پاورپوینت کامل پاسدار ارزشهای انقلاب پیامبر ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پاسدار ارزشهای انقلاب پیامبر ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاسدار ارزشهای انقلاب پیامبر ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پاسدار ارزشهای انقلاب پیامبر ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۸

اشاره

نقش امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی چنان پر رنگ است که امام
حسین(علیه السلام) از
آغاز تا پایان نهضت، بارها به آن تصریح کرد. امام در وصیتش به محمد بن حنفیه در
مدینه و در آغاز نهضت، هنگام خواندن خطبه در جمع یاران حرّ ریاحی در مسیر کربلا و
در خطبه اش در جمع اصحابش در کربلا، همواره به این حقیقت تصریح کرد که هدفش برپایی
معروف ها و نابودی منکر ها است. چنین تأکیدی این پرسش اساسی را مطرح می سازد که:
مگر عمق و گستره جا به جایی ارزش های اسلامی طی پنجاه سال (پس از رحلت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تا
عصر امام) تا چه حد بود که امام حسین(علیه السلام) و یارانش در این راه به شهادت می رسیدند؟

یافتن پاسخ دقیق این پرسش، نیازمند این است که ابتدا با عناصر محوری انقلاب
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
آشنا شویم، آن گاه عوامل آسیب رسان به این عناصر را بیابیم، در مرحله سوم جلوه های
خارجی آسیب های وارد شده را بشماریم، سپس توضیح دهیم که چرا امام و نه شخص دیگری
باید چنین فداکاری از خود نشان می داد و سرانجام، آثار امر به معروف و نهی از منکر
امام(ره) را برشماریم؛ آثاری که توان رفع آن آسیب ها را داشته باشند.

۱. عناصر محوری انقلاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

طلوع خورشید رسالت از مکه سرآغاز انقلابی همه جانبه در زندگی بشر در ابعاد اعتقادی،
اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی بود که در دو مرحله «ملت سازی» در مکه و
«دولت سازی» در مدینه انجام شد.

اصلاحات اعتقادی

طی این اصلاحات با گرویدن تعداد اندکی از مردم به اسلام، هسته اولیه جامعه اسلامی
شکل گرفت و مسلمانان با قطع ارتباط تدریجی از جامعه جاهلی و ایجاد پیوند درون گروهی
به عناصر مؤثر اعتقادی تبدیل شدند؛ هر چند به دلیل فشار مشرکان به روش های انفعالی
(هجرت، تقیه و …) روی آوردند. طی چند سال تحمل فشارهایی چون محاصره در شعب
ابی طالب و … دوره تکوین ملت در جهات تربیتی، اعتقادی و اخلاقی سامان یافت.

ملت جدید ارزش هایی چون: فراخوانی به خدا و پرستش او، راستگویی، امانت داری، پیوند
خویشی، و … داشت و مهم ترین دشمنانش هم سران قبائل بودند که به وضع موجود خود ،
ثروت، اقتدار و سلطه شان دلبستگی داشتند. در زمینه تشکیل دولت هم انقلاب مذکور موجب
شد تا به جای اینکه دولت از راه غلبه تأسیس شود، ابتدا ملتی بر پایه جهان بینی واحد
شکل گیرد، آن گاه دولتی بر پایه آن بنا شود.

اصلاحات سیاسی

در انقلاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حاکمیت مطلق مخصوص خدا بود و قرآن نقش ضد توحیدی پادشاهان و
تلاش های پیامبران برای مبارزه با آنان و ایجاد حاکمیت توحیدی را یادآور شد و از
شاهان مذکور با عناوینی چون جبارین یاد کرد. تا آن موقع حکومت ها با تحمیل ایجاد
می شدند و هدفشان سلطنت بر مردم بود و چون چنین هدفی به زیان مردم بود،
نمی توانستند با توده های مردم مشورت کنند و لذا استبداد پیش می آمد. تحمیلی بودن
حکومت ها به تعهد ناپذیری آنها هم می انجامید؛ ولی بر عکس،
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) حکومتی متعهد،
غیر استبدادی، خیر خواه و برآمده از عشق و خواست درونی ملت ایجاد کرد؛ به گونه ای
که حتی برخی توهّم کرده اند حکومت پیامبر به نصب خدا نبود و مردم، حکومت خود را به
او دادند. این توهم در عین باطل بودن، گویای میزان جایگاه حکومت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در قلوب
مردم است. قانون گذاری و اجرای احکام هم در حکومت جدید مبتنی بر ملاطفت، درستکاری،
شرافت و ارزشمندی و خدانگری بود.

اصلاحات اقتصادی

اسلام علاوه بر دعوت به توحید، خواهان توزیع عادلانه هم شد و با تحول اعتقادی، حیات
اقتصادی جدیدی پدید آورد. بر اساس این نظام جدید، ثروت باید وسیله تولید و زندگی
باشد و به عدالت تقسیم شود.

اصلاحات نظامی

جهادی که اسلام مطرح کرد، با جنگ های پیشین که در منازعات تبهکارانه خلاصه می شد،
فرق داشت. اسلام با واژه «فی سبیل الله» هدف و ماهیت جهاد را مشخص ساخت و مسلمانان
را به مبارزاتی دائم برای دفع و رفع ظلم در سه شکل: دفاعی (در برابر تجاوز بیگانه)،
آزادی بخش(دعوت به اسلام و دفع موانع) و داخلی(با اهل بغی) فراخواند.

اصلاحات اجتماعی

با تبدیل حکومت استبدادی به اسلامی، تضاد حاکم و محکوم از بین رفت و مالکیت مطلقه و
تصرفات استبدادی هم جایگاه خود را از دست داد. ایمان به اسلام، ملتی به وجود آورد
که اختلافات خود را از طریق قرآن حل می کردند؛ لذا شیوه حل اختلافات از نزاع جاهلی،
به نقد همگان و امر به معروف و نهی از منکر در سایه قرآن و سنت تبدیل شد.

۲. نهضت ارتجاع، عامل آسیب رسانی به انقلاب نبوی

اسلام مثل هر پدیده دیگر همواره در معرض خطرهای خارجی و داخلی است. علاوه بر این،
پیامبران برای رفع موانع هدایت و مبارزه با انحرافات، نیاز به حکومت داشتند که با
قدرت همراه است. لذا در هر نهضت اصلاحی، عده ای به دلیل جاه طلبی، خود را با نظام
جدید هماهنگ می سازند و در نهایت قدرت را به دست می گیرند و این واقعیتی است که در
مورد انقلاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم روی داد.

توضیح اینکه در هر انقلابی، تحول در نیروی انسانی روی می دهد و انسان های متحول
ضامن اجرا و تداوم بخش نظام جدید می شوند؛ اما چون تحول نسبی است و اساساً برخی
تحول نمی پذیرند و نیز گاه نسل جدید در تعامل با آنان دچار آلودگی می شوند، به
تدریج جامعه از عناصر مؤمن تهی و از هم می پاشد.

کفار، مشرکان، اهل کتاب و منافقان از رجعت طلبان عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله
و سلم) بودند؛ اما خطر اصلی
از سوی منافقان متوجه اسلام بود و آنان با رخنه در جامعه، نقش مهمی در ارتجاع بازی
می کردند؛ به گونه ای که امام علی(علیه السلام) فرمود:

«مسلمان نشدند، بلکه فقط اظهار مسلمانی کرده، در دل کفر را پروردند و چون یارانی
یافتند، کفر پنهان خود را آشکار کردند». همین خطر دقیقاً انقلاب ما را هم تهدید
می کند. مراجعه به قرآن نشان می دهد جنبش ارتجاعی از نخستین ایام نهضت نبوی به راه
افتاد. لذا ایات الهی به طور گسترده به افشای تلاش های مرتجعانه آنها (مشرکان، اهل
کتاب و منافقان) پرداخت.

مرتجعان عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از لحاظ اعتقادی معمولاً تکامل اعتقادی و اخلاقی نیافته
بودند و لذا بر روش قبلی باقی بودند و کفر می ورزیدند. به لحاظ رفتاری هم چون
نمی توانستند رفتارشان را پنهان کنند، دچار تناقض در رفتار می شدند و رسوا
می گشتند. نمونه ای از آن مربوط به ترک جهاد بود که خداوند بخش بزرگی از سوره توبه
را در آشکار کردن ماهیت آنان در این مورد نازل کرد.

این گروه از لحاظ طبقه اجتماعی هم معمولاً در شمار ثروتمندان جای داشتند. اکثر
منافقان، اهل مکه بودند که دین را به اجبار پذیرفته بودند (طُلقا) و همان ها
سرسخت ترین دشمن اسلام بودند که نقش بزرگی در جریان رجعت داشتند.

از طُلقا، شاخه بنی امیه بیش از همه در فتح مکه متضرر شدند و بنابراین کوشیدند نظام
پیامبر را به وضع سابق برگردانند. بنابراین خاندان بنی امیه جدی ترین دشمن
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
بودند که به صورت تاکتیکی تسلیم قدرت آن حضرت شدند. ابن هشام می نویسد: «بسیاری از
بزرگان شهر مکه هرگز مسلمان نشدند… . عباس، ابوسفیان را نزد اردوی سربازان
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برد و او وحشت زده گفت: پادشاهی برادرزاده ات بزرگ شده است و عباس به وی
هشدار داد که این پادشاهی نیست؛ شکوه پیامبری است».

ایمان نداشتن به وحی و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ویژگی مشترک حزب بنی امیه بود؛ لذا مشمول عنوان )
الشّجَرَه الْمَلْعُونَه( شدند.

این عده در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنان موانعی در مسیر آن حضرت ایجاد کردند که در هفت جا مورد
لعنت حضرت قرار گرفتند. در مقابل، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم سیاست روشنی در قبال آنها داشت: امور
را به آنها نمی سپرد، تنفر عمومی از آنها را ایجاد می کرد و زمینه ارتجاعی آنها را
افشا می ساخت؛ مانند اینکه می فرمود: «هر گاه فرزندان عاص (بنی امیه) به سی نفر
برسند، مال خدا را میان خود دست به دست می کنند، بندگان خدا را بنده خود و دین خدا
را مغشوش می سازند»، و حتی مشروعیت حکومت آنها را پیشاپیش نفی می کرد؛ مانند این
سخن امام حسین(علیه السلام) که فرمود:

«لَقَدْ سَمِعتُ جَدّی رَسُولَ اللهِ یقُولُ إنَّ الْخِلافَهَ مُحَرَّمَهٌ عَلی
وُلْدِ أبی سُفْیانَ؛ از جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که خلافت بر فرزندان ابی سفیان حرام
است».

۳. گام های ارتجاع از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تا نهضت امام
حسین(علیه السلام)

اولین جلوه واپس گرایی بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و
سلم)، در قالب رجعت سیاسی خود را نشان داد و
به روی کارآمدن نظام خلافت به جای نظام امامت که مورد تایید خداوند بود، انجامید.
حزب بنی امیه به دلیل افشاگری های رسول اکرم(صلی
الله علیه و آله و سلم)، به طور مستقیم نتوانست در عرصه سیاسی
و حکومتی خود را نشان دهد؛ اما دوره خلافت را باید دوره انتقالی حکومت به آنان
شمرد؛ زیرا آنان در این دوره به تدریج خود را در ارکان حکومت وارد کردند.

رجعت به نظام خلافت به جای نظام امامت موجب شد تا مدیریت نظام حکومتی از دست ائمه۷
خارج شود. در همین دوره ولید بن عقبه که مشمول ایه ) إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ
فَتَبَیّنُوا أنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ
نادِمینَ( بود، وارد دستگاه حکومت شد. معاویه در عصر عمر در حالی که کارگزاران، پشت
سر هم عوض می شدند، برای همیشه در منصب خود ماند. اما در دوره خلیفه سوم که با شجره
خبیثه ارتباط نسبی داشت، آنان توانستند بخش های عمده حاکمیت را تسخیر کنند. به هر
حال، از ماه صفر سال ۱۱ تا ۳۶ق (۲۵سال) اموی ها توانستند به اوج نفوذ در حاکمیت
برسند.

اما حکومت امام علی(علیه السلام) (۳۶ق) مانع بزرگی برای آنها ایجاد کرد؛ لذا طی چهار سال و هفت
ماه حکومت امام علی(علیه السلام) به تعارض شدید با امام روی آوردند. امام تمام مدت حکومت را صرف
مبارزه با مرتجعان کرد و کوشید به وظیفه ضد رجعت خود عمل کند؛ رجعتی که از سقیفه
آغاز شده بود. او صراحتاً می فرمود:

«… وقتی خدا پیامبرش را نزد خود برد، گروهی به گذشته جاهلی خود برگشتند و با
پیمودن راه های گوناگون به گمراهی دچار شدند و به دوستان منحرف خود پیوستند و از
دوستی با مؤمنان که به آن امر شده بودند، بریدند و بنیان اسلامی را تغییر دادند و
در جای دیگری بنیان نهادند…».

امام حسن(علیه السلام) هم تا سال ۴۱ق به جنگ با این گروه ها پرداخت؛ ولی به دلیل همراهی نکردن
مردم، نیرنگ زدن آنان و نداشتن همراهان مخلص ، ناچار به صلح شد و مانع کشته شدن
بازمانده مؤمنان و قطع ریشه اسلام واقعی شد.

امام حسین(علیه السلام) نیز بعد از شهادت برادر بزرگوارش امام حسن(علیه
السلام)، جهاد غیر مسلحانه را
پی گرفت و به رغم تقاضاهای فراوان، حاضر به جنگ نشد. مشکل اساسی از آنجا آغاز شد که
یزید با به دست گرفتن قدرت بعد از پدر، کوشید همین باقی مانده و اقلیت امت راستین و
نماینده نظام امامت را هم از بین ببرد و به کلی بساط ارزش های اسلامی را برچیند و
به ارتجاع کامل و بی بازگشت تحقق کامل ببخشد. بسیاری از محققان از کنار این جمله
امام حسین(علیه السلام): «وَعَلَی الاسلامِ السَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الاُمَّهُ بِراعٍ
مِثْلَ یزیدَ» به راحتی گذشته اند؛ در حالی که این جمله دقیقاً بیان می کند که
دلیل تغییر روش مبارزه ضد ارتجاعی از صلح به مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر،
این است که در صورت تثبیت حکومت یزید، اسلام به کلی از بین خواهد رفت و هیج روزنه
امیدی، مثل عصر امام حسن(علیه السلام) باقی نخواهد ماند.

۴. آثار ارتجاع در جامعه اسلامی

طی مدت پنجاه سال، تمام عناصر اصلی انقلاب پیامبر(صلی الله علیه و آله
و سلم) دچار آسیب شدند. عنصر اعتقادی
چنان آسیب دید که در بعد تشکیل دولت، به جای برقراری حکومت بر جهان بینی الهی و ملت
سازی، بار دیگر حکومت سلطنتی و موروثی مطرح شد و در بخش سیاسی، به جای حاکمیت مطلق
خدا و قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای امر۷ (منصوبان الهی)، استبداد و استثمار و سلطه بر
ملت، اصل قرار گرفت و بر پایه باور نداشتن خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله
و سلم) اصل سلطه مورد توجه واقع
شد. از لحاظ اقتصادی، چرخه توزیع عادلانه به کلی مختل گشت و جهاد که تنها با انگیزه
«فی سبیل الله» بود، ابزار منازعات تبهکارانه، کشورگشایی، غنیمت طلبی و لذت جویی
گردید. در بعد اجتماعی هم عنصر امر به معروف و نهی از منکر به کلی مطرود و متروک
گشت. در کلمات امام حسین(علیه السلام) به تک تک آسیب های بالا اشاره شده. برخی از سخنان امام
گویای این حقیقت است که تمام رگ های انقلاب
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آسیب دیده است؛ مانند:

«إنّی أدَعْوُکُمْ إلَی اللهِ وَ نَبِیهِ فَإنَّ السُّنَّهَ قَدْ أمیتَتْ فَإنْ
تُجیبُوا دَعْوَتی وَ تُطیعُوا أمْری أهدِِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ؛ شما را به سوی
خدا و رسولش فرامی خوانم که سنّت او را کشته اند. پس اگر دعوتم را اجابت و امر مرا
اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت می کنم».

امام این سخن را در ضمن نامه ای به سران و اشراف بصره فرموده بود. آن حضرت در سخنی
دیگر گستردگی جا به جایی در ارزش ها را چنین یادآور شد:

«می دانید که این قوم، پیرو شیطان شده و از پیروی خدای رحمان سرتافته و فساد را
آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کرده و اموال عمومی را برای خود برگزیده و حرام
خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند».

«شما می بینید که پیمان های خدا شکسته شده است و نگران نمی شوید، با اینکه برای نقض
پیمان پدران خود به هراس می افتید! می بینید پیمان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقض شده و کورها و
لال ها و از کارافتاده ها در شهرها رها شده اند و مورد ترحم قرار نمی گیرند …».

امام در سخنان دیگر خود به انحرافات اقتصادی مانند رواج حرام خواری اشاره
می فرماید. آن حضرت خطاب به لشکر عمر سعد فرمود:

«همه شما از من سرپیچی می کنید و ناشنوایید؛ زیرا بخشش هایتان در حرام و شکم های
شما از حرام پر شده است».

در بعد سیاست هم سخنان بسیاری از امام حسین(علیه السلام) نقل شده که بر جا به جایی ارزش ها و
تحقق ارتجاع دلالت می کند؛ مانند اینکه فرمود:

«ما … سزاوارترین مردم به جانشینی او (پیامبر(صلی الله علیه و
آله و سلم)) بودیم. دیگران بر ما سبقت گرفتند
و ما تسلیم شدیم. ما تفرقه را نخواستیم و به عافیت پاسخ دادیم؛ در حالی که
می دانستیم برحق ولایت از متولیان آن سزاوارتریم».

امام حتی طی نامه ای، معاویه را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

«فرزند خود را که جوانی شراب خوار و سگ باز است، جانشین خود کردی. پس در امانت،
خیانت روا داشتی و زیردستان خود را به تباهی کشاندی».

و فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: «اگر معاویه را به منبر من دیدید، شکمش را
بشکافید! به خدا سوگند! اهل مدینه او را بر منبر جدم دیدند و به فرمان
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
عمل نکردند. از این رو، خدا آنان را گرفتار یزید کرد».

و فرمود: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیاتش فرمود: هر که فرمانروایی ستمگری را ببیند که
حرام های خدا را حلال می شمرد ، پیمان خدا را می شکند، با سنّت پیامبر مخالفت
می ورزد و با بندگان خدا با تجاوز رفتار می کند، ولی با گفتار و رفتارش بر او
نشورد، خدا را می سزد که او را در جایگاه آن ستمگر درآورد».

آثار ارتجاع حتی در حوزه اجتماعی هم آشکار شد؛ به گونه ای که در روابط اجتماعی گویی
اصلی به نام امر به معروف و نهی از منکر مطرح نیست یا اینکه حوزه آن به سطح امور
فردی کاهش یافته است. امام به خواص و نخبگان عصر خود فرمود:

«ای گروه نیرومند! دسته ای هستید که به دانستن مشهور و به خیرخواهی معروف هستید و
به وسیله خدا در دل مردم ابهتی دارید که شرافتمند از آن حساب می برد… . ایا اینها
همه برای آن نیست که امید دارند به حق خدا قیام کنید؛ هر چند از بیشتر حقوق الهی
کوتاهی کرده اید و به پندار خود حق خویش را گرفته اید؟ همه اینها از اموری است که
خدا شما را به آن امر کرده است؛ همان نهی و بازداری، ولی شما از آن غافل هستید».

۵. شایستگی امام برای قیام امر به معروف و نهی از منکر

اینک نوبت آن است که بپرسیم: چرا امام حسین(علیه السلام) برای امر به معروف و نهی از منکر به
پاخاست و خود را اولی و شایسته پرچمداری نهضت امر به «معرو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.