پاورپوینت کامل پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

>

طلیعه

از روزی که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در مکه مکرّمه به رسالت مبعوث گردید؛ در مناسبتهای گوناگون به تثبیت موقعیت دینی، اجتماعی
و سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام پرداخت. بدین جهت هر روز به شکلی، وی را مطرح ساخته، تا مسلمانان بیش از پیش با این چهره مقدس آشنا
شوند.

با مرور تاریخ، موارد زیادی از این افتخارات را مشاهده خواهیم کرد؛ از جمله مسأله بستن در خانه های یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و باز
گذاردن در خانه علی علیه السلام است که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفت.

این ماجرا، که به شدت خشم یاران را بر انگیخت و می رفت که بر اثر نادانی و جهالت برخی و غرض ورزی برخی دیگر، عده ای در برابر
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم موضع بگیرند، با سیاست حکیمانه و مقتدرانه آن حضرت فرونشانده شد.

از آنجا که مسأله «سدّالأبواب» یکی از مسائل سیاسی بسیار مهمّ زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه است و با احتمال اینکه این جریان
پنج روز قبل از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اتفاق افتاده و از این جهت حائز اهمیت است، بر آن شدیم تا این جریان را از نظر تاریخی به دقت
بررسی نموده و اهداف آن حضرت را از این کار بررسی کنیم.

نگاهی به ماجرای سدّالأبواب

تاریخ نگاران آورده اند: در روزهایی که مسلمانان به مدینه هجرت می کردند، عده ای
از آنها در اطراف «مسجد النبی» خانه هایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از
مشاهده چنین وضعیتی از معاذ بن جبل خواست تا پیام آن حضرت را مبنی بر بستن در خانه هایی که به سوی مسجد باز شده به اصحابش
برساند.۱

به نقل دیگری، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علی علیه السلام را فرستاد۲ و در نقل سومی، حضرت، خود، شخصاً به در خانه ها رفته و آنها را بست، جز در خانه
علی علیه السلام که آن را باز گذارد.۳

ابن شهرآشوب از خلط و تداخل روایات در این ماجرا خبر می دهد؛ چرا که بدون شک در اینجا دو جریان وجود داشته است:

۱. جریان بستن در خانه های باز شده به سوی مسجد.

۲. جریان خوابیدن عده ای در مسجد.

که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با هردو جریان، حکیمانه برخورد کرد. بنابر این، هم افرادی که در مسجد می خوابیدند، دستور بیرون رفتن از مسجد برای
آنها صادر شد و هم درهایی که به سوی مسجد باز شده بود، دستور به بستن آنها داده شد.

بدین جهت، در کتابهای اهل سنّت بین این دو جریان خلط شده و شاید منظور ابن شهرآشوب از این خلط و تداخل، در کتابهای اهل سنّت
باشد.۴

تعابیری که در بیشتر کتابهای حدیثی اهل سنّت و تمام کتابهای شیعه آمده، حکایت از سدّالأبواب دارد.۵ در کتاب «نظم دُرّالسّمطین»
سخن از «خوخه» (روزنه، درب کوچک) است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سد کنید هر خوخه ای را که در مسجد است، جز خوخه علی علیه السلام !

و اما جریان موضعگیری پیامبر نسبت به خوابیدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابن مسعود چنین است:

شبی پس از نماز عشاء در مسجد بودیم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نزد ما آمده در حالی که در بین ما ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبیر و
عده ای از یاران بودند، پرسید: این تجمع برای چیست؟

گفتند: ای رسول خدا! با یکدیگر به گفت و گو نشسته ایم، برخی از ما می خواهند نماز بخوانند، و برخی می خواهند در همین جا بخوابند
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مسجد من جای خوابیدن نیست، برخیزید و به سوی خانه هایتان بروید. هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز
بخواند و هرکه نمی تواند، به استراحت بپردازد…، پس همه ما از جای برخاستیم و متفرق شدیم. دربین ما علی هم بود که او هم از جای
برخاست تا برود، اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست علی را گرفت و فرمود: «اما انت یا علی فانّه یحلّ لک فی مسجدی ما یحلّ لی و یحرم
علیک ما یحرم علیّ؛ اما تو ای علی! (بدان که) حلال و جایز است برای تو در مسجد من، هرچه را که بر من جایز است و حرام است بر
تو، در هرچه که برای من حرام است.»۶

سستی برخی اصحاب در بستن درها

با شنیدن فرمان بستن درها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بسیاری از یاران سر جای خود نشسته و عکس العملی از خود نشان ندادند و از اینکه
مبادرت به بستن در خانه های خود نکرده بودند، گویا قصد مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را داشتند که بار دیگر منادی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به
مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را ابلاغ کرد. باز هم کسی از جای خود بر نخاست و با یکدیگر به گفت و گو پرداختند که
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به چه هدف و انگیزه ای دست به این کار زده است….۷

تهدید به عذاب

این سستی از سوی اصحاب، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به شدت نگران ساخته و برای بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جامه
عمل بپوشانند؛ اما در ابلاغیه سوم، با پیام شدید اللحنی از آنها خواست تا درهای خانه خود را که به مسجد باز کرده اند، ببندند و اگر چنین
نکنند، عذاب الهی بر آنها نازل خواهد شد.۸

تهدید به رانده شدن از مدینه

همچنین برای جدّی گرفتن دستوراتی که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می آمد، لازم بود آن حضرت فشارهای بیشتری را اعمال کند. بدین جهت
ـ بنابر نقل ابن المغازلی در مناقب ـ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مسجد آمده، در بین مردم ایستاد و فرمود: می بینم برخی از اینکه من، علی را در
مسجد نگه داشتم و آنها را بیرون کردم، به خشم آمده اند؛ به خدا سوگند! من آنها را بیرون نکردم و علی را نگه نداشتم، بلکه این کار از
سوی پروردگار بود…. آگاه باشید هرکه به این حکم راضی نیست و به خشم آمده، به این سو برود. و با دست خود به سوی شام اشاره
فرمود… .۹

اعتراضات و واکنش ها

پس از بسته شدن درخانه ها ـ جز در خانه علی علیه السلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان که به هیچ وجه
حاضر نبودند چنین فضیلتی را از علی علیه السلام ببینند، سخنان آزار دهنده ای به گوش مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رساندند. آنان می گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
در باره دامادش علی، گمراه شد.۱۰ اینجا بود که از سوی پروردگار، آیه «ما ضلّ صاحبکم و ما غوی»۱۱؛ «هرگز دوست شما (محمد)
منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است.» نازل گردید.

برخی از مسلمانان نا آگاه، که فکر می کردند این کار به خاطر خویشاوندی وی با علی علیه السلام انجام شده، سخنانی را در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
عرضه داشتند. در این میان عباس و حمزه بیش از دیگران تحریک شده بودند.

مورّخان نوشته اند که: حمزه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه انا عمّک و أنا أقرب الیک من علی. قال: صدقتَ یا عمّ
انّه واللّه ماهو عنّی بل هو من اللّه عزّوجلّ؛ ای رسول خدا! من عموی تو هستم و من از علی به تو نزدیک ترم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
عموجان، راست می گویی؛ اما به خدا سوگند! این دستور از سوی من نبوده؛ بلکه از طرف پروردگار است.۱۲

عباس نیز نزد حضرت آمده، گفت: یارسول اللّه اخرجت أعمامک و أصحابک و أسکنت هذا الغلام؟؛ ای رسول خدا! تو عموها و یارانت
را از مسجد بیرون کرده ای و این جوان را در مسجد نگه داشته ای؟!

حضرت در پاسخ فرمود:

هرگز من دستور به بیرون رفتنشان را ندادم و هرگز این جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلکه این پروردگار بود که چنین اراده ای داشت.۱۳

درخواست اصحاب و ردّ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

هنگامی که خشم ها و اعتراضات یاران رسول خدا، مبنی بر بازگذاردن در خانه های خود، اثر نبخشید، پیامبر ناراضیان را تهدید به نزول
عذاب و یا اخراج از مدینه و رفتن به سوی شام نمود. آنها راه دیگری در پیش گرفته، از این رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پیامبر اجازه دهد
در کوچک و یا پنجره و روزنه ای به مسجد باز کنند، اما آن حضرت بار دیگر تمام درخواست های آنها را رد کرده، اجازه نداد حتی روزنه
بسیار کوچکی هم از درون خانه ها به سوی مسجد باز کنند.

مورّخان آورده اند که عمر گفت: دع لی خوخه اطلع منها الی المسجد فقال: لا و لا یقدر اصبعه؛ اجازه دهید من روزنه ای باز کرده تا
مسجد را ببینم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد. فقال ابوبکر: دع لی کوه أنظر الیها، فقال: لا و لا رأس إبره؛ ابوبکر
گفت: برای من شکافی را واگذارید، که از آن به سوی مسجد نگاه کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هرگز چنین چیزی نخواهد بود؛ گرچه به اندازه
سر سوزنی باشد. عثمان نیز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خودداری نمود.۱۴

عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت: ای رسول خدا! برای من واگذار به اندازه آنکه فقط خود، داخل و خارج شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ما
أمرتُ بشی ء من ذلک؛ به چنین چیزی دستورم نداده اند.۱۵

انگیزه بستن درها

شاید این سؤال در ذهن بسیاری مطرح شده باشد که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه هدفی را از این کار دنبال می کرد؟

پاسخ می دهیم که برخی روایات و احادیث، از جمله همین حدیث مورد نظر، خود روشنگر بسیاری از مسائل نهفته است که نیاز به اثبات و
استدلال ندارد. اما برای آگاهی بیشتر، به برخی انگیزه ها، که از خود این روایات استفاده می شود، اشاره می نماییم:

۱. دستور الهی

پرواضح است که وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهی بوده است. از این رو باید گفت که او بدون دستور خدا، هرگز
به چنین کاری دست نزده؛ بلکه با استناد به آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی»۱۶، این کار نیز در اثر صدور وحی از
سوی پروردگار به پیامر مکرّمش بوده است.

اراده پروردگار بر این تعلّق گرفته بود که تمام درهایی که به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز شده، بسته و در خانه علی علیه السلام همچنان باز بماند.
در این کار، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مجری است و همه باید اطاعت کنند، بدون اینکه حقّ اعتراضی داشته باشند. بدین جهت می بینیم به دنبال
اعتراضی که به پیامبر شد، آن حضرت فرمود: «و انّی واللّه ما سددتُ من قبل نفسی و لاترکتُ من قبل نفسی ان أنا الاّ عبد مأمور
امرتُ بشی ء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما یوحی؛ به خدا سوگند که من از نزد خود، درها را نبستم و از پیش خود، درِ خانه ای را به باز ماندن رها
نکردم؛ بلکه من بنده ای مأمور بودم، به چیزی دستور داده شدم و به آن عمل کردم. در این کار از وحی الهی پیروی می کنم.»۱۷

۲. کنترل تردّدهای غیر مجاز

نوشته اند که پس از احداث مسجد النبی، عدّای از یاران آن حضرت، خانه های خود را در اطراف مسجد احداث کردند و برای آسان شدن
رفت و آمد خود به مسجد، دری از خانه به سوی مسجد باز کرده بودند و مدتی نیز از همان راه برای رفتن به خانه و مسجد استفاده
می کردند. بعضی از روزها می شد که زن و مردِ ساکن همان خانه ها، در حال غیر طهارت از مسجد پیامبر عبور کرده و به خانه می رفتند و یا
خارج می شدند.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای اینکه مبادا برخی از یاران، این در را برای خود یک امتیاز بدانند و بر دیگر یاران، آگاهانه یا نا آگاهانه، فخرفروشی کنند و
همچنین برای اینکه حرمت مسجد ـ از اینکه گذرگاه هر عابر طاهر و غیر طاهر شده ـ از بین نرود، چنین دستوری داد. و اما خود، علی،
فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را از این حکم م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.