پاورپوینت کامل جرعه نوشان اقیانوس بیکران امام هادی علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جرعه نوشان اقیانوس بیکران امام هادی علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جرعه نوشان اقیانوس بیکران امام هادی علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جرعه نوشان اقیانوس بیکران امام هادی علیه السلام ۸۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۲۳

در قسمت نخست مقاله درباره حضرت عبدالعظیم حسنی و علی بن مهزیار سخن گفتیم. اینک به
معرفی دیگر جرعه نوشان اقیانوس دانش امام هادی۷ می پردازیم.

۳. خیران خادم قراطیسی

وی، خادم امام رضا(علیه السلام) و از شیعیان مخلص و مؤمنان به ولایت اهل بیت: بوده و در کتب
رجال، او را جزء اصحاب مخصوص و صاحب سرّ حضرت رضا، جواد و هادی: برشمرده اند.

از بعضی روایات برمی اید که او وکیل حضرت جواد۷ نیز بوده است؛ مانند روایتی که حضرت
در پایان آن به او فرموده اند:

«اعمل فی ذلک برایک، فإنّ رایک رایی و من أطاعک أطاعنی؛ در آن مسئله مطابق نظر خودت
عمل کن. پس همانا رای تو رای و نظر من است و کسی که از تو پیروی کند از من پیروی
نموده است».

از خیران روایات و مسائل فراوانی در موضوعات مختلف برجای مانده که آنها را از حضرت
جواد و هادی۸ روایت کرده است. یکی از آن روایات نص بر امامت حضرت هادی۷ می باشد و
هنگامی بیان شده که خیران در خدمت و ملازم آن حضرت بوده و امام جواد۷ در بستر
بیماری قرار داشتند و اندکی بیشتر از عمر شریفشان باقی نبود.

در آن هنگام، شخصی از جانب امام(علیه السلام) نزد خیران می اید و به او می گوید: مولایت به تو
سلام می رساند و می فرماید: همانا من درمی گذرم و امر امامت به فرزندم علی
واگذار می شود. امامت او بعد از من بر شما واجب است، همان گونه که امامت من بر شما
واجب بود بعد از پدرم تا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برسد.

آری، همان گونه که بیان شد، خیران از اصحاب نزدیک امام جواد و هادی۸ بوده و ارادت و
اخلاصش به این خاندان قابل توصیف نیست.

نقل شده: زمانی خیران در راه سفر حج به مدینه رسید و در آن شهر توانست خدمت امام
جواد۷ مشرف شود. در آن هنگام حضرت۷ بالای ایوان و دکه ای نشسته بودند و خیران با
دیدن هیبت و جلال ایشان، چنان دهشت و دلهره ای احساس کرد که متوجّه پلّه های ایوان
نشد تا اینکه حضرت۷ اشاره نمود و او را متوجّه ساخت. بعد از آنکه از پلّه ها بالا
رفت و سلام نمود، دستان مبارک امام جواد۷ را گرفت و پس از بوسیدن بر دیدگانش قرار
داد و نشست و تا مدّتی بی اختیار دستان حضرت را به جهت هیبت و دهشتی که از ایشان در
دل احساس کرده بود، نگاه داشت تا اینکه دلش آرام گرفت و دست امام(علیه
السلام) را رها کرد.

۴. ابوهاشم داود بن قاسم جعفری

محدثی از اهالی بغداد و مردی متّقی، صاحب زهد و ورع و عالمی برجسته در میان اصحاب
بوده است. از ویژگی های دیگر او، نزدیکی و خویشاوندی با آل ابی طالب۷ می باشد؛
زیرا پدرش قاسم بن اسحاق، امیر یمن و مردی جلیل القدر و مادرش ام حکیم، دختر قاسم
بن محمد بن ابی بکر بود و قاسم بن اسحاق پسر خاله امام صادق(علیه السلام) و برادرزاده ابوهاشم،
محمد بن جعفر بن قاسم، همسر فاطمه دختر امام رضا(علیه السلام) است.

ابوهاشم نزد اصحاب، شخصی کاملاً مورد اطمینان و ثقه بوده و منزلتی والا داشته و نزد
اهل بیت: نیز از احترام و جایگاهی خاص برخوردار بوده و توانسته طی عمر پر برکت
خویش، امام رضا(علیه السلام) تا امام عصر (عج) را درک و از همه آنان کسب فیض و حدیث روایت کند.

این ارتباط با خاندان نبوت: در او آن چنان ریشه داشته که حتی برخی از علما، مانند
سید بن طاووس او را جزء وکلای خاص حضرت بقیه الله (عج) برشمرده اند و ابـن عیاش
کتابی در اخبار ابوهاشم نوشته که مرحوم شیخ طبرسی در إعـلام الوری از آن نقل
می کند.

ابوهاشم به سبب دلباختگی و ارادت ویژه ای که به ائمه در دل داشت، از جانب آن
بزرگواران نیز پیوسته مورد لطف و عنایت قرار می گرفت و از این رو، بین او و آن
خاندان ارتباطی عمیق و نورانی برقرار بود.

در همین زمینه داستان هایی از ابوهاشم نقل شده که علاوه بر بیان جایگاه والای او،
نشان دهنده برخی از معجزات ائمه: است که به عنوان نمونه به برخی از آنان اشاره
می کنیم:

ابوهاشم جعفری گوید: روزی خدمت امام عسکری۷ بودم و از ایشان شنیدم که فرمودند: از
گناهانی که آمرزیده نمی شود، قول آدمی است که می گوید: «کاش مؤاخذه نمی شدم، مگر
به همین گناه». (یعنی کاش گناه من فقط همین بود).

ابوهاشم می گوید: پس از این سخن حضرت۷، با خودم گفتم این مطلبی، بسیار دقیق و
شایسته است که انسان هر چیزی در این زمینه را در وجود خود جستجو کند. در همین حال
بودم که ناگهان آن حضرت به من رو کرد و فرمود: راست گفتی، ای ابوهاشم! به آن چیزی
که در دلت گذشت، عمل کن. پس به درستی که شرک در میان مردم، پنهان تر است از حرکت
مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک و بر روی پلاس سیاه.

مرحوم صدوق با سند خود از ابوهاشم جعفری نقل می کند که گفت: مدتی بسیار تنگدست شدم.
خدمت امام هادی۷ رسیدم؛ اجازه داد و نشستم. فرمود: اباهاشم! شکر کدام یک از
نعمت های خدای سبحان را می خواهی به جا آوری؟ سر به زیر افکندم و ندانستم چه بگویم.
حضرت خود آغاز به سخن کرد و فرمود: ایمان را روزی ات کرد و با آن بدنت را بر آتش
حرام ساخت و عافیت را روزی ات کرد تا بر طاعت، تو را یاری رساند و قناعت را روزی ات
کرد تا آبرویت را حفظ کند. اباهاشم! به این سخنان آغاز کردم؛ زیرا گمان بردم
می خواهی از کسی که این همه نعمت به تو داده است، شکوه کنی. دستور دادم که صد دینار
به تو بدهند، آن را بگیر.

همچنین وی می گوید: روزی امام عسکری۷ سوار بر مرکب شد و به سوی صحرا حرکت کرد و من
نیز ایشان را همراهی می کردم. در بین راه که من پشت سر حضرت حرکت می کردم به یاد
قرض خود افتادم که وقتش رسیده بود و اینکه چگونه باید آن بپردازم.

در این افکار بودم که ناگهان حضرت رو به من کردند و فرمودند: خدا آن را ادا
می کند. و در همان حال مقداری از روی مرکب خم شدند و با تازیانه ای که در دست
داشتند، خطی روی زمین کشیدند و فرمودند: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و
کتمان کن. هنگامی که پیاده شدم، دیدم که شمشی از طلا در آنجا قرار دارد و من آن
را برداشتم و در کیف خود قرار دادم و دوباره همراه ایشان به حرکت پرداختیم.

ابوهاشم می گوید: مدّتی که از این ماجرا گذشت و ما در حال طی مسیر بودیم، باز هم
به فکر فرو رفتم و به اندیشه مخارج فصل زمستان، مانند لباس و غیره افتادم. این بار
هم، همین که این افکار در ذهنم خطور کرد، حضرت رو کردند به من و برای بار دوم از
روی مرکب خم شدند و با تازیانه خطّی روی زمین کشیدند و فرمودند: پیاده شو و بردار و
کتمان کن. هنگامی که پیاده شدم، باز هم دیدم که شمش طلایی در آنجا وجود دارد و آن
را نیز برداشتم.

ابوهاشم در ادامه می گوید: پس از اینکه به مقصد رسیدم و از حضرت جدا شدم و به منزل
رسیدم، مبلغ قرض خود را حساب کردم و دیدم که کاملاً با ارزش آن شمش طلای اوّلی
برابر است. هنگامی که مخارج فصل زمستان را بدون افراط و تفریط حساب کردم، باز هم با
کمال تعجّب دیدم که با شمش طلای دیگر، بدون هیچ زیاد و کمی برابر است.

این شیعه و یار با وفای ائمه: در سال۲۶۱ هجری وفات یافت و در بغداد به خاک سپرده
شد. از او علاوه بر روایاتی صحیح و بسیار در ابواب مختلف، اشعاری نیکو در حق
اهل بیت: نیز به جای مانده است.

۵ . علی بن جعفر همینیاوی (همانی)

وی مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام عسکری۸ را بر عهده داشت و
کردارش مورد پسند آن دو بزرگوار بود. «ابو جعفر عمری» می گوید: ابوطاهر بن بلالدر
سفر حج دید علی بن جعفر پول های زیادی انفاق می کند. پس از بازگشت در نامه ای موضوع
را به امام عسکری۷ گزارش کرد.

امام(علیه السلام) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم؛ ولی
او تنها نیمی از آن را پذیرفت. مردم حق ندارند در کارها و اموری که ما اجازه اظهار
نظر و دخالت در آنها را به آنان نداده ایم، دخالت کنند».

راوی می گوید: «علی بن جعفر بر امام هادی۷ وارد شد و آن حضرت دستور داد تا سی هزار
دینار طلا به او بدهند».

نکاتی که از این روایت استفاده می شود، این است که علی بن جعفر به نمایندگی از سوی
امام هادی و امام عسکری۸ پول هایی به افراد می داد تا به مصارف مورد نظر آن دو
بزرگوار برسانند.

پول های پرداختی، فقط برای تأمین نیازهای فردی افراد نبود، بلکه به منظورهای دیگری
که به اهداف امامت مربوط می شد، پرداخت می گردید. اینکه امام، کارهای علی بن جعفر
را به خود نسبت می دهد، مؤید همین مطلب است.

ایام حج که مسلمانان برای انجام فریضه حج به مکه می ایند، بهترین فرصت برای
این گونه کارهاست؛ زیرا از یک سو، دسترسی به یاران امام و تبیین رسالتی که برعهده
آنان است و نیز انجام دادن مأموریتشان، در چنین ایامی آسان تر است و از سوی دیگر،
دستگاه خلافت نسبت به آنان حسّاسیتی نشان نخواهد داد.

علی بن جعفر نزد پیشوای دهم۷ از منزلت والایی برخوردار بود. بین او و فارس بن حاتم
بر سر مسئله ای مشاجره درگرفت. ابراهیم بن محمد موضوع را به امام(علیه
السلام) گزارش کرد و از
آن حضرت خواست معین سازد که وی از کدام یک از آن دو پیروی کند.
امام(علیه السلام) در پاسخ نوشت:
سزاوار نیست در مثل چنین موضوعی سؤال یا شک شود. خداوند به علی بن جعفر مرتبتی والا
بخشیده و ما را بازداشته از اینکه او با فردی مثل فارس بن حاتم مقایسه شود،
بنابراین در هنگام نیاز، به علی بن جعفر رجوع کن و از فارس بن حاتم بیم کنید و او
را در هیچ یک از امور خود داخل مکنید… .

آخرالامر درباره آن بزرگوار نزد متوکل سعایت کردند. آن نانجیب بعد از صدور دستور
حبس او، اراده کشتن او را داشت. این خبر به علی بن جعفر رسید و از زندان برای حضرت
هادی۷ نوشت: سرورم! خدا را، خدا را به داد من برس! سوگند به خدا، نگرانم به شک
بیفتم. حضرت وعده فرمود که برای تو در شب جمعه دعا خواهم کرد ، پس آن حضرت دعا
فرمود. صبح آن روز متوکل تب کرد و تب او شدّت یافت تا روز دوشنبه که بانگ و شیون
برای او بلند شد که می میرد. پس دستور داد تا هر زندانی که نام می برند آزاد کنند،
تا خود او به یاد علی بن جعفر افتاد. به عبیدالله گفت: چرا درباره او چیزی نگفتی؟
عبیدالله گفت: دیگر هرگز از او یاد نخواهم کرد.

متوکل گفت: هم اکنون او را آزاد کن و او را بخواه تا مرا حلال کند. پس آزادش کرد و
به دستور امام هادی۷ به مکه رفت و در آنجا ساکن شد و متوکل نیز از بیماری بهبود
یافت.

۶ . ابن سکیت یعقوب بن اسحاق اهوازی

ابن سکیت، نزد امام جواد و امام هادی۸ از احترام زیادی برخوردار بود و از یاران خاص
ایشان به شمار می رفت. همچنین او از امام جواد۷ روایات و مسائلی نقل کرده است.

محل ولادت او «دورق اهواز» بود. دورق یکی از مراکز علمی و فرهنگی کهن ایران اسلامی
است و علما، خطبا و شعرای شهیری از این منطقه برخاستند؛ چنان که امروزه کلمه
«دورقی» را در پی نام بسیاری از علمای بزرگ می بینیم.

البته برخی بغداد را محل ولادت این شخصیت بزرگ شیعی می دانند.

نام او را «یعقوب» و کنیه اش را ابویوسف نهادند. پدرش اسحاق نام داشت. این مرد صالح
و درستکار در فنون ادبیات عرب، به ویژه لغت و شعر، استاد شمرده می شد. دوستدار
دانشمندان بود و از اصحاب کسائی، یکی از قرای سبعه، به شمار می آمد.

اسحاق ادیبی فرزانه و شاعری زبردست بود؛ ولی براساس آموزه های اسلامی سکوت را بر
سخن ترجیح می داد. به تدریج در سایه افراط درسکوت، به «سکیت» (بسیار سکوت کننده)
شهرت یافت. بدین سبب، فرزندش را ابن سکیت خواندند.

ابن سکیت بر اثر دعای پدر و تلاش های مستمرش در علوم مختلف اسلامی صاحب نظر گردید؛
به طوری که وی از علمای برجسته ادبیات عرب به شمار می رفت و در علم فصاحت و بلاغت و
اشعار عرب ید طولایی داشت و کتاب مشهور «تهذیب الالفاظ و اصلاح المنطق» در ادبیات،
اثر او است.

ابن خلکان از یکی از علما چنین نقل می کند: کتابی در لغت بهتر از «اصلاح المنطق» از
جسر (پل) بغداد نگذشته است. بدون تردید در این کتاب سودمند و جامع، بسیاری از لغات
گردآمده است و در نوع خود با این حجم بی نظیر است. «وزیر مغربی» این کتاب را مختصر
کرده و «خطیب تبریزی» به تنقیح و تهذیب این کتاب پرداخته است.

ابن خلکان به نقل از ابوالعباس المبرّد می گوید: «کتابی بهتر از اصلاح المنطق ابن
سکیت در میان مؤلفین بغداد ندیدم».

و ثعلب می گوید: اصحاب ما اتفاق نظر دارند که پس از ابن اعرابی، کسی آگاه تر از ابن
سکیت در علم لغت یافت نشده است.

سرانجام این یار وفادار و عالم بزرگ شیعی، به دست متوکل ملعون به شهادت رسید و در
این هیچ اختلافی وجود ندارد؛ اما در چگونگی شهادتش اختلاف است.

عبدالرحمان بن محمد بن انباری در کتاب نزههالالباء و محمد بن احمد ازهری در کتاب
تهذیب اللغه چنین آورده اند:

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.