پاورپوینت کامل سیره امام صادق (ع) در حج ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیره امام صادق (ع) در حج ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیره امام صادق (ع) در حج ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیره امام صادق (ع) در حج ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۵

سیره امام صادق(ع) در حج، معیار و الگویی سازنده در حجِ همه شیعیان و مسلمانان به
شمار می رود. آنچه ما در این زمینه بدان دست یافتیم و متون تاریخی و روایی ما را
به آن راهنمایی می کند، موارد ذیل است:

۱. مناظرات

حج، کنگره ای عظیم و بستری مناسب برای گفتگو و مناظره با همه اقوام و ادیان است. به
همین جهت، امام صادق(ع) از این زمینه برای ارشاد همگان استفاده کرد.

هشام بن حکم می گوید: در مصر زندیقی بود که خبرهای امام صادق(ع) به او رسیده بود.
او خود را به مدینه رساند تا با حضرت مناظره کند. وقتی وارد مدینه شد، حضرت را
نیافت. به او گفته شد که آن حضرت در مکه است. او نیز به طرف مکه حرکت کرد. هشام
می گوید: ما در خدمت امام صادق(ع) در حال طواف بودیم که با آن زندیق برخورد کردیم.
او شانه اش را به شانه امام(ع) زد . امام پرسید: اسمت چیست؟

ـ عبدالملک.

ـ کنیه ات؟

ـ ابوعبدالله.

ـ این ملکی که عبد او هستی، کیست؟ ایا از ملوک آسمان است یا زمین؟ ایا فرزند تو،
بنده خدای آسمان است یا زمین؟

زندیق در جواب فرو ماند.

آنگاه حضرت به او فرمود:

ـ طوافم که تمام شد، بیا.

پس از طواف، زندیق نزد امام آمد و رو به روی ایشان نشست و ما (هشام و جمعی از
شیعیان) هم در خدمت حضرت بودیم. امام صادق(ع) به زندیق فرمود:

ـ ایا می دانی زمین، تحت و فوق دارد؟

ـ بله.

ـ تو زیر زمین رفته ای؟

ـ نه.

ـ چه می دانی زیر زمین چیست؟

ـ نمی دانم، گمان می کنم چیزی زیر زمین نباشد.

ـ گمان، عجز است. پس تو یقین نداری.

ـ به آسمان رفته ای؟

ـ نه.

ـ می دانی در آسمان چیست؟

ـ نه.

ـ تعجب است از تو! نه به مشرق رفته ای و نه به مغرب، نه درون زمین رفته ای و نه به
آسمان، اما وجود چیزی را در آنها انکار می کنی؟ ایا عاقل می تواند چیزی را منکر شود
که نمی داند؟

ـ تا کنون کسی با من چنین سخن نگفته بود!

امام(ع) ادامه داد:

ـ پس تو، شک داری که شاید آنچه فکر می کنی، همان باشد و شاید نباشد؟

ـ بله، شک دارم.

ـ ای مرد! عالم بر غیر عالم حجت ندارد و برای جاهل حجتی نیست. ای برادر مصری!
بدانکه ما در خدا شک نداریم. مگر نمی بینی خورشید و ماه و شب و روز می روند و به
جای خود برمی گردند و اشتباه نمی کنند. اگر اینها به اختیار خود می روند و باز
می گردند و از خود توانایی دارند، چرا شب تبدیل به روز و روز تبدیل به شب
نمی گردد.

ای برادر اهل مصر! به خدا قسم اختیار آنها به دست دیگری است و او از آنها بزرگ تر و
تواناتر است.

ـ راست می گویی.

امام(ع) ادامه داد:

ـ اگر گمان می کنید «دهر» این امور را انجام می دهد، پس چرا قادر بر تغییر نیست؟
چرا آسمان مرتفع است و بر زمین فرود نمی اید و زمین گسترده است و بالاتر از سطح خود
نمی رود و این دو به یکدیگر متصل نمی شوند؟

زندیق گفت:

ـ این دو را خدایشان نگه داشته است!

هشام می گوید: مرد زندیق به دست امام صادق(ع) مسلمان شد. و حمران بن اعین به
امام(ع) گفت: جانم فدایت! اگر زنادقه به دست شما مسلمان می شوند، کفار نیز به دست
پدر شما مسلمان شدند.

آن گاه زندیق تازه مسلمان شده، به امام صادق(ع) عرض کرد: مرا از شاگردان خودت قرار
ده. امام(ع) خطاب به هشام فرمود: «او را تعلیم ده». آن مرد نیز خود معلم اهل شام و
اهل مصر گردید و موفقیت او تا بدان حد رسید که مورد رضایت حضرت قرار گرفت.[۱]

مناظره دیگر، میان امام صادق(ع) و ابن ابی العوجاء صورت گرفت. روزی عبدالله بن
مقفع و ابن ابی العوجاء در مسجدالحرام نشسته بودند. ابن مقفع به ابن ابی العوجاء
خطاب کرد:

این مردم را می بینی؟ (با دست اشاره به طواف کنندگان) کرد. هیچ یک از اینها شایسته
نام انسان نیستند، مگر این مردی که نشسته است؛ یعنی امام صادق(ع)، و بقیه،
چهارپایان اند.

ابن ابی العوجا: چرا فقط او شایسته نام انسان است و بقیه چنین نیستند؟

ابن مقفع: من چیزی در او می بینم که بقیه ندارند.

ابن ابی العوجاء: باید آنچه را در مورد او می گویی، امتحان کنیم.

ابن مقفع: این کار را نکن (با او مناظره نکن)؛ چرا که عقایدت را از تو سلب می کند.

ابن ابی العوجاء: چنین نیست، تو می ترسی توصیفاتی را که از او کردی، نتوانی برای من
اثبات کنی!

ابن مقفع: حال که چنین است، بلند شو و نزد او برو، ولی مواظب باش و عنان خود را رها
نکن که تو را به بند خواهد کشید.

ابن ابی العوجاء نزد امام صادق(ع) رفت و پس از مدتی که با ایشان گفتگو کرد، پیش ابن
مقفع برگشت و خطاب به وی گفت: ای پسر مقفع! او بشر نیست. اگر در دنیا روحی وجود
داشته باشد که هر گاه بخواهد ، در قالب جسد ظاهر شود و هر گاه بخواهد، غایب شود، او
همین مرد است.

ابن مقفع: چگونه؟

ابن ابی العوجاء: وقتی نزد او نشستم و دیگران رفتند، او شروع به سخن کرد و گفت:
اگر امر چنان باشد که مسلمانان می گویند (یعنی مبدأ و معاد وجود داشته باشد)، آنان
در امان اند و شم هلاک خواهید شد و اگر امر چنان باشد که شما می گویید که چنین
نیست، شما و موحّدان مساوی هستید.

گفتم: سخن ما و اینها، یکی است.

حضرت فرمود: چگونه گفته شما و اینها یکی است و حال آنکه آنها می گویند: معاد و
ثواب و عقاب در کار است و دنیا نظم و نظام و خدایی دارد، ولی شما معتقدید خدایی
نیست و جهان بی نظم است.

ابن مقفع: تحویل بگیر!

ابن ابی العوجاء ادامه داد: به او گفتم: اگر امر چنان است که اینها می گویند، چرا
خدا برای خلقش ظاهر نمی شود تا در وجود او اختلاف نشود؟ او خود را مخفی کرده و
پیامبران را می فرستد. اگر خود را بنمایاند، بهتر به او ایمان خواهند آورد.

حضرت پاسخ داد: چگونه کسی که قدرتش را به تو نشان داده، از تو مخفی است؟ تو را به
وجود آورد، در حالی که نبودی.

آن گاه قدرت خداوند را یک به یک برای من شمرد، آن قدر که نتوانستم از خود دفاع کنم
و چنان شدم که گویی الآن خدا در حضور ما ظاهر می شود.[۲]

موردی دیگر از این دست، هنگامی بود که چهار تن از زندیق ها در مسجد الحرام
گردآمده و قرآن را به سخره گرفته بودند. هشام بن حکم می گوید:

ابن ابی العوجاء گفت: بیایید هر کدام از ما یک چهارم از قرآن را نقض کنیم. فردا در
همین مکان جمع می شویم و تمام قرآن را ابطال می کنیم؛ چرا که با نقض قرآن، نبوت
محمد باطل می شود و در ابطال نبوت محمد، مهر بطلان بر اسلام می خورد و سخنان ما هم
اثبات می شود.

آنها رفتند و روز بعد، به کنار کعبه آمدند. ابن ابی العوجاء گفت: از دیروز که از
یکدیگر جدا شدیم، در این ایه فکر می کنم: )فَلَمّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا
نَجِیّا(.[۳] من نتوانستم در فصاحت و معنای بلند این ایه جمله ای مانند آن را بیابم
و تفکر در این ایه، مرا از ایات دیگر بازداشت.

عبدالملک گفت: من از دیروز که از یکدیگر جدا شدیم، در این ایه تفکر می کنم: )یا
أَیّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنّ الّذینَ تَدْعُونَ مِنْ
دُونِ اللّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ
یَسْلُبْهُمُ الذّبابُ شَیْئًا لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ
الْمَطْلُوبُ(.[۴] نتوانستم مثل این ایه را پیدا کنم.

ابوشاکر گفت: من از زمانی که از یکدیگر جدا شدیم، در این ایه فکر می کنم: ) لَوْ
کانَ فیهِما آلِهَهٌ إِلاّ اللّهُ لَفَسَدَتا(.[۵] ولی نتوانستم مثل آن را بیاورم.

ابن مقفع گفت: این قرآن از جنس کلام بشر نیست و من از زمانی که از شما جدا شدم، این
ایه فکرم را مشغول کرده: ) وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی
وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ اْلأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیّ ِ وَ قیلَ
بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ([۶]. نه به نهایت معرفت این ایه رسیدم و نه
توانستم مثل آن را بیاورم.

هشام می گوید: در این هنگام، جعفر بن محمد صادق(ع) از کنار آنان می گذشت که فرمود:
) قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا
الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا(.[۷]

این چهار نفر به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: اگر برای اسلام حقیقتی باشد، امر وصایت
محمد نباید منتهی شود، مگر به جعفر بن محمد. به خدا قسم، مانند او را هرگز ندیدیم و
به خدا قسم که پوست ما از هیبت او می لرزد. سپس پراکنده شدند؛ در حالی که به عجز
خود اقرار می کردند.[۸]

دیگر مناظره، با سفیان ثوری بود که خود را زاهد زمان خویش می دانست. او روزی از
مسجدالحرام می گذشت که دید امام صادق(ع) لباس های گران قیمت و زیبا پوشیده است.
گفت: نزد او می رو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.