهل سنّت، حارث را ثقه دانسته و از او به نیکی یاد می کنند.

ذهبی، حارث را ستوده و درباره او می نویسد:

علامه ابوزهیر حارث همدانی، صحابی امام علی علیه السلام و ابن مسعود است. وی فقیه و از اوّلین شیعیان امام است.۱۲

همچنین ابوبکر بن ابی داوود نیز می گوید:

حارث أعور همدانی، فقیه ترین مردم و شاگرد امام علی علیه السلام بوده است.۱۳

احمد بن صالح مصری، حارث را ثقه معرفی کرده و سخن شعبی در خصوص دروغگو بودن حارث را، رد می کند.۱۴

لازم به ذکر است که از حارث چهار روایت در کتاب «سنن ابی داوود»، «سنن ترمذی»، «نسایی» و «ابن ماجه»، ذکر
شده است.۱۵

خاطرات حارث

در طول چندین سال همراهی و شاگردی حارث در محضر امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، خاطراتی از زبان حارث نقل شده
است که به برخی از آن اشاره می شود:

۱. روزی همراه علی علیه السلام برای تفریح و گشت و گذار، به اطراف کوفه رفتیم. در راه به درخت خشکی رسیدیم، حضرت
توقف نمود و دست مبارک خود را به درخت خشک زد؛ با تعجّب دیدم درخت سبز شد و بلافاصله میوه داد. میوه درخت را
چیدم و همراه حضرت خوردیم.۱۶

۲. دلم برای امام تنگ شده بود؛ تصمیم گرفتم برای دیدن حضرت به منزل او بروم. هوا به شدّت گرم بود و خورشید
در وسط آسمان با حرارت هرچه تمام تر می تابید. به منزل امام رسیدم و درب منزل را کوبیدم. علی علیه السلام درب را باز کرد و
به من فرمود: چه چیز باعث شد به دیدنم بیایی؟ گفتم: محبّت و دوستی شما. حضرت فرمود: اگر راست می گویی، در سه
جا مرا خواهی دید:

الف) هنگام جان دادن.

ب) وقتی که به صراط برسی.

ج) هنگام ورود به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.