پاورپوینت کامل جلوه هایی از سخنان امام سجاد (ع) ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جلوه هایی از سخنان امام سجاد (ع) ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جلوه هایی از سخنان امام سجاد (ع) ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جلوه هایی از سخنان امام سجاد (ع) ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۱ . در کوفه
اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که عبیدالله در آنجا مجلسی را آراستند و اسرای کربلا را در
آن مجلس وارد کردند . بعد از سخنانی که بین حضرت زینب علیها السلام و ابن زیاد رد و بدل شد، یک دفعه چشم عبیدالله به
حضرت سجاد علیه السلام افتاد . پرسید: این کیست؟ گفتند: علی بن الحسین است . گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟
امام زین العابدین فرمود: من برادری داشتم که نام او نیز علی بن الحسین بود که مردم او را کشتند . ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را
کشت . امام علیه السلام فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» ; «خداوند جانها را به هنگام مرگ آنها و
نیز آن را که نمرده است، در خوابش می گیرد .»
آن ملعون گفت: تو جرات می کنی جواب مرا بدهی؟ ببرید گردنش را بزنید .
حضرت زینب علیها السلام تا سخن ابن زیاد را شنید، چنین گفت: ای ابن زیاد! تو احدی از مردان ما را باقی نگذاشته ای! اگر
می خواهی او را بکشی، مرا هم بکش!
سپس خود را به امام سجاد علیه السلام رسانید و گفت: ای پسر زیاد! خون هایی که از ما ریختی، بس نیست؟! و دست به گردن
برادرزاده اش انداخت و گفت: به خدا قسم! از او جدا نمی شوم مگر اینکه در کنار هم کشته شویم .
عبیدالله لحظاتی به آنها نگریست; سپس گفت: عجب! علاقه و محبت خویشاوندی را ببین! به خدا سوگند! متوجه شدم که زینب
می خواهد با او کشته شود . رهایش کنید! (۱) همان بیماری; علی بن الحسین را بس است .
امام سجاد علیه السلام به عمه اش گفت: عمه جان! آرام باش تا جوابش را بدهم . آنگاه خطاب به ابن زیاد فرمود: آیا مرا به کشته
شدن تهدید می کنی؟ آیا نمی دانی که کشته شدن، عادت ما و شهادت، کرامت و بزرگواری ما است؟ (۲)
۲ . در شام
اولین سخن حضرت سجاد علیه السلام بعد از اسارت، در شهر شام، آن هنگامی بود که اسرا روی پله های مسجد دمشق ایستاده
بودند . پیرمردی از اهالی شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک کرد . شهرها و روستاها را از آسیب
مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید . سید الساجدین علیه السلام به آن پیرمرد گفت:
آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بلی! فرمود: آیا این آیه را می شناسی: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی » ; (۳) بگو ای پیامبر! در
مقابل ابلاغ رسالت، مزدی از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست بدارید؟
گفت: آری خوانده ام . امام علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! ما همان «قربی » هستیم .
سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده ای که خدای سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول و
لذی القربی » (۴) ; و بدانید هر چیزی که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلی! امام فرمود: ای پیرمرد ما همان «ذی القربی » هستیم ای پیرمرد!
امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده ای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (۵) ; همانا
خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند . ؟
پیرمرد پاسخ داد: آری این آیه را هم خوانده ام . حضرت سجاد علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! ما همان اهل بیتی هستیم که
خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد .
پیرمرد ساکت شد و از سخنانی که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهایید؟
سپس علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: بدون هیچ شکی به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهاییم!
با سخنان امام سجاد علیه السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و
گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم . سپس به امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهی برای
توبه من هست؟
امام فرمود: بله! اگر بازگردی، خداوند توبه تو را می پذیرد و تو با ما خواهی بود . پیرمرد گفت: من توبه می کنم .
هنگامی که خبر گفتگوی امام علیه السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند . (۶)
الف) در بارگاه یزید
هنگامی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را همراه با امام سجاد علیه السلام و دیگر اسرای اهل بیت در بارگاه یزید وارد
کردند، غل و زنجیر بر گردن حضرت بود .
یزید خطاب به امام زین العابدین علیه السلام گفت: سپاس خدایی را که پدرت را کشت! حضرت فرمود: لعنت خدا بر کسانی که
پدرم را کشتند .
یزید تا این سخنان را شنید; تاب نیاورد و با عصبانیت دستور قتل حضرت را صادر کرد .
امام سجاد علیه السلام فرمود: اگر مرا بکشی چه کسی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منازل آنها برساند; در حالی که
اینها محرمی جز من ندارند؟!
یزید با سخنان قاطع امام زین العابدین علیه السلام دستور توقف قتل را صادر کرد و به حضرت گفت: تو آنان را به جایگاه خودشان
برمی گردانی .
سپس اره ای خواست و شروع کرد به بریدن غل و زنجیر از گردن امام علیه السلام و هنگام بریدن غل به امام سجاد علیه السلام
گفت: ای علی بن الحسین! آیا می دانی با این کار چه تصمیمی دارم؟ حضرت فرمود: بلی! می خواهی غیر از تو دیگری را بر من منت
نباشد! یزید گفت: به خدا آنچه را اراده کرده بودم، همین است که گفتی . و این آیه را خواند: «ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت
ایدیکم و یعفوا عن کثیر» (۷) ; مصیبت هایی که به شما می رسد، به سبب کارهایی است که خودتان انجام می دهید!
امام فرمود: چنین نیست که تصور کرده ای! این آیه درباره ما نازل نشده است; بلکه درباره ما این آیه فرود آمده است: «ما اصاب من
مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما
آتاکم » (۸) ; «نرسد مصیبتی به شما در زمین و نه در جانهای شما مگر آنکه در کتب آسمانی به آن اشاره شده است پیش از آنکه خلق
کنیم انسانها را تا افسوس نخورید بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را در برگرفته .» (۹) و ماییم کسانی که
چنین هستند . (۱۰)
در جای دیگر، مورخان نوشته اند:
هنگامی که امام سجاد علیه السلام را نزد یزید بردند، تصمیم به کشتن حضرت گرفت . لذا امام را در مقابل خودش سرپا
نگهداشت و با او سخن می گفت و منتظر این بود که امام زین العابدین علیه السلام مطلبی بگوید که بهانه به دست یزید بدهد و
زمینه قتلش فراهم شود . امام سجاد علیه السلام با دقت پاسخ یزید را می داد و این در حالی بود که تسبیح کوچکی در دست داشت
و آن را با انگشتانش می چرخاند .
یزید گفت: من دارم با تو سخن می گویم و تو تسبیح می چرخانی و جواب مرا می دهی! این چه کاری است؟! امام در پاسخ فرمود:
پدرم از جدم خبر داد که آن بزرگوار هنگامی که نماز صبح را به پایان می رسانید سخنی نمی گفت تا اینکه تسبیحی به دست
می گرفت و این دعا را می خواند: «اللهم انی اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادیر به سبحتی; خدایا! صبح
کردم در حالی که به تعداد گرداندن دانه های تسبیحم تو را ستایش و تمجید می کنم، حمد تو را گفته و لا اله الا الله می گویم .» و
دان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 