پاورپوینت کامل کرامات رضا(ع) به روایت اهل سنت ۷۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کرامات رضا(ع) به روایت اهل سنت ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرامات رضا(ع) به روایت اهل سنت ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کرامات رضا(ع) به روایت اهل سنت ۷۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۹۳
دوران پر برکت و همراه با کرامات و وقیعی که قبل و بعد از ولادت امام رضا (علیه
السلام) از
مدینه تا مرو و مدت امامت یشان رخ داد، جملگی دلالت بر عظمت بی کران امام رضا (علیه
السلام)
دارد. رویت آن از زبان بزرگان اهل سنّت جالب و شنیدنی و البته شگفت انگیز است.
آنچه پیش روی دارید، گوشه ی از سخنان بزرگان اهل سنت درباره امام رضا است که در
منابع معتبر آنها نقل شده و تأثیر به سزیی در نزدیک کردن دیدگاه اهل سنت به دیدگاه
شیعه درباره کرامت، شفاعت، توسل و زیارت قبور و … دارد.
بزرگان اهل سنت با اعتراف به جایگاه والی امام رضا (علیه السلام)، سخنان و اعتراف های شگفتی
درباره ابعاد معنوی آن حضرت داشته اند که آنها را نقل می کنیم.
۱. مجدالدین ابن اثیر جَزَری (۶۰۶ق): «ابوالحسن علی بن موسی … معروف به رضا…،
مقام و منزلت یشان همانند پدرشان موسی بن جعفر است. امامت شیعه در زمان علی بن
موسی به یشان منتهای می شد، فضایل وی قابل شمارش نیست. خداوند رحمت خود و رضوان خود
را بر یشان بفرستد».[۱]
۲. محمد بن طلحه شافعی(۶۵۲ق): «سخن در امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی گذشت و
یشان علی الرضا سومین آنهاست. کسی که در شخصیت یشان تأمل کند، در می یابد که علی
بن موسی وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی است، و حکم می کند که یشان
سومین علی است. یمان و جایگاه و منزلت یشان فراوانی اصحاب یشان، باعث شد تا
مأمون وی را در امور حکومت شریک کند و ولیت عهدی را به یشان بسپارد…».[۲]
۳. عبدالله بن اسعد یافعی شافعی (۷۶۸ق): «وی امام جلیل و بزرگوار از سلاله بزرگان و
اهل کرم ابوالحسن علی بن موسی الکاظم است . وی یکی از دوازده امام شیعیان است که
اساس مذهب بر نظریات یشان است. وی صاحب مناقب و فضایل است».[۳]
۴. ابن صبّاغ مالکی (۸۵۵ق) به نقل از بعضی از اهل علم : «علی بن موسی الرضا داری
والاترین و وافرترین فضایل و کرامات و برخوردار از برترین اخلاق و صورت و سیرت است
که از پدرانش به ارث برده است…».[۴]
۵. عبدالله بن محمد عامر شبراوی شافعی (۱۱۷۲ق): «هشتمین امام علی بن موسی الرضاست
که مناقب والا و صفات اولیا و کرامت نبوی وی قابل شمارش و توصیف نیست…».[۵]
۶. یوسف بن اسماعیل نبهانی (۱۳۵۰ق): «علی بن موسی از بزرگان ائمه و چراغان امت از
اهل بیت نبوی و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی بود. وی جایگاه والیی دارد و
نام وی شهره است و کرامات زیادی دارد…».[۶]
۷. شیخ یاسین بن ابرهایم سنهوتی شافعی: « امام علی بن موسی الرضا (رضی الله عنه) از
بزرگان و از بهترین سلاله است و خداوند با خلق چنین فردی قدرت خود را به نمیش
گذاشته. هایچ فردی علی بن موسی را نمی تواند درک کند. وی والا مقام و در فضایلت شهره
است و کرامات بسیاری دارد …».[۷]
۸. ابوالفوز محمد بن امین بغدادی سُوِیدی: «یشان در مدینه به دنیا آمد و کرامات
یشان بسیار و مناقبش مشهور است؛ به گونه ی که قلم از وصف تمامی آن عاجز
است…».[۸]
۹. عباس بن علی بن نور الدین مکّی: «فضایل علی بن موسی هایچ حد و حصری
نداشته…».[۹]
گوشه ی از کرامات امام رضا (علیه السلام)
۱. بشارت پیامبر به حمیده
امام رضا به برکت سفارش پیغمبر و عنیات یشان به دنیا آمدند. در نقل های اهل سنت
چنین آمده: زمانی که حمیده مادر امام کاظم، کنیزی به نام نجمه را از بازار خریداری
کرد، پیامبر را در خواب دید که به یشان فرمود: «ین کنیز را به فرزندت (امام کاظم)
هدیه کن؛ همانا از ین کنیز، فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین است».
حمیده نیز چنین کرد و امام، نام نجمه را به طاهره تغییر داد.[۱۰]
۲. معجزه ی در دوران حمل
مادر بزرگوار یشان می فرمید: هنگام حاملگی، سنگینی حمل را احساس نکردم و هنگام
خواب، صدی تسبیح و تهلیل و تقدیس وی را می شنیدم.[۱۱]
۳. مناجات امام در دوران طفولیت
مادر بزرگوار امام در ادامه می فرمید: زمانی که یشان به دنیا آمد، در حالی که
دستانش را روی زمین گذاشته و سر مبارکشان را به طرف آسمان بلند کرده بود، لبانش
تکان می خورد، گویا مناجات خدا می کرد. در ین حال پدر بزرگوارش آمد و به من گفت:
«هنیئا لک کرامه ربَّکِ عزّوجل؛ مبارک باد بر تو کرامت خداوند». در ین حال فرزند
را به یشان داد و یشان در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند و با آب فرات
کام دهانش را برداشت.[۱۲]
۴. هارون بر من چیره نمی شود
صفوان بن یحیی می گوید: بعد از شهادت امام کاظم و امامت علی بن موس الرضا (علیه
السلام) از توطئه
دوباره هارون علیه امام رضا (علیه السلام) می ترسیدیم. موضوع را به امام گفتیم. امام فرمود:
هارون تلاش خود را انجام می دهد، ولی کاری از پیش نمی برد.
صفوان می گوید: یکی از معتمدین بریم نقل کرد: یحیی بن خالد برمکی به هارون الرشید
گفت: علی بن موسی ادعی امامت می کند (و با ین سخن قصد تحریک هارون را داشت).
هارون در جواب گفت: آنچه با پدرش انجام دادیم، بس است. یا می خوهای همه آنها را
بکشیم؟![۱۳]
۵. محل دفن من و هارون یکی است
موسی بن عمران می گوید: روزی علی بن موسی الرضا را در مسجد مدینه، در حالی دیدم که
هارون مشغول سخنرانی بوده امام به من فرمود: روزی را خوهای دید که من و هارون در یک
جا به خاک سپرده می شویم.[۱۴]
امام در مکه نیز به ین مهم اشاره می کند. حمزه بن جعفر ارجانی می گوید: هارون
الرشید از یک درب و علی بن موسی الرضا از در دیگر مسجد الحرام خارج شدند. در ین
هنگام امام رضا (علیه السلام) به هارون اشاره کرد و فرمود: الآن از هم دور هستیم، ولی ملاقاتمان
نزدیک است. ی طوس! همانا من و او را یک جا جمع می کنی.[۱۵]
۶. مأمون، امین را می کشد
حسین بن یسار می گوید: روزی علی بن موسی الرضا به من فرمود: همانا عبدالله (مأمون)
برادرش محمد (امین) را خواهد کشت. از امام پرسیدم: یعنی عبدالله بن هارون، محمد بن
هارون را خواهد کشت؟ امام فرمودند: بله، عبدالله مأمون محمد امین را خواهد کشت. طبق
پیشگویی امام ین اتفاق افتاد.[۱۶]
۷. همسرت دوقلو می زاید
بکر بن صالح می گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و به وی گفتم: همسرم ـ که خواهر محمد بن
سنان از خواص و شیعیان شماست ـ حامله است و از شما می خواهم دعا کنید تا خداوند
فرزند پسری به من دهد. امام فرمود: دو فرزند در راه است. از نزد امام رفتم و پیش
خود گفتم: اسم یکی را محمد و دیگری را علی می گذارم. در ین هنگام امام مرا
فراخواند و بدون ینکه از من چیزی بپرسد، به من فرمود: اسم یکی را علی و دیگری را
امّ عمرو بگذار. وقتی که به کوفه رسیدم، همسرم یک پسر و یک دختر به دنیا آورده بود
و اسم آنها را همان گونه که امام فرموده بود، گذاشتم. به مادرم گفتم: معنی امّ
عمرو چیست؟ پاسخ داد: مادر بزرگت امّ عمرو نام داشت.[۱۷]
۸. جعفر به زودی ثروتمند می شود
حسین بن موسی می گوید: عده ی از جوانان بنی هاشم بودیم که نزد امام رضا نشسته
بودیم که جعفر بن عمر علوی با شکل و قیافه فقیرانه بر ما گذشت. بعضی از ما با نگاه
مسخره آمیزی به حالت وی نگریستیم. امام رضا (علیه السلام) فرمود: به زودی می بینید زندگی وی
تغییر کرده، اموالش زیاد، خادمانش بسیار و ظاهرش آراسته شده است. حسین بن موسی
می گوید: پس از گذشت یک ماه، والی مدینه عوض شد و او نزد ین والی مقام و منزلت
خاصی پیدا کرد و زندگی اش همان گونه که امام فرموده بود، تغییر کرد و بعد از آن
جعفر بن عمر علوی را احترام و بری وی دعا می کردیم.[۱۸]
۹. خود را بری مرگ آماده کن!
حاکم نیشابوری به سند خودش از سعید بن سعد نقل می کند که روزی امام رضا (علیه
السلام) به مردی
نگهای کرد و به او فرمود:
«یا عبدالله اوص بما ترید و استعد لما لابد منه فمات الرجل بعد ذلک بثلاثه
یام[۱۹]؛ ی بنده خدا! وصیت خود را بکن و خود را بری چیزی که گریزی از آن نیست
(مرگ)، آماده کن». راوی می گوید: آن مرد پس از سه روز از دنیا رفت.
۱۰. خواب ابوحبیب
حاکم نیشابوری به سند خود از ابوحبیب نقل می کند: روزی رسول الله را در خواب ـ در
منزلی که حجاج در آن اتراق می کنند ـ دیدم، به یشان سلام کردم. نزد یشان ظرفی از
خرمی مدینه ـ که خرمی صیحانی نام داشت ـ بود. یشان به من هایجده خرما دادند و من
خوردم. پس از بایدار شدن مزه خرما در دهانم بود و آرزو می کردم دوباره از آن بخورم.
پس از بیست روز ابوالحسن علی بن موسی الرضا از مدینه به مکه آمد و در آن مکان نزول
کرد و مردم بری دیدار وی شتافتند. من نیز به آنجا رفتم و دیدم یشان در همان جیی
که پیامبر را در خواب دیدم، نشسته است: در حالی که ظرفی پر از خرمهای مدینه و
خرمی صیحانی نزد او بود. به امام سلام کردم و یشان مرا نزد خود فراخواند و مشتی
از خرما به همان مقداری که پیامبر در خواب به من عطا فرموده بود، به من داد. به
یشان عرض کردم: زیادتر خرما بدهاید. امام فرمود: اگر رسول الله زیادتر می داد، من
هم به تو زیادتر می دادم.[۲۰]
۱۱. سقوط دولت برمکیان
مسافر می گوید: در سرزمین منی نزد امام نشسته بودیم. ناگهان یحیی بن خالد برمکی، در
حالی که صورتش پوشیده و گرد و غبار بر آن نشسته بود، وارد مجلس شد. امام خطاب به ما
فرمود: ینها بیچارگانی هستند که نمی دانند در ین سال چه اتفاقی بری آنها رخ
خواهد داد. مسافر می گوید: در همان سال برمکیان سقوط کردند و پیشگویی امام محقق شد.
مسافر در ادامه می گوید: امام فرمودند: و از ین عجیب تر من و هارون هستیم که شبیه
ین دو انگشت هستیم (و امام انگشت سبابه و انگشت وسط را کنار هم گذاشتند). مسافر
گفت: معنی سخن امام در مورد هارون را نفهمیدم؛ تا ینکه امام رضا (علیه السلام) رحلت کرد و کنار
هارون به خاک سپرده شد.[۲۱]
۱۲. ولیتعهدی من پیدار نیست
مدینی می گوید: هنگامی که امام رضا (علیه السلام) در مجلس بیعت ولیتعهدی با لباس مخصوص نشسته
بودند و سخنرانان صحبت می کردند، نگهای به بعضی از اصحاب خود کردند و دیدند یکی از
اصحابشان از ین جریان (ولیتعهدی امام) بسیار خرسند و خوشحال است. امام به وی
اشاره کرد و او را نزد خود طلباید و درگوشی فرمودند: قلب خود را به ین ولیتعهدی
مشغول نکن و به آن دل نبند و خوشحالی نکن؛ چرا که ین امر باقی نمی ماند.[۲۲]
۱۳. توطئه گران رسوا می شوند
زمانی که مأمون، امام رضا (علیه السلام) را ولیعهد و خلیفه بعد از خود قرار داد، اطرافیان مأمون
از کار خلیفه ناراضی بودند و می ترسیدند که خلافت از بنی عباس خارج شود و به بنی
فاطمه بازگردد. لذا کینه و نفرت از امام رضا داشتند و منتظر فرصت بری ابراز ین
نفرت و کینه بودند؛ تا ینکه قرار گذاشتند امام رضا هرگاه وارد بر خلیفه می شود و
خادمان پرده را کنار می زنند تا آن حضرت وارد شود، احدی به امام سلام نکند و به
یشان احترام نگذارند و پرده را برندارند. بعد از ین تصمیم، امام رضا طبق عادت
روزانه وارد دالان شدند، اما آنان برخلاف تصمیم خود، ناخودآگاه پرده را کنار زدند
تا امام عبور کند. آنها همدیگر را ملامت کردند که چرا پرده را کنار زده اند. قرار
شد که روز بعد چنین نکنند. روز بعد امام رضا وارد شد و بر وی سلام کردند؛ ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 