پاورپوینت کامل لطف بی بی ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لطف بی بی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لطف بی بی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لطف بی بی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
>
آقا۱ در را باز کرد. سرش را انداخت پایین
و چیزی نگفت. دلش مثل ابر بهاری گرفته
بود. قطرات اشک ناخواسته از گوشه
چشمانش جوشید و روی محاسن سفیدش
سُر خورد. با گوشه عبای مشکی اش آنها را
پاک کردو از دو پلّه خشتی در، بالا آمد.
ـ فرزندان من! من از شما به همان اندازه
شرمنده ام که شما از زن و بچه هایتان هستید،
ولی بدانید که چیزی ندارم بدهم. خدا گواه
است که از سه ماه قبل مقروضم، حالا حتی
قرض هم نمی توانم بکنم…
آقا اینجا که رسید، دیگر نتوانست ادامه
دهد. هق هق گریه اش بلند شد. یکی از
طلبه ها جلو آمد و با ناراحتی گفت:
ـ حاج آقا! به خدا ما هم شرمنده شما
هستیم! مجبور شدیم بیاییم اینجا! آخر
می دانید الآن ده دوازده روزی می شود که
فقط نان خشک خالی می خوریم، آن هم با
چه مصیبتی تهیه می شود، خدا می داند…
بغض، گلوی طلبه را گرفت. سرش را
پایین انداخت و دیگر ادامه نداد. آقا
اشکهایش را پاک کرد. در حالی که بغض
گلویش را می فشرد، بریده بریده گفت:
ـ شما تشریف ببرید، ان شاء اللّه تا فردا
کاری می کنم.
طلبه ها ناراحت و مأیوس راهشان را
گرفتند و رفتند. نگاه آقا دنبالشان بود. کاش
می توانست کاری بکند! اما کاری از دستش
برنمی آمد. سه ماه تمام خون دل خورده بود و
عزّت نفسش اجازه نداده بود دردش را به
کسی بگوید.
* * *
آفتاب پس مانده های نور طلایی اش را از
لب بامها جمع می کرد. آقا روی پلّه بلند اتاق
متفکّر ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند.
غم بدهی ها و شهریه طلاّ ب به قلبش چنگ
می انداخت و آن را فشار می داد. آهی از ته
دل کشید و به آسمان نگاه کرد. چاره ای به
ذهنش نمی رسید.
آرام آرام طرف حرم به راه افتاد. صدای
اذان از گلدسته های مرقد مطهّر بی بی
معصومه علیه السلام به گوش می رسید.
تا شروع نماز مغرب، غصّه بود و آهی که
پشت سر هم از دلش بیرون می زد. این چند
روز به اندازه چند سال پیر شده بود. نماز را که
خواند، نگران و مضطرب در صحن بزرگ
حرم چرخی زد و بیرون رفت. بعد یک راست
به خانه برگشت. وارد اتاق شد و دراز کشید.
هر چه تلاش کرد، خوابش نبرد. از جا بلند
شد. لباسهایش را پوشید و دوباره به طرف
حرم راه افتاد. تا نزدیکی های اذان صبح،
پشت در بسته حرم دعا کرد و اشک ریخت.
دمدمه های اذان صبح بود که با باز شدن
در وارد حرم شد. آرام قدم برداشت و کنار
حوض رسید. وضو که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 