پاورپوینت کامل دادخواه ولایت ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دادخواه ولایت ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دادخواه ولایت ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دادخواه ولایت ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۸

با هم به مدینه می رویم، سوار بر مرکب شوق و عطش، پا به پای آن موکب نور و حیا به مسجد نبوی قدم می گذاریم، تا از نزدیک ، شاهد احتجاج افشاگر و احیاگر حق باشیم که کوثر فاطمی را به تموّج نشاند.

دادخواه این محکمه، فاطمه زهرا(س) است. قوی ترین سند این احتجاج و دادخواهی، حق مجسّم در کتاب و سنّت است. شهود حاضر نیز، وجدان مهاجران و انصار حاضر در مسجدالنبی.

این بار، آبشار معارف قدسی از زبان «فاطمه» سرازیر است و چشمه حکمت ربّانی از دُرّ واژه های فاطمی جوشان. اگر کور باطنانی خورشید گریز، دریچه تنگ ذهن و دل خود را بر آن فوران نور و روشنایی بستند، جان های شیفته ای هم بودند و هستند که تمامتِ قلب و فکر خویش را به روی این بارش فیض و جوشش حکمت و ریزش دانش از کهکشانِ زهرایی گشودند و در امواج این دریای متلاطم و موّاج، غوطه ورند.

راستی، روزهایی پس از کوچ رسول واپسین به جوار قرب حق، در مدینه النبی چه می گذرد؟ و کدام داغ تازه ، بر دل های التیام نیافته از فراق پیامبر رحمت، نهاده می شود؟ قصّه چیست و غصّه کدام است؟ می خواهیم پرونده آن رجعت شوم و بدعت زشت و ستم آشکار را، از زبان صدیّقه کبرا(س) باز خوانی کنیم. پس بیایید سری به مسجد مدینه بزنیم:[۱]

کوکبه نور و عرفان، در هاله ای مقدّس از زنان هاشمی و عترت نبوی قدم در مسجد النبی می گذارد؛ جایی که یادگار رسول است و مهبط جبرئیل و عبادتگاه صالحان. پرده ای میان این جمع نورانی و مردانِ حاضر در مسجد کشیده می شود، تا برق کلام فاطمه و نور عرشی جمالش، چشم و نگاه حاضران را خیره و تیره نسازد. گوشه ای می نشینند. به احترام حضور دختر آفتاب، سکوت بر آن محفل سایه بان می زند. زمان به کندی می گذرد. دل ها هراسان و دیده ها نگران است و فتنه جویان، ترسان اند.

ناگهان ناله ای خروشان و سهمگین و سوزان و آتشگون که از جان سوخته فاطمه بر می آید، آرامش مجلس را به موج گریه و شیون می کشد. مدّتی طول می کشد تا آن موج اشک و اندوه فرونشیند و فاطمه به سخن بایستد و در جایگاه مدافع ولایت و حق مغصوب، ادّعانامه خویش را بازگوید.

بانوی نور، به شیوه و حکمِ ادبی که از پدرش خاتم رسولان آموخته، حمد و ثنای الهی را مطلع کلامش قرار می دهد و صلوات بر رسول خاتم را به حمد الهی پیوند می زند … که بار دیگر، یاد آن پیامبر رأفت و رحمت، چشم ها را گریان می سازد و باز هم آرامش و سکوت و انتظار.

چشمه کلام فاطمی می جوشد و از حمد و ثنای الهی و شکر نعمت ها می گوید، بر توحید و کلمه «لااله الا الله» گواهی می دهد، یکتا خدایی که نه دیدنی است و نه ستودنی، نه به وصف می آید و نه در فهم می گنجد، آفریدگارِ بی نیاز از خلفت و مخلوقات، که آفریده تا لطف کند و قدرت بنماید و بندگان را در پیشگاه عظمتش به پرستش فراخواند و بر طاعت پاداش و بر معصیت عقوبت دهد، تا بندگان از دوزخ عصیان به بهشت و رضوان فراز آیند.

آن گاه، از پدر می گوید، از آن رسول برگزیده حق، مبعوث خاتم، پیامبر رحمت، مبشّر آزادی، فروغ کبریایی در شب جاهلیّت، آن که مشعل به کف، درد آشنا، در سرزمین بطحا ره می سپرد و غفلت می سترد و صفا می آورد و عداوت می برد، آن حبیب خدا و محبوب خلق که پس از ۲۳ سال دعوت و انذار و جهاد با کفّار، به دیدار یار رفت و به ملکوت پر کشید و همجواری ملائک را برگزید؛ رفتنی که او را از رنج دنیا رهاند، امّا امّت و عترت را به داغ یتیمی نشاند.

سپس رو به مجلسیان می کند، آنان که در دوره رسالت نبوی، مخاطبان امر و نهی خدا و حاملان دین و وحی الهی و پیام رسانان آیین ابراهیمی به امّت ها بودند و این افتخار را داشتند که کلام الله را بشنوند و این نور فروزان و گنجینه اسرار عرشی و کتاب حیات و رهایی و منشور استوار الهی را به عنوان میراث نبوت در اختیار داشته باشند؛ کتابی که عهدنامه خدا با بندگان است؛ خدایی که قرآن و دین فرستاد، ایمان را پاک سازنده از شرک، نماز را بازدارنده از کبر، زکات را پالاینده جان و افزاینده رزق، روزه را استوار ساز اخلاص، حج را مایه قوّت دین، عدالت را پیوند دهنده دل ها و امامت و اطاعت از عترت را سامان بخش آیین و مصون ساز از تفرقه قرار داد و جهاد را عزّت آفرین، شکیبایی را اجرآور، امر به معروف را اصلاح کننده عموم، صله رحم را افزاینده عمر و عدد، و قصاص را حافظ خون ها و جان ها قرار داد.

و … از احکام دیگر گفت و اسرار و حکمت هایشان، و آنان را به خدا ترسی، پرواپیشگی و فرمان برداری از امر و نهی الهی فراخواند.

آن گاه برای تبیین این حقیقت که وجودش گلی از بوستان رسالت و پاره ای از پیکر رسول است، تا شنوندگان، عطر گل را از این گلاب ناب بجویند و صاحب سخن و جایگاه و پایگاه و خاستگاهش را بدانند، فریاد بر آورد که: «اِعلَموا أنّی فاطمه!» بدانید که منم فاطمه، دختر محمد(ص)، گفتارم سراسر حق و کردارم همه استوار است، دختر آن پیامبرم که پدر من است نه پدر زنانتان، برادرِ پسر عموی من است نه مردان شما، و چه نسبتی والاتر از این؟!

سپس پرونده درخشان پدر را در پیش چشمان آنان می گشاید؛ پرونده ای آکنده از افتخار و لبریز از شرف، گویای اینکه آن رسول والا، پیام آسمان را به زمینیان رساند، ابلاغگر توحید بود و درهم کوبنده شرک، حکمت آموز بود و بت شکن، خرافه سوز بود و حکمت گستر، کافرستیز بود و منافق کُش، رسول رحمت بود و مربّی امّت، مردم را از پرتگاه جاهلیّت و انزوای حقارت و ظلمت کده شرک و از چنگ گرگان آدم خوار و پلنگان ضعیف شکار رهانید و بر مسند عزّت و کرامت نشانید. و از ذوالفقار علوی و صولت حیدری در میدان های بزرگ می گوید؛ آن کمر بسته راه خدا و دل بسته رسول و عهد بسته با قرآن، شمشیر بُرنده خدا، مشتِ کوبنده حق بر دهان باطل، آن سرور اولیا، علیّ مرتضی و فاتح خیبر گشا، دلیر مردی که در صحنه های خوف و خطر و عرصه های خون و مرگ، سر به خدا می سپرد و ترس و ضعف و سستی و فرار دیگران را با حضور و حمله و حماسه اش جبران می کند….

آن گاه فاطمه فرزانه، نیشتر بر زخم چرکینی می زند که انباشته از حسدها و دشمنی ها و نامردی هاست و صفحه دیگری از این کتاب را می گشاید، نه امید بخش، بل جان سوز و غم انگیز، نه افتخار آفرین، که شرم آور، صفحه نفاق و کینه و حسد و عداوت! در سطر سطر این صفحه، واژه های دورویی، نفاق، سست عهدی، دین گریزی، گستاخی، یاوه گویی، شیطان پرستی، هوس محوری، قدرت طلبی و دنیا خواهی به چشم می خورد. وی این صفحات تیره و خطوط مغشوش را در برابر نگاه ها و چشمانشان می نهد، تا به وضوح ببینند که این عهدشکنی و لبیک گویی به ندای شیطان و زیر پانهادن وصیّت رسول و ورود به منطقه ممنوع و حریم محترم، زمانی است که هنوز زخم ها التیام نیافته، اشک های فراق پدر نخشکیده، پیامبر به خاک سپرده نشده است که باند سقیفه از بیم بروز فتنه، خود فتنه ای بزرگ تر آفریده است و هنوز آیات قرآن، موجود و روشن و درخشان و در یادهاست که آن را پشت سرانداخته و از محکمات وحی و دین روی برگردانده اند و به این زودی، در میان امّت و شریعت، راه رجعت به جاهلیّت گشوده اند و خود از پیشگامان آن شده اند. به کجا چنین شتابان؟ أرغبهً عَنه تُریدون؟ أم بغیره تَحکموُنَ؟»

باز هم تازیانه ای دیگر، بر آن گروه غفلت زده و خواب آلود و مست قدرت و مغرور ریاست فرود می آورد که پژواک آن هنوز هم در رواق تاریخ باقی است، و این گونه ادامه می دهد:

چه زود در پی فتنه ها رفتید و آتش افروختید و ندای شیطان را لبیک گفتید، فروغ دین را خاموش و سنّت نبی را رها کردید و پنهانی به توطئه نشستید و در خلوت و جلوت و نهان و آشکار، بر ضدّ خاندان رسول نقشه کشیدید و خنجر برآوردید و تیغ نشان دادید و پنداشتید که ما ارث نمی بریم! این چه جاهلیتی است که در پی آنید؟ مگر نه اینکه من دختر پیامبرم؟ آه! ای مسلمانان، چرا باید از ارث خویش محروم شوم؟ ای پسر ابوقحافه! آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری و من وارث پدرم نباشم؟ چه دروغ روشنی! آیا به عمد، کتاب خدا را پشت گوش انداخته اید؟ مگر قرآن نمی گوید که «سلیمان» از «داود» ارث برد؟ مگر قرآن، «یحیی» را وارث «زکریا» معرفی نکرده است؟ مگر آیات قرآن از ارث خویشاوندان و دختر و پسر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.