پاورپوینت کامل امام علی علیه السلام و فتنه خوارج ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام علی علیه السلام و فتنه خوارج ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام علی علیه السلام و فتنه خوارج ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام علی علیه السلام و فتنه خوارج ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۵
اشاره
جهاد و پیکار در راه خدا و دفاع از ارزش ها و آرمان ها و شرف انسانی یکی از اصول مسلّم هر آئین و مکتب و وظیفه هر پیروی است. دفاع از انسان های مظلوم به زمان خاصی منحصر نیست و ماه حرام و غیر حرام نمی شناسد؛ زیرا آنچه در ماه حرام حرمت دارد، شروع جنگ است، نه دفاع و جلوگیری از ظلم و ستم دشمنان خدا و کوتاه کردن دست آنان. از این رو، جنگ بدر و فتح مکه و برخی دیگر از غزوات و سریّه ها همانند سریّه زید بن حارثه و غالب بن عبدالله در ماه رمضان رخ داد.
نبرد امیرمؤمنان علی(ع) با خارجیان و مارقان نیز در همین ماه بود. آن حضرت برای ریشه کن کردن این مقدس مآب های کینه توز و جنایت پیشه در روز ۲۵ ماه رمضان سال ۳۹ هجری به جنگ با آنان پرداخت و در این جنگ خونین چهار هزار نفر از آنان کشته شدند و به فرموده امام(ع)، کمتر از ده نفر از خوارج جان سالم به در بردند. این نوشتار به چگونگی این جنگ و علل و عوامل و پیشگویی های پیامبر(ص) و امیرمؤمنان می پردازد.
پایه گذار خارجیان
شخصی به نام حرقوص بن زهیر سعدی[۱] معروف به ذوالثدیه[۲]، با ظاهر فریبنده اش، عده ای از مسلمانان و صحابه پیامبر(ص) را شیفته خود کرده بود. مورخان می نویسند: روزی در محضر پیامبر(ص) او را ستودند. حضرت به سخن ستایشگران توجهی نکرد. یاران گمان کردند که حضرت او را درست نمی شناسد. از این رو، مجدداً از او نام برده، به ذکر اوصافش پرداختند. باز رسول خدا به گفتار آنان توجه نکرد. در این اثنا آن شخص از دور نمودار شد. یاران به عرض رساندند که آن تعریف ها درباره همین شخص بود.
حضرت نگاهی به سوی او افکند و فرمود: شما از فردی سخن می گویید که آثار شیطنت و نادرستی از چهره اش نمایان است. او نزدیک آمد و به حضور پیامبر(ص) رسید، ولی هرگز سلام نکرد. پیامبر فرمود: به جمع ما که رسیدی، پیش خود گمان کردی که در میان ما کسی بهتر و شایسته تر از تو وجود ندارد؟! آن شخص با بی ادبی گفت: آری چنین فکر کردم، و سپس به نماز ایستاد.
پیامبر(ص) به آن جمع فرمود: کیست که این مرد را به قتل برساند؟
ابوبکر برخاست و پیش رفت. دید او با حال خضوع، مشغول خواندن نماز است. چون چنین دید، بدون اجرای فرمان پیامبر(ص) برگشت. باز حضرتش فرمود: کیست که برود و آن مرد را بکشد؟ عمر از جای برخاست و به طرف او رفت. او هم از دستور پیامبر(ص) تخلف کرد و برگشت.[۳]
ابن شهر آشوب از مسند ابویعلی موصلی اضافه می کند که: ابوبکر برگشت و گفت: آیا رواست مردی را که در حال رکوع و گفتن لااله الاالله است، به قتل برسانم؟ حضرت فرمود: بنشین که تو قاتل او نیستی. سپس به علی(ع) فرمود: برخیز که تو او را خواهی کشت. امیرمؤمنان از جای برخاست تا فرمان پیامبر را اجرا کند، اما مرد را نیافت.[۴]
از موارد انحراف وی این است که در پایان یکی از جنگ ها، سخنان کفرآمیزی درباره پیامبر به زبان جاری کرد. یاران خواستند او را به قتل برسانند، امّا آن حضرت اجازه نداد.[۵]
بنا به نقل ابن اثیر جزری، حرقوص در جنگ صفین حضور داشت و سپس از خوارج گردید و در برابر حضرت علی بن ابی طالب(ع) موضع سرسختانه ای داشت.[۶]
سرانجام او به همراه برخی از رؤسای خوارج همانند عبدالله بن وهب راسبی[۷]، جغده بن نعجه[۸] و زرعه بن برج طائی[۹] که هر یک در شعله ور کردن آتش جنگ سهم بالایی داشتند، در جنگ نهروان کشته شد.
پیشگویی پیامبر
پیامبر بزرگوار اسلام از همان روز که در مسجد از شخصی به نام حرقوص سخن گفت، مسلمانان را از پیدایش این گروه خطرناک و منحرف آگاه ساخت و به همگان درباره پیروی از چنین جریان منحرفی، سخت هشدار داد. آن حضرت فرمود این فرد یارانی خواهد یافت که در تلاوت قرآن و به پا داشتن نماز و پایداری در روزه و عبادت، گوی سبقت را از شما خواهند ربود، امّا آن عبادات فقط از زبانشان بر می خیزد و در دلشان اثری نمی گذارد و در نتیجه، همان گونه که تیر از کمان جدا می گردد، آنها نیز از دین جدا خواهند شد.[۱۰]
روز دیگری که پیامبر غنایم جنگ حنین را تقسیم می کرد، این مرد بی خرد گفت: ای محمد(ص)! «به عدالت رفتار کن»، و سه بار سخن خود را تکرار کرد و بار سوم آن حضرت فرمود: اگر من به عدالت رفتار نکنم، چه کسی چنین خواهد کرد. یاران خواستند او را به قتل برسانند، امّا حضرت ضمن منع آنان، فرمود: «پیروان این شخص از حقیقت دوری می کنند. آنان قرآن را می خوانند، ولی به آن عمل نمی کنند».
همچنین درباره همین گروه فرمود:
«سیکون فی أمتی فرقه یحسنون القول و یسیئون الفعل یدعون إلی کتاب الله و لیسوا منه فی شیء؛[۱۱] زمانی فرا می رسد که در بین امتم گروهی بیایند که خوب سخن گویند، امّا کردارشان بسیار زشت است. دیگران را به کتاب خدا فرا می خوانند، امّا هیچ آگاهی ای از آن ندارند».
و نیز آن حضرت این آیه شریفه را که می فرماید: )یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ([۱۲]؛ «روزی فرارسد که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه گردد»، بر همین گروه منحرف تطبیق فرمودند.[۱۳]
عبدالله بن ابی اوفی از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: خوارج سگ های اهل جهنم هستند.[۱۴]
پیشگویی امیرمؤمنان
امیرمؤمنان(ع) نیز پیش از درگیری و جنگ با خوارج، شکست آنها را قطعی و کشته شدنشان را به جز چند نفر اعلام داشت.
۱. ده نفر زنده نمی مانند
حضرت درباره تعداد کشتگان خوارج فرمود: «سوگند به خدا در این پیکار، ده تن از آنها زنده نخواهد ماند».[۱۵]
۲. ده نفر از شما کشته نخواهند شد
در پیشگویی دیگر، آن حضرت، پیشاپیش پیروزی یاران خود را بر آن گروه منحرف اعلام کرد و فرمود: «از شما یاران من ده تن کشته نخواهند شد».[۱۶]
۳. هرگز از نهر عبور نمی کنند
هنگامی که سپاه امیرمؤمنان برای تعقیب خوارج، کوفه را ترک کرد، یکی از سربازان حضرت اظهار داشت که خوارج از پل رودخانه عبور کرده و به طرف ما شتابان در حرکت اند. آن حضرت سه مرتبه او را سوگند داد که آیا تو دیدی که آنها عبور کردند. و او سه مرتبه سوگند یاد کرد که عبور کرده اند. امیرمؤمنان(ع) فرمود:
« والله ما عبروا و لن یعبروه و ان مصارعهم لدون النطفه؛[۱۷] به خدا سوگند، آنان هرگز عبور نکرده اند و عبور نخواهند کرد؛ زیرا محل کشته شدنشان، آن سوی نهر است».
روشن نیست که به چه جهت برخی از سپاهیان امیرمؤمنان چنین گزارش غلطی دادند؟ آیا خوارج آنها را تعقیب کرده بودند و آنها گمان می کردند که از پل عبور کرده اند و یا می خواستند روحیه سپاه امام را تضعیف کنند. به هر حال، عده ای دیگر هم شتابان به سوی حضرت آمدند و همه اظهار داشتند که خوارج از پل عبور کرده اند، ولی امیرمؤمنان همان سخن قبلی خود را تکرار می فرمود.
گفته می شود یکی از سربازان جوان امیرمؤمنان گفت اگر خوارج از نهر عبور کرده بودند، نیزه خود را در چشم علی فرو می برم. آیا او ادعای علم غیب می کند!؟ هنگامی که به نهر آب رسیدند، دیدند خوارج هنوز آن سوی آب هستند، ولی آماده جنگ شده اند. آن جوان به نزد امیرمؤمنان رفت و گفت درباره تو شک کردم، ولی اکنون پشیمان هستم. مرا ببخش. امیرمؤمنان در پاسخ فرمود:
«ان الله هو الذی یغفر الذنوب فاستغفره؛ این خداوند است که گناهان را می بخشد. پس از او طلب مغفرت کن».[۱۸]
۴. ذوالثدیه کشته خواهد شد
در بالای یکی از بازوهای حرقوص بن زهیر، رهبر اصلی خوارج، گوشت زائدی به شکل پستان قرار داشت و از این جهت، به او ذوالثدیه گفته می شد.[۱۹] حضرت پیش از شروع جنگ فرمود: امروز هزار نفر از خارجیان کشته خواهند شد؛ از جمله ذوالثدیه.[۲۰]
با پایان یافتن جنگ نهروان، حضرت امیرمؤمنان(ع) یاران خود را مأمور ساخت تا در میان کشته شدگان، ذوالثدیه را پیدا کنند. آنها ابتدا او را نیافتند، اما بار دیگر به دستور حضرت به جستجو پرداختند و جسد ذوالثدیه را یافتند.[۲۱] امیرمؤمنان تکبیر گفت، سر به سجده گذارد و تمام سپاه نیز چنین کردند.[۲۲] آن گاه فرمود: به خدا قسم تا کنون دروغ نگفته ام. بدانید که شما بدترین افراد را کشته اید.[۲۳]
جدایی خوارج
ابن ابی الحدید گوید: وقتی علی(ع) از صفین به کوفه برگشت، خوارج راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای کوفه که حروراء نامیده می شد، رفتند و این شعار را تکرار می کردند: لا حکم إلا لله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه وعلیاً اشرکا فی حکم الله؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گر چه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا شرک ورزیدند». آنان در همان جا مستقر شدند.[۲۴]
خوارج که در ابتدا دوازده هزار نفر از اهل کوفه و بصره و دیگر شهرها بودند،[۲۵] اشعث بن قیس را به عنوان فرمانده جنگ، و عبدالله بن الکوا را به عنوان امام جماعت سپاه برگزیدند. [۲۶] امیرمؤمنان نخست ابن عباس را به سوی آنها فرستاد و او پس از گفتگو با آنها به سوی علی(ع) برگشت.
حضرت فرمود: تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آنها نشوید. خوارج با اینکه در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و گاه به مسجد می آمدند و با تکرار شعار «لا حکم الا لله» موجب آزار مردم و تحریک آنها می شدند. ادامه این وضع آن قدر خسته کننده و ملال آور بود که مردم به حضرت می گفتند: آیا از برخورد های آنها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی کنی؟[۲۷]
علل شورش خارجیان
مهم ترین عواملی که خارجیان را از صفوف یاران امیرمؤمنان بیرون راند، تکروی و کج اندیشی و جهل و عدم آگاهی آنها بود که هزاران نفر را در ابتدا به مخالفت با رهبر مسلمانان کشاند. در تاریخ به برخی علل اشاره شده که ذیلاً آنها را ذکر می کنیم.
۱. فقدان آگاهی و منطق صحیح
روحیه آشفته خوارج نشان دهنده این بود که این گروه هرگز از منطق پایدار و استواری پیروی نمی کردند. آنان به دلیل نداشتن آگاهی، از ابتدای امر به وسیله عده ای شیطان صفت مانند اشعث بن قیس که پایه گذار تمام فتنه ها بود، فریب خوردند و پس از بالابردن قرآن بر سر نیزه ها از سوی معاویه، آنان نه تنها دست از جنگ کشیدند، بلکه امیرمؤمنان را تحت فشار قرار دادند تا دست از جنگ بردارد. به هنگام تعیین فردی به عنوان داور و حکم، آنان بر انتخاب ابوموسی اشعری پا فشاری کردند و پس از خیانت داوران، شعار لا حکم إلا لله را سر دادند و از صف یاران امیرمؤمنان خارج شدند. بنابراین خارجیان افرادی بودند که به دنبال هر صدایی، حرکت می کردند.
۲. درخواست توبه امیرمؤمنان
خوارج که به ظاهر پس از خیانت داوران از اقدامات خود پشیمان شده بودند، از امیرمؤمنان(ع) خواستند تا او هم از کار خود اظهار پشیمانی کند. حضرت به آنها فرمود: چه چیز باعث شورش شما شده است؟ گفتند: از خطایی که در صفین مرتکب شده ای، توبه کن و پس از آن آماده باش تا با هم به جنگ با معاویه برویم.
امیرمؤمنان در پاسخ فرمود: من شما را در جنگ صفین از موضوع حکمیت نهی کردم، اما شما پافشاری کردید و انجام آن را خواستار شدید و اکنون که به اشتباه خود پی برده اید، آن را گناه می شمرید و خواستار توبه هستید؟[۲۸]
۳. بهانه جویی های نابخردانه
سومین علت جنگ این گروه کج اندیش با امیرمؤمنان، بهانه جویی های آنان بود. طبری می نویسد: امیرمؤمنان، ابن عباس را به نزد خوارج فرستاد تا از آنها علت شورش را بپرسد. آنان گفتند: به چند جهت:
اول: او به هنگام نوشتن قرار داد، جمله إمره المؤمنین را از جلو نامش حذف کرد. پس اگر او امیرمؤمنان نیست، ما مؤمنان اجازه نمی دهیم که امیر ما باشد.
دوم: او به حکمین گفت: خوب بنگرید. پس اگر معاویه حقی در این داشت، او را قرار دهید و اگر من اولی بودم، مرا قرار دهید. پس اگر علی در این جهت درباره خودش شک کرده و نمی داند حق با او است یا معاویه، شک ما در او بیشتر خواهد بود.
سوم: چرا علی(ع) حکمیت را به دیگری واگذار کرد؛ در حالی که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 