پاورپوینت کامل صلح عزّت آفرین، از زبان امام حسن(ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صلح عزّت آفرین، از زبان امام حسن(ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صلح عزّت آفرین، از زبان امام حسن(ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صلح عزّت آفرین، از زبان امام حسن(ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
الف) ریشه های تعارض (تعارض دائمی صالحان و نا صالحان)
عهده داری مقام رهبری امت شایستگی هایی را می طلبد که بدون آن، «نظام امامت» کارآیی لازم برای تداوم مسیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و حفظ
آن را نخواهد داشت. از نظر امام حسن علیه السلام اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شایسته ترین ها برای امامت هستند و نیروهای ناصالحی که در سطح
جامعه دینی حضور دارند، فاقد صلاحیت لازم برای رهبری اند.
از نگاه امام حسن علیه السلام این دو گروه، در طول تاریخ به هم برخورد کرده اند و نتیجه تعارض آنان، خروج شایستگان از نظام حاکمیت و
استیلای ناصالحان بر امت بوده است. در برابر این وضعیّت، صالحان همواره از دو راهکار استفاده کرده اند: ۱. اقدامات تاکتیکی، برای
رعایت مصالح فعلی و به روز جامعه دینی مبارزه اساسی و پیگیری هدف اصلی؛ ۲. تلاش برای کسب حاکمیت و رهبری امت. نمونه هایی
از سخنان امام حسن علیه السلام پیرامون تعارض یاد شده را می خوانیم:
۱. قبل از آغاز جنگ
بخشی از سخنان امام حسن مجتبی علیه السلام که گویای تعارض مذکور است، چنین است:
امام حسن علیه السلام قبل از جنگ، نامه ای به معاویه نوشت و ضمن شرح تعارض جبهه حقّ و باطل، از وی خواست به شایستگی امام، جهت
حکومت، احترام بگذارد و دست از تعارض بردارد. حضرت نوشت:
«فلمّا توفّی صلی الله علیه و آله وسلم تنازعت سلطانه العرب فقالت قریش نحن قبیلته و اسرته و أولیاؤه و لایحل لکم ان تنازعوا سلطان محمد صلی الله علیه و آله وسلم
فی الناس و حقّه… فانّک تعلّم انی احقّ بهذا الامر منک عنداللّه و عند کلّ اوّاب حفیظ و من له قلب منیب و اتّق اللّه و دع البغی… و
ان انت ابیت الاّ التّمادی فی غیّک نهدتُ الیک بالمسلمین فحاکمتُک حتی یحکم اللّه بیننا و هو خیرالحاکمین؛۱ پس از آنکه
محمد صلی الله علیه و آله وسلم وفات یافت، عرب ها بر سر فرمانروایی او کشمکش کردند و قریش گفت: ما از قبیله، خویشان و یاران او هستیم. برای شما
شایسته نیست که بر سر حق و حکومت او بر مردم، با ما نزاع کنید… عرب ها تسلیم شدند. سپس ما با همین دلیل بر قریش استدلال
آوردیم؛ ولی آنها همچون عرب ها انصاف ندادند… و بر ما با اجتماع به ظلم، مخالفت و با سختی گرفتن چیره شدند… از کشمکش با آنان
دست برداشتیم؛ زیرا نگران بودیم که منافقان و آن احزاب از نزاع ما روزنه عیبی در دین خدا بیابند و با آن، دین خدا را بشکنند یا
دستاویزی برای فساد خود بیابند.
ای معاویه! امروز انسان از زورگویی تو در شگفت است، چیزی را غصب کرده ای که شایستگی اش را نداری! نه فضیلت شناخته شده ای در
دین خدا داری و نه اثر پسندیده ای در اسلام… پس، از ادامه راه باطل دست بکش و مثل مردم با من بیعت کن، چون خودت می دانی که
من نزد خدا و هر مؤمن توبه کار، خود نگهدار و
هرکسی که دل رو به خدا دارد، برای این کار از تو سزاوارترم. از خدا بترس و از شورش دست بردار و خون مسلمانان را نگهدار… در این کار
با اهل آن و کسی که شایستگی بیشتری دارد، کشمکش نکن… اگر جز اصرار در گمراهی خود را نخواهی، با مسلمانان برای جنگ تو
بشتابم…»
این نامه به خوبی مراحل تعارض صالحان و ناصالحان را از لحظه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا لحظه آغاز تعارض عملی امام حسن علیه السلام و معاویه،
نشان می دهد. جالب اینکه معاویه نیز در مقابل می کوشد
خود را شایسته تر نشان دهد و انتخاب خلفای سه گانه را
دلیل شایستگی آنان بر خلافت می شمارد. وی موقعیت
خود با امام حسن علیه السلام را به موقعیت پس از پیامبر میان
اهل بیت و ابوبکر تشبیه می کند و نتیجه می گیرد که چون
شایستگی های خودش بیشتر است، بهتر است امام
حسن علیه السلام با او بیعت کند.۲
۲. بعد از خیانت کارگزاران و فرماندهان
امام بعد از خیانت لشکریان، در نامه ای به معاویه نوشت:
«ان هذا الامر لی و الخلافه لی و لأهل بیتی و انّها لمحرّمهٌ علیک و علی اهل بیتک، سمعتُه من رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لو وجدتُ صابرین
عارفین بحقّی غیر منکرین ما سلّمتُ لک…؛۳ ولایت و خلافت، متعلّق به من و خاندان من بوده و بر تو و خاندانت حرام است. این را از
رسول خدا شنیدم. اگر افرادی صبور و آگاه به حقّم بیابم، آن را به تو نمی سپارم…»
پس از صلح، معاویه بر فراز منبر رفت و گفت: «حسن بن علی مرا شایسته خلافت دید و خود را برای این امر، صالح ندید.» امام برخاست
و بعد از حمد و ثنای الهی و برشماری فضائل اهل بیت، مانند آیه تطهیر، مباهله، حدیث کساء و… ـ که هریک اشاره ای به شایستگی های
غیر قابل انکار اهل بیت بر ولایت و رهبری دارد ـ فرمود:
«انّ معاویه بن صخر زعم انّی رایتُه للخلافه اهلاً و لم ارنفسی لها اهلاً! فکذب معاویه و ایم اللّه لأنا أولی الناس بالناس فی کتاب
اللّه و علی لسان رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم غیر انّا لم نزل اهل البیت مخیفین مظلومین مضطهدین منذ قبض رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ایّها الناس انّه
لایعاب احد بترک حقّه و انّما یعاب ان یأخذ ما لیس له…؛۴ معاویه فرزند صخر گمان می کند من او را شایسته خلافت دیدم و خود را
شایسته ندیدم! او دروغ می گوید و سوگند به خدا! من بنابر کتاب خدا و فرموده رسول، از همه مردم به خودشان سزاوارترم؛ جز اینکه ما از
زمان رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، پیوسته خوفناک و مورد ستم و آزار بوده ایم… ما از کسی نام نمی بریم؛ ولی پی درپی به خدا قسم می خورم
که اگر مردم به فرامین خدای سبحان و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گوش می دادند، آسمان بارانش را به آنان هدیه می کرد و زمین برکاتش را می داد و در
این امت دو شمشیر اختلاف (جنگ) نمی کرد و تا قیامت سرسبز و خرّم بهره می بردند و دیگر تو ای معاویه! در آن طمع نمی کردی. اما
چون [خلافت [در گذشته از جایگاه اصلی خود خارج شد و از پایگاه های خود دور شد، قریش در آن به کشمکش پرداختند و همچون توپ
آن را به هم پاس دادند؛ تا آنجا که تو نیز، ای معاویه و یارانت در آن طمع کردید در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ امتی کار خود را
به کسی که در میان آنان داناتر از او باشد، نسپرد، مگر آنکه امورشان پیوسته در تباهی و فرومایگی افتاد تا برگردند.»۵
۴. هنگام حضور جمعی نزد معاویه
در جمعی که عبداللّه بن جعفر، ابن عباس، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نزد معاویه بودند، امام حسن علیه السلام در پاسخ به سخنان معاویه،
چنین فرمود:
«العجب منک یا معاویه و من قلّه حیائک و جرأتک علی اللّه حین قلت: قد قتل اللّه طاغیتکم و ردّ الامر الی معدنه. فانت یا معاویه
معدن الخلافه دوننا؟ ویل لک یا معاویه و للثلاثه قبلک الذین اجلسوک هذا المجلس و سنّوا لک هذه السنّه. لأقولنَّ کلاماً ما انت
اهله و لکنّی اقول لسمعتُه بنو ابی هؤلاء حولی. ان الناس قد اجتمعوا علی امور کثیره لیس بینهم اختلاف فیها… واختلفوا فی سنن
اقتلوا فیها و صاروا فرقاً للعن بعضهم بعضاً و هی «الولایه» و… نحن نقول اهل البیت انّ الائمّه منّا و انّ الخلافه لاتصلح الاّ فینا… و
زعم قوم انّهم اولی بذلک منّا حتّی انت یابن هند تدّعی ذلک…؛۶ کم حیایی و جسارت تو در پیشگاه خدا، جای تعجب دارد که گفتی:
خدا، زورگوی شما را برد و حکومت را به جایگاه اصلی اش برگرداند. ای معاویه! آیا تو جایگاه اصلی خلافت پیامبری و ما نیستیم؟! وای
برتو و سه نفر پیش از تو! کلامی می گویم که تو اهل آن نیستی، بلکه می گویم تا این فرزندان برادرم که در اطرافم هستند، بشنوند. این
امت… در موارد بسیاری اجتماع کردند و اختلافی ندارند… و در برخی سنّت ها اختلاف کردند و به خاطر آن جنگیدند و فرقه فرقه شدند و
برخی برخی، دیگر را لعن کردند و آن طریق ولایت بود… ما خاندان پیامبر می گوییم امامان امت از ما هستند و خلافت جز در ما شایسته
نیست و خدا در کتاب خود و سنّت پیامبرش ما را اهل آن قرار داده است و علم در ماست و ما اهل آن هستیم و دانش از هر جهت نزد
ماجمع است. گروهی پنداشته اند که به امامت شایسته تر از ما هستند؛ حتی تو ای پسر هند! این ادّعا را داری…».
در تمام موارد فوق، امام حسن علیه السلام بر تعارض تاریخی حقّ جویان و باطل طلبان و صالحان و ناصالحان تأکید و بر جنگ دائمی فاسدان
امت، جهت شایسته زدایی از مسند حکومت مسلمانان اشاره می کند. امام ریشه تعارض خود با معاویه را نیز در همین روند می بیند و در
واقع، آیندگان را به «جریان شناسی» دقیق از دو طیف مذکور فرامی خواند.
ب) صلح از زبان امام علیه السلام
۱. عوامل بنیادین صلح (دنیا زدگی، عدم دینداری)
اگر در صحنه «عاشورا» دو عامل «دنیازدگی و عدم دینداری» در نهایت، موجب شهادت امام حسین علیه السلام شد و به قول حضرت «مردم بنده
دنیایند و شیرینی دین را تنها بر زبان دارند…»۷، همین دو عامل موجب صلح امام حسن علیه السلام نیز گردید و امام با همین تعبیر (عبیدالدّنیا) از
آنان یاد کرد.۸ امام حسن علیه السلام هم دو عامل دنیاگرایی و دین نداشتن را عامل اساسی می داند.۹
ما به نقاط اوج این رویکرد مردمی اشاراتی می کنیم:
استقبال نکردن از حضور در اردوگاه جنگ
امام حسن علیه السلام از مردم خواست برای جنگ، راهی «نُخَیله» شوند؛ اما بعد از ۱۰ روز تنها ۴۰۰۰ نفر آمدند. امام به کوفه برگشت و ضمن
یک سخنرانی فرمود:
«یا عجباً من قومٍ لاحیاء لهم و لا دین مرّه بعد مرّه ولو سلّمتُ معاویه الامر، فأیم اللّه لانزول فرجاً ابداً مع بنی امیه واللّه لیسومنّکم
سوء العذاب حتی تتمنّون ان یلی علیکم جسیّاً. و لو وجدتُ اعواناً ما سلّمتُ له الامر لانّه محرّم علی بنی امیه فأفّ و ترحاً یا
عبیدالدّنیا…۱۰؛ شگفتا! از مردمی که پی درپی، نه حیا دارند و نه دین. اگر کار را به معاویه واگذارم، سوگند به خدا با بنی امیه هرگز آسودگی
نخواهید دید. آنان چنان شما را بیازارند که آرزو کنید به جای آنان، زنگی بر شما حکم براند. اگر یاورانی بیایم، خلافت را به او نمی سپارم؛
چون حکمرانی برای بنی امیه حرام است. اف برشما! اندوه بر شما ای بردگان دنیا…»
بعد از شهادت پدر
امام حسن علیه السلام بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام برای اصحاب خود سخنرانی کرد و فرمود:
«اَما واللّه ثنانا عن قتال اهل الشام ذلّه و لا قلّه و لکن کنّا نقاتلهم بالسّلامه و الصّبر… ان معاویه قد دعا الی امرٍ لیس فیه عزّ و لا
نصفه. فان اردتم الحیاه قبلناه منه و اغضضنا علی القذی و ان اردتم الموت بذلناه فی ذات اللّه و حاکمناه اللّه۱۱؛ سوگند به خدا، خواری
و کاستی، ما را از نبرد با شامیان بازنداشت؛ بلکه ما با سلامتی و بردباری با آنان پیکار می کردیم. پس دشمنی، سلامتی را و بی تابی
بردباری را فرسوده کرد. شما با ما می شتافتید در حالی که دین شما پیش روی دنیایتان بود. اینک دنیای شما پیش روی دینتان است. ما
برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز علیه ما هستید… همانا معاویه ما را به چیزی فراخوانده که عزّت و عدالت در آن نیست. اگر
زندگی دنیا را می خواهید، می پذیریم و این خار در چشم را تحمل می کنیم و اگر مرگ را می خواهید، آن را در راه خدا ارزانی می داریم و آن
را نزد خدا به داوری می بریم.»
راوی می گوید: همه فریاد زدند: «بل البقیه والحیاه؛ ما ادامه زندگی را می خواهیم.»
۲. آثار دنیاگرایی و …
در یک کلام، صلح امام حسن علیه السلام معلول دو رویکرد مهمّ دنیاگرایی و ملتزم نبودن به دین توسط مردم، به ویژه خواص است. هر چند این
جمله، نقطه ثقل در تصمیم گیری امام است؛ ولی بدان جهت که به مسأله دنیاگرایی مردم و خواص در آن و دوره ـ به مناسبت شهادت
امام حسین علیه السلام ـ بارها تأکید شده است، ما فارغ از پژوهش در اصل این عوامل، خود را ملزم می دانیم که به بررسی آثاری که در پی این دو
عامل، در رفتارهای مردم، به ویژه خواص بروز کرد، بپردازیم.
آثار دنیاگرایی در قالب های مختلف خود را نشان داد که چهار نمونه از آن را توضیح می دهیم:
عمل نکردن به پیمان
ابن اعثم می نویسد: سپاه معاویه با لشکر قیس بن سعد به جنگ پرداخت و قیس بعد از حوادثی که برای امام حسن علیه السلام اتفاق افتاده بود
(زخمی شدن)، در انتظار حضرت بود. بعد از پخش خبر، معاویه پیکی نزد قیس فرستاد و گفت: دست از جنگ بکش تا صحّت گفتار من
(زخمی شدن امام تو) برایت ثابت شود. قیس هم دست از جنگ برداشت. پس از آن عراقیان قبیله به قبیله به معاویه می پیوستند. قیس
جریان را به امام گزارش داد. حضرت به پاخاست و فرمود:
«یا اهل العراق ما اصنع بجماعتکم معی و هذا کتاب قیس بن سعد یخبرنی بان اهل الشرف منکم قد صاروا الی معاویه، اما واللّه ما
هذا بمنکر منکم، لانّکم انتم الذین اکرهتم ابی یوم صفّین علی الحکمین فلمّا امضی الحکومه و قبل منکم اختلفتم ثم دعاکم الی قتال
معاویه ثانیه مکرهین فاخذت بیعتکم و خرجت فی وجهی هذا واللّه یعلم ما نویت فیه. فکان منکم الی ماکان. یا اهل العراق فحسبی
منکم لاتفرّونی فی دینی فانّی مسلم هذا الامر الی معاویه۱۲؛ ای اهل عراق! من با شما چه کنم؟ این نامه سعد است که می گوید بزرگان
شما به معاویه پیوسته اند. هان! سوگند به خدا! این رفتار از شما ناشناخته نیست؛ زیرا شما همان افرادی هستید که در روز صفّین پدرم را به
پذیرش حکمیت واداشتید و بعد از پذیرش، اختلاف کردید. پدرم برای بار دوم شما را به نبرد با معاویه فراخواند؛ ولی سستی کردید، تا او به
کرامت خدا (شهادت) پیوست. سپس آمدید و با اختیار با من بیعت کردید، من هم پذیرفتم. و در این راه بیرون آمدم و خدا می داند که چه
تصمیمی داشتم؛ ولی از شما سرزد آنچه سرزد. عراقیان! دیگر بس است، مرا در دینم فریب ندهید که من این امر را به معاویه واگذار
می کنم.»
خیانت به امام علیه السلام
رویکرد دنیاگرایانه خواص را در «قیام و صلح حسنی» در آینه خیانت هایشان می توان دید. روح دنیاخواهی چنان در جان لشکر رخنه کرد
که معاویه توانست در لحظات آغازین، همه آنها را بخرد. وی به طور پنهانی جاسوسانی را جداگانه نزد عمر بن حریث، اشعث بن قیس،
حجر بن حارث و شعب بن ربعی فرستاد و به هریک وعده داد که در صورت کشتن حسن بن علی علیهماالسلام بیست هزار درهم، فرماندهی
سپاهی از سپاهیان شام و یکی از دخترانش را به او خواهد داد.
امام بعد از آگاهی از این توطئه ها بود که زیر لباس خود، «زره» می پوشید و یک بار که در نمازتیری به سویش پرتاب شد، همین زره، جان
او را نجات داد. اما بالاخره در نزدیکی های «ساباط»، شخصی با شمشیر زهرآگین ضربه ای به حضرت زد و او را زخمی کرد. به دستور
حضرت، او را به «بطن جریحی» که حاکمش
عموی مختار بن ابی عبیده بود، بردند. در
حقیقت همان روحیه سپاه باطل در ساباط بود
که در کربلا نیز حاکم شد و هردو گرفتار یک
آسیب تاریخی بودند. امام حسن علیه السلام در همان
ساباط به مناسبتی فرمود: «وای بر شما! سوگند
به خدا! اگر مرا بکشید، معاویه به هیچ یک از وعده هایی که برای کشتن من داده است، عمل نخواهد کرد. می دانم که اگر دست در دست او
بگذارم و با او بسازم، نمی گذارد که به دین جدّم بروم و تنها می توانم خدای سبحان را بپرستم؛ ولی گویا فرزندان شما را می بینم که بر
درخانه های فرزندان آنان ایستاده اند و آب و غذا می خواهند، ولی آنان دریغ می ورزند. پس دوری و دوری بر شما باد با این کردارتان!
«کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»۱۳ بعد از این سخنرانی مردم با بهانه هایی که به
کار نمی آید، شروع به عذرخواهی کردند.»۱۴
حارث همدانی هم نقل می کند: پس از شهادت امام علی علیه السلام مردم نزد حسن بن علی علیهماالسلام آمدند و گفتند: تو جانشین و وصی پدرت
هستی؛ ما گوش به فرمان تو هستیم. حسن علیه السلام فرمود: «دروغ می گویید، به خدا سوگند! شما به کسی که بهتر از من بود، وفا نکردید،
چگونه به من وفا می کنید؟ چگونه به شما اطمینان کنم در حالی که دلم به شما اطمینان ندارد که راست می گویید. پس قرار ما و شما
لشکرگاه مدائن. آنجا نزد من آیید.» پس از اینکه مردم به سردی از پیشنهاد وی استقبال کردند و عدّه کمی در محل حاضر شدند، فرمود:
«شما مرا فریب دادید. همان گونه که امام پیش از مرا فریفتید. شما پس از من، همراه کدام پیشوا به پیکار بر می خیزید. آیا همراه آن کافرِ
ستمگر به نبرد می روید که هرگز به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد… او و بنی امیه جز از ترس شمشیر اظهار اسلام نکردند و چنانچه از
بنی امیه جز زن سالخورده دندان ریخته ای نماند، دین خدا را تحریف شده می خواهد، پیامبر خدا چنین فرمود.»
امام حسن علیه السلام بعد از این سخنان، گروهی را به فرماندهی فردی از قبیله کِنده به سوی معاویه فرستاد و دستور داد در «انبار»، لشکر بزند و
تا فرمان نرسیده، کاری نکند. وقتی معاویه مطلع شد، در نامه ای به او نوشت: اگر نزد من بیایی، فرماندهی بخشی از نواحی شامات یا
جزیره را ـ که قابل تو را ندارد ـ به تو می سپارم.
وی پانصد هزار درهم نقداً فرستاد. او پول را گرفت و با ۲۰۰ نفر از یاران و خاندانش به معاویه پیوست. امام بعد از آگاهی از این خیانت
برخاست و فرمود:
«هذا الکندی توجّه الی معاویه و غدر بی و بکم و قد اخبرتکم مرّه بعد اخری انّه لا وفاء لکم انتم عبیدالدّنیا …؛ این کِندی است که به
سوی معاویه رفت و به من و شما خیانت کرد و من بارها به شما گفتم که وفا ندارید و بندگان دنیایید…»
امام شخصی از قبیله مراد را با ۴۰۰۰ نفر فرستاد و از او در حضور مردم خواست خیانت نکند و به خودش هم گفت که به زودی خیانت
خواهی کرد. او با سوگندهایی که کوه ها تاب آنها را ندارد، قسم یاد کرد که چنین نمی کند. اما وقتی به انبار رسید، پیک های معاویه آمدند و
علاوه بر دادن وعده ها، پانصد هزار درهم نیز تقدیم کردند. و او هم به پیمان خود وفادار نماند. امام بار دیگر فرمود:
«من بارها به شما گفتم که برای خدا به هیچ پیمانی وفا نمی کنید. اینک، این رفیق شما مرادی است که به من و شما خیانت کرد و به
معاویه پیوست!»۱۵
۳. مصمّم نبودن به مبارزه
از دیگر عوارض «دنیاگرایی» که گریبان مردم را گرفت، سستی آنان در مبارزه بود؛ به گونه ای که امام انگیزه ای جدّی در آنان برای مبارزه
نمی دید. لذا وقتی جاریه بن قدامه نزد امام آمد و بعد از بیعت گفت: چرا نشسته ای؟ خدا تو را رحمت کند! حرکت کن پیش از آنکه دشمن به
سوی تو راه افتد، ما را به سوی او ببر. امام حسن علیه السلام فرمود: «اگر همه این مردم، مثل تو بودند، رهسپارشان می کردم، ولی نصف و یا یک
دهم مردم، این عقیده را ندارند.»۱۶
۴. سوء قصد به جان امام
در جبهه امام، روحیه «دنیاگرایی» چنان نظام لشکر را از هم پاشیده بود که آنان حتی آماده تسلیم یا قتل امام خود بودند. طبرانی از
ابوجمیله چنین نقل می کند:
روزی حسن علیه السلام با مردم نماز می خواند که مردی به او حمله برد و با شمشیر بر ران او زد. حسن علیه السلام به سبب آن ضربه چندین ماه بیمار
شد. سپس به منبر رفت و فرمود:
«یا اهل العراق اتّقوا اللّه فینا. فانّا أمراؤکم وضیفانکم و نحن اهل البیت الذی قال اللّه عزّوجلّ «انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرّجس
اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً۱۷»۱۸؛ ای عراقیان! درباره ما از خدا بترسید که ما امیران و میهمانان شماییم. ما آن خاندانی هستیم که خدای
عزّوجلّ فرمود: «همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه سازد.»
امام حسن علیه السلام سخن می گفت و مردم می گریستند. در همین باره طبرسی از زید بن وهب نقل می کند:
حسن بن علی علیهماالسلام در (راه) مدائن زخمی شد؛ در حالی که درد می کشید، نزد او رفتم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! به چه فکر
می کنی؟ مردم سرگردانند! فرمود:
«اری واللّه انّ معاویه خیر لی من هؤلاء، یزعمون انّهم لی شیعه ابتغوا قتلی و انتهبوا ثقلی و اخذوا مالی و اللّه لئن آخذ من معاویه
عهداً احقن به دمی و آمن به فی اهلی، خیر من ان یقتلونی فتضیّع اهل بیتی و اهلی. واللّه لو قاتلتُ معاویه لأخذوا بعنقی حتّی
یدفعونی الیه سلماً. فواللّه لإن اسالمه و انا عزیز خیر من ان یقتلنی و انا اسیر…۱۹؛ سوگند به خدا! معاویه برایم بهتر از آنان است؛
می پندارند که شیعیان من هستند، ولی در پی قتل من برآمدند و اموالم را به غارت بردند. به خدا قسم! اگر از معاویه پیمان بگیرم که خونم
را حفظ کنم و خاندانم را در امان دارم، بهتر است تا اینان مرا بکشند و خاندانم را تباه سازند. سوگند به خدا! اگر با معاویه بجنگم، اینان مرا
کتف بسته تسلیم او می کنند. پس اگر در حال عزّت با او صلح کنم، بهتر است تا در حال اسیری مرا بکشد یا بر من منّت نهد و این منّت او
ننگ بنی هاشم تا پایان روزگاران باشد، جنگی که معاویه و نسل او پیوسته بر زنده و مرده ما بر زبان رانند…».
۳. آثار رفتارهای دنیاگرایانه
الف ـ تنها ماندن امام
هرچند تعارض در جبهه صالحان و فاسدان، از نظر امام حسن علیه السلام تاریخی است، اما مسأله اساسی و آنچه سرنوشت این تعارض را رقم
می زند، مربوط به جبهه داخلی است و آن هم دنیاطلبی و عدم دینداری است؛ دو نقطه ضعفی که آثار زیانباری در رفتارهای عوام و
خواص از خود به جای گذاشت و سرانجام به ضعف ش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 