پاورپوینت کامل شیوه های منکر ستیزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیوه های منکر ستیزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیوه های منکر ستیزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیوه های منکر ستیزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۲

انذار و تبشیر

پیامبر گرامی اسلام۶در امر هدایت مردم، هم «بشیر» و هم «نذیر» است. اما در هیچ جای
قرآن برای آن حضرت عنوان «بشیر» به تنهایی ذکر نشده است، ولی در موارد مختلف، فقط
به عنوان «نذیر» معرّفی و تنها بیم دهنده و بازدارنده از بدی ها، قلمداد شده است:
)یا ایها المدّثّر، قُم فأنذر([۱]؛ ای جامه خواب به خود پیچیده! برخیز و انذار کن
( و عالمیان را بیم ده).

در برخی موارد نیز وظیفه آن حضرت منحصر در «انذار» دانسته شده است:

)انّما أنت نذیر ([۲]؛ تو فقط بیم دهنده ای.

)ان أنا الاّ نذیر مبین([۳]؛ من تنها انذار کننده ای آشکارم.

ایات زیادی دلالت بر اهمیت و تأثیر زیاد «انذار» در امر هدایت دارد. از این روی،
اولین مأموریت پیامبر بعد از بعثت، در هدایت اقوام و نزدیکانش با لفظ «انذار» شروع
می شود: )و انذر عشیرتک الأقربین([۴] ؛ و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.

و در تعبیر جامع تر، خداوند متعال به پیامبرش می فرماید: ) قل… اوحی الی هذا
القرآن لأنذرکم به و مَن بلغ…([۵] ؛ بگو… این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام
کسانی را که این (قرآن) به آنها می رسد، به آن بیم دهی.

پیامبر صلی الله علیه و آله به خوبی می دانست که تا مردم از شرک، بت پرستی، ستم، خونریزی، چپاول و دیگر
منکرات دست بر ندارند، به «یکتاپرستی» معتقد نگردند و به دستور های رهایی بخش اسلام
پای بند نشوند، به سعادت نمی رسند. از این رو، آن حضرت بعد از بعثت، لحظه ای از
ستیز با مظاهر کفر و بت پرستی غافل نشد.

در مکه

وی در مدت سیزده سال که در مکه بود، با تحمل رنج ها و اذیت و آزارهای زیادی، با شرک
و بت پرستی که بزرگ ترین گناه است، ستیزه نمود و بدرفتاری های گوناگون آنها را به
جان خرید و در این راه خطیر، ذرّه ای کوتاه نیامد.

نمونه های زیادی از سیره حضرت در این مبارزه طاقت فرسا می توان یافت که به ذکر بعضی
از آنها ، اکتفا می کنیم.

اوّلین اعلام

بنابر قول مشهور در آغاز سال چهارم بعثت، این ایه بر پیامبر صلی
الله علیه و آله نازل شد: )فاصدع بما
تؤمر و أعرض عن المشرکین([۶] ؛ آنچه را مأمور هستی، آشکارا بیان کن و به (کار
شکنی) مشرکان اعتنا نکن.

پیامبر گرامی اسلام۶ فهمید که باید اسلام را آشکار نماید. از این رو، در موسم حج
بر بالای کوه صفا آمد و با ندای بلند، سه بار فرمود: «یا ایها النّاس إنّی رسول
الله ربّ العالمین؛ ای مردم! من فرستاده پروردگار عالمیان هستم».

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای کوه مروه آمد و دستش را بر گوش نهاد و با صدای بلند سه بار
فرمود: ««یا ایها النّاس إنّی رسول الله ربّ العالمین».

در این هنگام، بت پرستان با چهره خشم آلود به او چشم دوختند. ابوجهل سنگی به سوی آن
حضرت انداخت که بین دو چشمانش شکافته شد. سایر مشرکان نیز به دنبال ابوجهل، آن حضرت
را سنگباران نمودند.[۷]

در بعضی دیگر از تعبیرات آمده که آن حضرت وقتی بر فراز کوه صفا آمد، با صدای بلند
گفت: یا صباحاه! (این کلمه، حکم آژیر خطر را داشت). وقتی مردم جمع شدند فرمود: …
شما را به توحید و ترک بت ها فرا می خوانم.

پس از علنی شدن دعوت، «ابولهب» یکی از دو هاشمی مخالف با
رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسرش
ام ّجمیل، با شدت تمام به تبلیغ بر ضدّ رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداختند؛ تا جایی که از میان
دشمنان، این دو تنها کسانی بودند که خداوند هردو را در قرآن یاد کرد و فرمود:
«دست های ابولهب بریده باد و هلاک بر او باد… و زنش هیزم کش است و بر گردنش
ریسمانی از لیف خرما دارد».

و زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را دعوت به توحید می کرد و آنها را از شرک و بت پرستی
نهی می نمود، ابولهب در پی آن حضرت می رفت، به او سنگ می زد و به مردم می گفت: او
را اطاعت نکنید؛ او بُئی شده و کذّاب است.[۸]

شخصی به نام طارق می گوید:

در بازار ذی المجاز بودیم؛ دیدیم جوانی در بازار می گوید: «ایها النّاس قولوا لا
اله الاّ الله تفلحوا؛ ای مردم! بگویید خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید».
ناگاه مردی را پشت سر این جوان دیدم که به طرف او سنگ می انداخت؛ به طوری که از
پاهای آن جوان بر اثر اصابت سنگ ها، خون جاری شد و آن مرد (ابولهب) می گفت: «ای
مردم! این جوان دروغگو است؛ سخنش را تصدیق نکنید.» پرسیدم: این جوان و آن مرد کیست؟
گفتند: این جوان، حضرت محمّد۶ است که مردم را به یکتایی خدا دعوت می کند و آن مرد،
عمویش ابولهب است که می پندارد او دروغگو است. »[۹]

همسرش امّ جمیل، همچون جاسوس کهنه کاری، گفتارها و کارهای
پیامبر صلی الله علیه و آله را به مشرکان
خبر می داد و آنها را بر ضد آن حضرت می شوراند و در راه پیامبر (از خانه به کعبه)،
خارهایی را قرار می داد تا بدین گونه به پای آن حضرت آسیب برساند.[۱۰]

قاطعیت در عقیده

ابن عباس می گوید:

زمانی که ابوطالب بیمار گردید و لحظات آخر عمرش نزدیک می شد، قریش تصمیم گرفت تا
با استفاده از نفوذ وی، رسول خدا را مجبور به پذیرش تعهدی سازد و کار دعوت، محدود
شود. آنان به ابوطالب گفتند:

می بینی که میان ما و فرزند برادرت چه می گذرد. او را نزد خود فراخوان، میان ما و
او را به گونه ای گردان تا ما از او دست برداریم و او از ما. ما را با دین خودمان
آزاد بگذارد و ما نیز او را با دینش رها کنیم.

ابوطالب، رسول خدا صلی الله علیه و آله را فراخواند و سخن مشرکان را برای او باز گفت. حضرت فرمود:
«تنها اگر یک سخن را از من بپذیرند، بر عرب پادشاهی یابند و عجم به دین آنان در
ایند. » ابوجهل گفت: می توانیم حتی ده کلمه بپذیریم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «گفتن لا اله الاّ الله و ترک بت پرستی». آنان از این سخن
پیامبرکه تنها به یک خدا اشاره دارد، در شگفت شدند و او را ترک کردند.[۱۱]

مقاومت تا پای جان

رسول گرامی اسلام۶ با اینکه در سال های نخست دعوت، در اعلام بیزاری رسمی از شرک
عجله نمی کرد، اما به تدریج برای از بین بردن شرک و بت پرستی و دیگر منکراتی که
موجب از بین رفتن شخصیت والای انسانی می شد، با توان بیشتری به مبارزه پرداخت. آن
حضرت از اینکه مشرکان از عقاید باطل و رفتار ناشایست خود دست بر نمی داشتند، بسیار
تأسف می خورد؛ به طوری که نزدیک بود از شدت غصه و تأسف، جان خود را از دست بدهد:

) فلعلّک باخعٌ نفسک علی آثارهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً( [۱۲]؛ گویی
می خواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی، اگر به این گفتار
(قرآن) ایمان نیاورند.

بدین جهت، پروردگار عالمیان برای تسلّی و آرامش قلب آن حضرت، وی را به توکل بر خدا
ترغیب می نماید و به تسبیح حق و سجده به درگاهش فرا می خواند: )فان تولّوا فقل حسبی
الله لا اله الاّ هو، علیه توکّلت و هو ربّ العرش العظیم([۱۳] ؛ اگر آنان از حق روی
بگردانند (نگران مباش)، بگو: خداوند مرا کفایت می کند، هیچ معبودی جز او نیست؛ بر
او توکل کردم، و او صاحب عرش بزرگ است.

هجرت از محیط شرک

یکی از راه های مبارزه مؤمنان با منکر، این است که در صورت عدم توانایی در رو
دررویی با مخالفان دین، باید از آن سرزمین هجرت کنند و به دیاری که امکان اجرای
احکام الهی وجود دارد، کوچ نمایند. پیامبر اسلام نیز برای حفظ جان مسلمانان و
نگهداری دینشان، به آنها اجازه داد تا به «حبشه» هجرت کنند. گروهی با همسر و
فرزندان و گروهی بدون اهل و عیال به حبشه کوچ نمودند و پس از مدتی به مکه برگشتند و
باز مورد شکنجه و اذیت و آزار مشرکان قرار گرفتند. پس از پیمان عقبه -که آن حضرت با
مردم یثرب هم پیمان شد و آنان آمادگی خود را برای پذیرش پیامبر و حمایت از او اعلام
کردند- زمینه هجرت مسلمانان همراه با پیامبر گرامی به یثرب فراهم شد. این، در حالی
بود که آن حضرت سیزده سال رنج را تحمل کرده بود، به گونه ای که خود فرمود:

«ما اوذی نبی بمثل ما اوذیتُ[۱۴] ؛ هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد.

پس از سال ها مبارزه بی وقفه با شرک و بت پرستی و مظاهر کفر، آن حضرت مأمور به هجرت
شد و راهی یثرب گردید. و ابتدا اصحاب را راهی آنجا نمود؛ از این رو، خداوند در ایات
متعدد، مهاجرانی را که دست از خانه و اموال خود کشیدند و به دستور پیامبر به مدینه
هجرت نمودند، می ستاید و در بعضی از ایات آمده است: «کسی که در راه خدا هجرت کند،
نقاط امن فراوان و گسترده ای همراه با شکست دشمن می یابد.»[۱۵]

پیامبر و مبارزه با منکر

پس از ورود به مدینه و گسترش اسلام و ایجاد پایه های حکومت اسلامی، مبارزات آن حضرت
با منکرات جنبه های مختلفی یافت.

البته مشرکین مکه لحظه ای او را رها نکردند و در طول ده سال زندگی آن حضرت در
مدینه، بیش از هفتاد جنگ برای آن حضرت تدارک دیدند. پیامبر نیز با جدیت هرچه
تمام تر، با آنها مبارزه نمود و بیش تر جنگ ها را خود فرماندهی نمود که این جنگ ها
را «غزوه» می گویند و فرماندهی بعضی را به دیگران سپرد و خود همراه آنان نبود که
آنها را «سریه» می نامند.

از طرف دیگر، در میان پیروان آن حضرت نیز بر اثر نفاق یا وسوسه های شیطانی، گاهی
تخلفاتی به چشم می خورد و آنان مرتکب منکراتی شدند که پیامبر با روش های گوناگون با
آنان برخورد می کرد و گاهی با تبعید، گاهی با طرد مخالفان از حضور خویش، گاهی با
عفو و بخشش و… آنان را تأدیب می کرد که به نمونه هایی اشاره می کنیم.

۱. تبعید

حکم بن ابی العاص (پدر مروان که فرزندانش بعدها به خلافت رسیدند) از دشمنان سر سخت
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه بود و آن حضرت را بسیار می آزرد و به همین جهت، آن حضرت او و پسرش
مروان را از مدینه به طایف تبعید کرد.

از جمله اذیت های وی، آن بود که هرگاه پیامبر در کوچه های مکه راه می رفت، حکم بن
ابی العاص پشت سر آن حضرت به تمسخر و تقلید حرکات پیامبر می پرداخت و بدین وسیله،
دشمنان اسلام و مشرکان را می خندانید. سرانجام روزی رسو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.