پاورپوینت کامل شهید مطهری و صلح امام حسن(ع) ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهید مطهری و صلح امام حسن(ع) ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهید مطهری و صلح امام حسن(ع) ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهید مطهری و صلح امام حسن(ع) ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
>
اشاره
در این مقاله پرسشهای خود را بر آثار استاد شهید مطهری عرضه می کنیم و پاسخ ۸ پرسش مربوط به صلح امام حسن علیه السلام و تفاوت دوران ایشان با عصر امام حسین علیه السلام را از زبان و قلم استاد مرور می کنیم.
۱. سؤال: ابتدا مناسب است نظرتان را راجع به جایگاه صلح در اسلام جویا شویم؛ بفرمایید آیا اساساً صلح در شرایط خاصّ بر امام مسلمین جایز و لازم خواهد بود یاخیر؟
جواب: به طور کلّی و هم تاریخ اسلام نشان می دهد که برای امام و پیشوای مسلمین، در یک شرایط خاصّی (صلح) جایز است و احیاناً لازم و واجب است که قرارداد صلح امضا کند، هم چنان که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسماً این کار را در موارد مختلف انجام داد؛ هم با اهل کتاب در یک مواقع معیّنی قرارداد صلح امضا کرد و هم حتّی با مشرکین قرارداد صلح امضا کرد، و در مواقعی هم البته می جنگید…
این مطلب معقول نیست که بگوییم: یک دین یا یک سیستم (هرچه می خواهید اسمش را بگذارید) اگر قانون جنگ را مجاز می داند، معنایش این است که (آن را) در تمام شرایط (لازم می داند) و در هیچ شرایطی صلح و به اصطلاح همزیستی؛ یعنی متارکه جنگ را جایز نمی داند؛ کما اینکه نقطه مقابلش هم غلط است که یک کسی بگوید: اساساً ما دشمن جنگ هستیم به طور کلّی و طرفدار صلح هستیم به طور کلّی. ای بسا جنگ ها که مقدمه صلح کامل تر است و ای بسا صلح ها که زمینه را برای یک جنگ پیروزمندانه، بهتر فراهم می کند.۱
۲. سؤال: به نظر می رسد که امام حسن علیه السلام در شرایط و وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد در آن شرایط صلح کند، ولی امام حسین علیه السلام حاضر به صلح نشد. آیا شرایط دوره امام حسین علیه السلام با شرایط زمان امام حسن علیه السلام تفاوت زیادی داشت که ایشان تن به صلح ندادند؟
جواب: تفاوت خیلی فراوان و زیادی (وجود) دارد. حال من جنبه های مختلفش را برایتان عرض می کنم، بعد آقایان خودشان قضاوت کنند.
مسند خلافت
اوّلین تفاوت این است که امام حسن در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم، گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمی خواند؛ و به عنوان یک نفر طاغی و معترض در زمان امیرالمؤمنین قیام کرد؛ به عنوان اینکه من خلافت علی را قبول ندارم، به این دلیل که علی کشندگان عثمان را که خلیفه بر حقّ مسلمین بوده، پناه داده است و حتّی خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است؛ پس علی خلیفه بر حقّ مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض ـ و به عنوان یک دسته معترض ـ تحت عنوان مبارزه با حکومتی که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است (قیام کرد). تا آن وقت ادّعای خلافت هم نمی کرد و مردم نیز او را تحت عنوان امیرالمؤمنین نمی خواندند. همین طور می گفت که ما یک مردمی هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت پیروی بکنیم.
امام حسن علیه السلام بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام در مسند خلافت قرار می گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر می شود. به علل خاصّ تاریخی، وضع حکومت امیرالمؤمنین در زمان خودش، که امام حسن علیه السلام هم وارث آن وضع حکومت بود، از نظر داخلی تدریجاً ضعیف تر می شود به طوری که نوشته اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین، به فاصله هجده روز ـ که این هجده روز هم عبارت است از مدتی که خبر به سرعت رسیده به شام و بعد معاویه بسیج عمومی و اعلام آمادگی کرده است ـ معاویه حرکت می کند برای فتح عراق. در اینجا وضع امام حسن یک وضع خاصّی است؛ یعنی خلیفه مسلمین است که یک نیروی طاغی و یاغی علیه او قیام کرده است. کشته شدن امام حسن علیه السلام در این وضع، یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز خلافت. مقاومت امام حسن علیه السلام تا سرحدّ کشته شدن نظیر مقاومت عثمان بود در زمان خودش نه نظیر مقاومت امام حسین علیه السلام .
امام حسین وضعش وضع یک معترض بود در مقابل حکومت موجود.۲ اگر کشته می شد، که کشته هم شد، کشته شدنش افتخارآمیز بود، همین طور که افتخارآمیز هم شد. اعتراض کرد به وضع موجود و به حکومت موجود و به شیوع فساد و به اینکه اینها صلاحیّت ندارند و در طول بیست سال ثابت کردند که چه مردمی هستند؛ و روی حرف خودش هم آن قدر پافشاری کرد تا کشته شد. این بود که قیامش یک قیام افتخارآمیز و مردانه تلقّی می شد و تلقّی هم شد.
امام حسن وضعش از این نظر درست معکوس وضع امام حسین است؛ یعنی کسی است که در مسند خلافت جای گرفته است. دیگری معترض به او است. و اگر کشته می شد، خلیفه مسلمین در مسند خلافت کشته شده بود.۳
پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائیش آن طور که ظواهر تاریخ نشان می دهد، کشته شدن بود اما کشته شدن امام و خلیفه در مسند خلافت؛ ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض بود.۴
۳. سؤال: اینکه می فرمایید «اگر امام حسن علیه السلام قیام می کرد و کشته می شد، خلیفه مسلمین در مسند خلافت کشته می شد» مگر چه تالی فاسدی داشت؟
جواب: (کشته شدن خلیفه مسلمین در مسند خلافت) خودش یک مسأله ای است که حتی امام حسین هم از مثل این جور قضیه احتراز داشت که کسی در جای پیغمبر و در مسند خلافت پیغمبر کشته شود. ما می بینیم که امام حسین حاضر نیست که در مکه کشته شود. چرا؟ فرمود: این احترام مکه است که از میان می رود. به هر حال مرا می کشند. چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بکشند که هتک حرمت خانه خدا هم شده باشد؟!
ما می بینیم امیرالمؤمنین در وقتی که شورشیان در زمان عثمان شورش می کنند،۵ فوق العاده کوشش دارد که خواسته های آنها انجام شود نه اینکه عثمان کشته شود. (این در نهج البلاغه هست) از عثمان دفاع می کرد، که خودش فرمود: من این قدر از عثمان دفاع کردم که می ترسم گنهکار باشم؛ «خَشیتُ اَنْ اَکُونَ آثِماً».۶ ولی چرا از عثمان دفاع می کرد؟ آیا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، آن دفاع شدیدی که می کرد، می گفت: من می ترسم که تو خلیفه مقتول باشی. این برای عالم اسلام ننگ است که خلیفه مسلمین را در مسند خلافت بکشند. بی احترامی است به مسند خلافت. این بود که می گفت: اینها خواسته های مشروعی دارند، خواسته های اینها را انجام بده، بگذار اینها برگردند بروند.۷
۴. سؤال: آیا نمی توان این عمل علی علیه السلام را چنین تحلیل نمود که شورشیان حرف های حق خود را مطرح نکنند و دست خلیفه وقت را بر مظالمش بازتر گردانند؟
جواب: (خیر) امیرالمؤمنین نمی خواست به شورشیان بگوید: کار نداشته باشید، حرف های حق خودتان را نگویید، حالا که این سرسختی نشان می دهد پس شما بروید در خانه هایتان بنشینید که قهراً دست خلیفه بازتر باشد و بر مظالمش افزوده شود. این حرف را هم البتّه نمی زد و نباید هم می گفت، اما این را هم نمی خواست که عثمان در مسند خلافت کشته شود، و آخرش هم علی رغم تمایل امیرالمؤمنین (این امر واقع شد).۸
۵. سؤال: آیا به نظر جنابعالی بی نتیجه بودن جنگ امام حسن علیه السلام با معاویه می تواند به عنوان یک تفاوت اصلی مطرح گردد؟
جواب: (بله) تفاوت دومی که در کار بود این بود که درست است که نیروهای عراق، یعنی نیروهای کوفه ضعیف شده بود اما این نه بدان معنی است که به کلّی از میان رفته بود، و اگر معاویه همین طور می آمد یک جا فتح می کرد، بلاتشبیه آن طور که پیغمبر اکرم مکّه را فتح کرد، به آن سادگی و آسانی؛ با اینکه بسیاری از اصحاب امام حسن علیه السلام به حضرت خیانت کردند و منافقین زیادی در کوفه پیدا شده بودند و کوفه یک وضع ناهنجاری پیدا کرده بود که معلول علل و حوادث تاریخی زیادی بود.
یکی از بلاهای بزرگی که در کوفه پیدا شد، مسأله پیدایش «خوارج» بود که خود خوارج را امیرالمؤمنین معلول آن فتوحات بی بند و بار می داند، آن فتوحات پشت سر یکدیگر بدون اینکه افراد یک تعلیم و تربیت کافی بشوند، که در نهج البلاغه هست.
مردمی که تعلیم و تربیت ندیده اند، اسلام را نشناخته اند و به عمق تعلیمات اسلام آشنا نیستند، آمده اند در جمع مسلمین، تازه از دیگران هم بیشتر ادّعای مسلمانی می کنند.
به هرحال، در کوفه یک چند دستگی پیدا شده بود. این جهت را هم، همه اعتراف داریم که دست کسی که پایبند به اصول اخلاق و انسانیّت و دین و ایمان نیست، بازتر است از دست کسی که پایبند این جور چیزهاست.
معاویه در کوفه یک پایگاه بزرگی درست کرده بود که با پول ساخته بود، جاسوس هایی که مرتّب می فرستاد به کوفه، از طرفی پول های فراوانی پخش می کردند و وجدان های افراد را می خریدند و از طرف دیگر شایعه پراکنی های زیاد می کردند و روحیه ها را خراب می نمودند. اینها همه به جای خود، در عین حال اگر امام حسن ایستادگی می کرد، یک لشکر انبوه در مقابل معاویه به وجود می آورد، لشکری که شاید حدّاقل سی چهل هزار نفر باشد، و شاید ـ آن طور که در تواریخ نوشته اند ـ تا صدهزار هم امام حسنمی توانست لشکر فراهم کند که تا حدّی برابری کند با لشکر جرّارِ صد و پنجاه هزار نفری معاویه. نتیجه چه بود؟ در صفّین امیرالمؤمنین که در آن وقت نیروی عراق بهتر و بیشتر هم بود، هجده ماه با معاویه جنگید، بعد از هجده ماه که نزدیک بود معاویه شکست کامل بخورد، آن نیرنگ قرآن سرنیزه بلند کردن را اجرا کردند.
اگر امام حسن می جنگید، یک جنگ چند ساله ای میان دو گروه عظیم مسلمین شام و عراق رخ می داد و چندین ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف می شدند بدون آنکه یک نتیجه نهایی در کار باشد.۹
۶. سؤال: آیا از تاریخ نمی توان برداشت نمود که اگر امام حسن علیه السلام با معاویه به جنگ برمی خاست، احتمال پیروزی ایشان بر معاویه بیشتر باشد؟
جواب: احتمال اینکه (امام حسن علیه السلام ) بر معاویه پیروز می شدند، آن طور که شرایط تاریخ نشان می دهد، نیست و احتمال بیشتر این است که در نهایت امر، شکست از آنِ امام حسن باشد. این چه افتخار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 