پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (بخش چهارم) ۵۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (بخش چهارم) ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (بخش چهارم) ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (بخش چهارم) ۵۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۶۸

قبرستان وادی السلام

وادی السلام قبرستانی کهن است. یکی از نشانه های قدمت آن، دفن پیامبران هود و صالح
در آن است. این قبرستان محل دفن علما و بزرگان و مؤمنان فراوان است. در روایات
فضیلت های مهمی برای آن ذکر شده است. خداوند ارواح مؤمنان را در هرجا دفن شده
باشند، در وادی السلام محشور می کند. در روایتی، این قبرستان، قسمتی از بهشت معرفی
شده است. از نظر وسعت به قدری بزرگ است که ابتدا و انتهای آن را نمی توان دید.
بزرگ تر از این قبرستان در دنیا نیست و اگر باشد، بعید است بیش از یکی ـ دو تا
باشد. برای بسیاری از قبرها بناهای کوچک و بزرگ می سازند و بعضی از قبرها در سرداب
است. لذا این قبرستان از دور شبیه محله مسکونی مخروب است.

شیعیان عراق به ندرت امواتشان را در شهرهای خود دفن می کنند، بلکه به وادی السلام
می برند. حتی شیعیان برخی کشورهای دیگر هم مقیدند امواتشان را به وادی السلام
ببرند.

متأسفانه این قبرستان در حال حاضر کمینگاه افراد شرور شده است تا به قتل و سرقت
اموال مردم بپردازند. مناسب است یادی کنم از مرحوم حسین زارعی. او پیرمردی بالای
هفتاد سال و خادم مسجد امام موسی بن جعفر‡ واقع در خیابان خاکفرج قم بود. اواسط
اردیبهشت امسال برای زیارت به نجف آمده بود. هنگام نماز صبح از هتل خارج شد و دیگر
باز نگشت. پس از پنج روز جنازه بی سرش را در قبرستان وادی السلام یافتند، در حالی
که پوست صورت و گوشت های بازویش را کنده بودند. سر را در آن نزدیکی پیدا کردند.
پزشکی قانونی عراق احتمال داد در همان ابتدا و پیش از آنکه کاری کنند، در اثر ایست
قلبی از دنیا رفته است. گذشته از نظریه پزشکی قانونی، باتوجه به سر و صدای شخص
شکنجه شده و احتمال خبر شدن پلیس، عادتاً کندن پوست صورت و بریدن بازو و…، پس از
مرگ آقای زارعی اتفاق افتاده است. هدف آنان به وحشت انداختن ایرانیان بوده تا
برنامه سفرشان به عراق متوقّف شود. شاهدش آن است که پول های او را نبرده بودند.
مرحوم زارعی را در وادی السلام به خاک سپردند.

آنچه در مورد وادی السلام فضیلت دارد، دفن اموات است، نه ساخت بنا بر قبور. تا وقتی
این بناهای کوچک و بزرگ و سرداب ها هستند، به آسانی نمی توان امنیت را در این
قبرستان بزرگ که اکنون جزء شهر شده، برقرار کرد. بهترین راه آن است که این محل به
عنوان قبرستان محفوظ بماند، اما ساختمان های غیر مهم را تخریب کنند و مانند
قبرستانهای ایران، برای شناسایی اموات مدفون، از سنگ قبر استفاده کنند.

به دلیل ناامنی در این قبرستان، زائران به شدت از حضور در آن منع شده اند. بخشی از
وادی السلام در انتهای خیابان شیخ طوسی است. تصمیم گرفتم به اتفاق حمید به قسمت
شلوغ و پرازدحام که در نظرم بی خطر بود، بروم. اندکی در مسیر پررفت و آمد قبرستان،
جلو رفتیم؛ گنبد مزار هود و صالح در سمت راست، نمایان شد. مزار حدود پنجاه متر با
مسیر اصلی در قبرستان فاصله دارد، اما چون کسی به آنجا رفت و آمد نمی کرد و از سوی
دیگر از ورود به قبرستان منع شده بودیم، پس از قرائت فاتحه، از همان جا برگشتیم.

سر میز غذا

ظهر بر سر میز غذا به یکی از همسفران گفتم: عراقی ها چه رفتار خوبی با مرده ها
دارند! چرا در ایران وقتی جوانی از دنیا می رود، پدر و مادر او در بقیه عمرشان از
غصّه می سوزند؟!

همسفر، این سخنم را خیلی پسندید. گویی حرف دلش را زدم. او گفت: دو سال پیش پسر
دوازده ساله ام در اثر سرطان از دنیا رفت. همسرم از آن به بعد فراوان گریه می کند.
او به مناسبت های مختلف، به یاد پسرم می افتد و خیلی می گرید. به او می گویم: این
گریه و زاری های زیاد نه تنها بی فایده است، بلکه روزگار را به کام خودت و من و دو
فرزند دیگرمان تلخ می کند. او مشکل یک نفر را تبدیل به مشکل پنج نفر کرده است. در
اینجا هم دست بردار نیست.

بگذریم، زیادند زائرانی که سفرنامه کربلا را می نویسند. در کاروان ما دو نفر دیگر
هم مشغول نوشتن سفرنامه هستند. روزی در قم به دست اندرکار مجله ای ویژه امام
حسین
گفتم: مناسب است در هرشماره، یکی از سفرنامه های کربلا را چاپ کنید. او گفت: چاپ
آنها جزء برنامه های ما بود؛ اما به دلیل شبیه هم بودن، ادامه ندادیم.

به نظرم یکی از علت های همانند بودن سفرنامه ها آن است که افراد، مشاهداتشان را
همان موقع دیدن یادداشت نمی کنند، بلکه وقتی به محل اقامت برمی گردند، شروع به
نوشتن می کنند. در این فاصله، برخی نکات و ظرافت ها فراموش می شوند و ناچار است به
طور کلی بنویسد که مثلاً در این روز به حرم رفتیم و در این روز در مسجد کوفه نماز
خواندیم. در نتیجه، سفرنامه ها کوتاه، کم فایده و شبیه هم می شوند. من کاغذی در جیب
دارم و هر وقت به مطلبی قابل نوشتن برمی خورم، همان موقع در چند کلمه یادداشت
می کنم و هنگام بازگشت به هتل، مفصّل در دفتر می نویسم و نگارش پایانی و تحقیقات
احتمالی را به قم وامی گذارم.

امروز برای ناهار، مقداری آبگوشت بدون گوشت را به عنوان سوپ جا زده بودند. حمید سر
میز دستش به آبگوشت خورد و روی لباس من و خودش ریخت. یکی از همسفران به من طعنه
نیشداری زد: که «این را هم بنویس». رنجیدم. قبلاً هم شخصی به من گفته بود: «شماره
پلاک اتوبوسمان را هم بنویس».

جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ش به حج رفت و سفرنامه آن را نوشت. او هم ناچار بود خاطرات
را همان زمان وقوع بنویسد. در مسجد الحرام مردی با تمسخر به او می گوید: «حاجی آقا،
اسم ما را هم توی یادداشت هات بنویس. قندهاری از مشهد». جلال تحت تأثیر قرار
می گیرد و از آن به بعد مواظبت می کند در مقابل دیگران چیزی ننویسد. اما من از کارم
دست بر نداشتم و بر نمی دارم. اگر انسان بخواهد تحت تأثیر این افراد باشد، هیچ کاری
نمی تواند انجام دهد. این قبیل آدم ها همیشه و در همه جا پراکنده اند.

ناهار: کمی آبگوشت، چلوکباب، ماست و نوشابه.

دسر: موز، پرتقال، گوجه و خیار.

مسجد سهله

بعد از صرف ناهار و استراحت، اتوبوس ساعت ۵۰/۴ به طرف مسجدهای سهله و صعصعه بن
صوحان به راه افتاد و روحانی کاروان در طول مسیر به بیان فضیلت این دو مسجد پرداخت:
پس از مسجد کوفه، مسجدی به فضیلت مسجد سهله در آن منطقه نیست. آنجا محل سکونت حضرت
ادریس و حضرت ابراهیم و حضرت خضر بوده است. بنا به روایات رسیده، امام مهدی (عج)†
پس از ظهور، در این مسجد با اهل و عیالش منزل خواهد کرد. با اینکه مسجد سهله اعمال
مخصوص شب های چهارشنبه دارد، اما به دلیل مسائل امنیتی، در این شب ها بسته است.

وقتی به مسجد سهله رسیدیم، ده ـ پانزده دست فروش دور اتوبوس را گرفتند و با اصرار
می خواستند اجناسشان را بفروشند. یکی از آنها که سی دی جنایات صدام و سی دی های
دیگر می فروخت، جلویم را گرفت و خواست از او بخرم. پس از چند بار اصرار با ناامیدی
گفت: اصفهانی، خسیس!

اگر زائران بخواهند از همه این دست فروش ها خرید کنند، هر چه خرج کنند، باز هم کم
است.

در زمان حکومت صدام، هرگاه اتوبوس در جایی توقف می کرد، چهل ـ پنجاه نفر که
بیشترشان گدا بودند، اطراف اتوبوس جمع می شدند. آن قدر فقر بیداد می کرد که هرچه
بود، می خواستند. بعضی زائران ایرانی مقید بودند لباس های دست دوم را به عراق ببرند
و به فقرا بدهند و آنان با خوشحالی می گرفتند. اکنون اوضاع خیلی بهتر شده و
دست فروشی می کنند؛ هرچند وضع ظاهری دست فروش ها و شیوه کاسبی آنها حکایت از فقرشان
دارد. رو آوردن به دست فروشی نشان می دهد گدایی در زمان صدام نوعاً از روی فقر
بوده، نه از روی طمع. امروزه از تعداد گداها به شدّت کاسته شده و به چشم نمی ایند.
بیشتر آنها بچه اند و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.