پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (۸) ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (۸) ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (۸) ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سفرنامه کربلا (۸) ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۸۸

حسن فاطمی موحد

اشاره

سفرنامه نویسی و زیارت، یکی از راهکارهای تبادل پیام ها و فرهنگ هاست. در اندیشه پیروان اهل بیت(ع) «زیارت» یک عبادت و ارتباط با خدا و اولیای اوست و در عین حال پایگاه های زیارتی و مَشاهد و مراقد معصومان و فرزندان ایشان، کانون انتقال علوم و معارف و تبادل نیازهای فرهنگی امت اسلامی محسوب می شود.

این سفرنامه که با ریزبینی فراوان تنظیم شده، برای اینکه خوانندگان خود را منتظر نگذارد، در ویژه نامه حاضر و شماره آینده، پایان می یابد. ان شاء الله.

دفتر فرهنگ کوثر

مزارها

پس از صرف شام، دوباره به حرم حضرت سیدالشهدا(ع) مشرّف شدم. بر مزار عالم عارف ملاحسین قلی همدانی(م ۱۳۱۱ ق) در صحن مطهّر فاتحه خواندم. او همان کسی است که در سفری، راهزنها اسباب و اثاثش را گرفتند؛ اما وقتی دزدها او را شناختند، اموال را برگرداندند. ملاحسین قلی تنها کتابهای وقفی را گرفت و از گرفتن بقیه خودداری کرد. در مورد این کارش گفته بود: همین که اموال را گرفتند، حلالشان کردم؛ چون نمی خواستم خداوند کسی را به سبب من در آتش بسوزاند و نمی خواهم لقمه حرام از گلوی کسی پایین رود تا موعظه در او اثر نکند.[۱] در مورد او حکایات شگفتی نقل کرده اند. قبر او در ضلع غربی صحن مطهر واقع است و تا باب زینبیه[۲] سه، چهار حجره فاصله دارد. سنگ مزار بر دیوار نصب است.

در بارگاه حسینی، علما و شاهان متعددی مدفون اند. فرصتی دست نداد تا بر مزار آنها حاضر شوم. از جمله علما، سید مرتضی (م ۴۳۶ ق) و برادرش سید رضی (م ۴۰۶ ق) هستند. جنازه آن دو را نخست در منزل مسکونی شان در بغداد به خاک سپردند و سپس به آستان سیدالشهدا انتقال و نزدیک مزار ابراهیم مُجاب به خاک سپردند. اکنون ابراهیم مجاب دارای ضریح کوچکی است؛ اما مزار دو برادر به طور دقیق مشخص نیست.

از دیگر مدفونین در بارگاه حسینی، عبارت اند از آیات عظام: علامه محمدباقر وحید بهبهانی (م۱۲۰۸ ق)، سیدعلی طباطبایی معروف به صاحب ریاض (م ۱۲۳۱ ق)، شیخ عبدالحسین تهرانی(م ۱۲۸۶ ق)، شیخ محمدتقی شیرازی (م ۱۳۳۸ ق).

سه تن از پادشاهان قاجار در مقبره ای خانوادگی مدفون اند: مظفرالدین شاه (م ۱۳۲۴ ق)، محمدعلی شاه (م۱۳۴۴ ق) و احمد شاه (م ۱۳۴۸ ق).

وضعیت بهداشت

امروز کربلا شلوغ بود. افراد خیّر برای رفع تشنگی زائران، در وان حمام یا ظرفی شبیه آن آب خنک ریخته بودند تا به زائران بدهند. روی قسمتی از وان، ورق فلزی سوراخ دار گذاشته بودند و لیوانها را روی آنها قرار می دادند. شخصی دائم آب خنک با پارچ در لیوانها می ریخت. نه تنها لیوانها را نمی شستند بلکه اگر نیم خورده هم می شد، آب آن را دور نمی ریختند. موقع پر کردن لیوانها آنقدر آب در آن می ریختند تا سرریز کند و دوباره آب اضافی از سوراخهای ورق فلزی به درون وان برگردد. با این کار لیوان علاوه بر پر شدن، شسته هم می شد.

در معابر عمومی آب سردکن گذاشته اند و نو بودن آنها نشان می دهد بعد از تغییر حکومت، سر و کله این دستگاهها پیدا شده است. برای مردم تفاوتی ندارد که از آب سردکن بهداشتی آب بخورند یا از وانهای غیر بهداشتی. اگر مردم مقید به رعایت بهداشت بودند، این همه وان آب نبود. ما که به رعایت بهداشت، توصیه زیادی شده ایم، وقتی به جای استفاده از لیوان عمومی، آبِ آب سردکن را در دستمان می ریختیم و می خوردیم، با تعجب به ما نگاه می کردند.

حاج اکبر که نهم فروردین امسال، برابر با ۲۸ صفر ۱۴۲۷ در کربلا بوده، می گفت: آن روز در دیگهای بزرگ، پلو و خورشت قیمه میان زائران توزیع می کردند. افرادی که غذا می گرفتند اگر زیاد می آمد، دوباره به توزیع کننده برمی گرداندند. او بشقاب نیم خورده برنج را که آمیخته با خورشت بود، دوباره در دیگ برمی گرداند و سپس میان مردم توزیع می کرد. پلو به سبب آمیختگی با خورشتهای نیم خورده، سفیدی خود را از دست داده بود.

در سه راهی ای در خیابان جنّه الحسین، محوطه ای با سه دیوار به ارتفاع یک متر و طول و عرض حدود دو متر ساخته اند تا در آن زباله بریزند. بیرون این سه دیواری، که نه در دارد و نه سقف، همیشه مقدار زیادی زباله پخش شده است. امشب ساعت ۳۰/۲ از شب گذشته وقتی به این زباله دانی رسیدیم هفت، هشت گربه از درون آن پا به فرار گذاشتند که جیغ بچه ها را به دنبال داشت. گربه ها یک عامل پراکنده شدن زباله ها هستند. گربه ها از آدمها خیلی می ترسند؛ شاید کربلایی ها آنها را اذیت می کنند. یک بار دختر و پسر نوجوانی سوار بر گاری که الاغی آن را می کشید و رانندگی آن را دختر به عهده داشت، آمدند و زباله دانی را زیر و رو کردند تا اشیاء به درد خور را پیدا کنند. این گونه جستجوها هم عامل پخش زباله ها است.

در همین خیابان گودالی با طول و عرض ۵/۱ متر است که آب گندیده سیاه رنگ با زباله در آن جمع شده و عمق آن معلوم نیست. وضع بهداشت در عراق خیلی پایین است. اگر خدای ناخواسته بیماری واگیرداری مثل «وبا» در این کشور شایع شود، جلوگیری از پیشرفت آن خیلی مشکل است.

جمعه ۲۶/۳/۱۳۸۵

صحبتهای مدیر هتل

آقای جواد حدّاد مدیر هتل سفینه حدود شصت سال سن دارد. او بیست سال از عمر خود را در ایران گذرانده و به زبان فارسی مسلّط است. امروز فرصتی پیش آمد تا با او گپی بزنم. در مورد علت مهاجرتش از عراق گفت:

پیش از مهاجرت، وضع مالی ام در کربلا خیلی خوب بود و با پول خودم به زائران غذای فراوان می دادم. دو بار مرا دستگیر کردند و با شکنجه زیاد می پرسیدند: این پولها را از کجا می آوری؟ هرچه می گفتم: برای خودم است، باور نمی کردند. جای بعضی از شکنجه ها هنوز باقی است. واقعاً از کسی پول نگرفته بودم.[۳] دوستی داشتم که در سازمان اطّلاعات عراق کار می کرد. حدود یک ماه پیش از شروع جنگ ایران و عراق با اصرار زیاد به من گفت: «هرچه زودتر از عراق فرار کن». من هم با خانواده به سوریه رفتم. همین که به آنجا رسیدم، خبر شدم مأموران عراقی برای دستگیری من به خانه ام ریخته اند. آن زمان رابطه خوبی میان عراق و سوریه بود. آنجا هم خواستند دستگیرم کنند اما نتوانستند. چند سال اوّل در کشورهای مختلف بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به ایران بروم؛ چون همشهریهای ما در آنجا زیاد بودند. اقامتم در ایران بیست سال طول کشید و بیشتر در قم، خیابان آذر، سکونت داشتم.

نظارت بر هتلها

از او در مورد نظارت بر هتلها پرسیدم. جواب داد: سازمان حج و زیارت در ایران با شرکت ایرانی شمسا، در مورد هدایت زائران ایرانی قرارداد دارد. این شرکت هم با چند شرکت عراقی قرارداد دارد. دوباره هریک از شرکتهای عراقی با چند هتل قرارداد می بندند. طرف ما شرکت طفّ است. در قرارداد ما با شرکت طفّ مواردی از قبیل نوع غذا، چگونگی پذیرایی، تمیزی، وضعیت برق و… قید شده است. این شرکت همواره بر کارهای ما نظارت دارد. علاوه بر آن، شرکت شمسا، سازمان گردشگری، پزشکان ایرانی و عراقی نیز بر هتلها نظارت دارند؛ به گونه ای که در هفته چهار، پنج بار برای بازرسی می آیند. دیروز از سازمان گردشگری ایراد گرفتند که چرا کارکنان هتل لباس یک شکل ندارند. در هتل دو نفر از وزارت کشور حضور دارند و وظیفه آنها تأمین امنیت زائران است.

او همچنین اظهار داشت: در حال حاضر روزانه ۱۵۰۰ زائر وارد کربلا می شوند و همین تعداد هم خارج می شوند. تا دو ماه پیش، این رقم روزی ۵۰۰۰ نفر بود؛ اما به دلیل امتحانات و گرمی هوا تعدادشان کمتر شده است.

برق در کربلا وضعیت خاصّی دارد. در پی قیام مردم عراق در سال ۱۹۹۱م. بعضی از شهرها مثل کربلا به دست مردم افتاد. پس از شکست قیام، تا سه سال در کربلا برق نبود. بعد از آن روزانه تنها چند ساعت برق بود. برخی از مردم که تمکن مالی داشتند، با کسب اجازه از دولت، موتور برق خریدند. خانه ها و مغازه های هرمحله سیم برق از این موتور کشیدند تا هنگام قطع برق، از آن استفاده کنند و در مقابل، به صاحب ژنراتور پول می دادند. به مرور وضع برق بهتر شد و الآن روزی دو، سه ساعت برق شهر هست و دو، سه ساعت هم قطع می شود که ناچاریم از موتور برق استفاده کنیم. یکی از نظارتها بر هتل، آن است که ما به محض قطع برق، موتور را روشن کنیم.

مکافات عمل

سخن که به انتفاضه رسید، آقای حدّاد خاطره ای از قول پدر همسرش از محترمین نجف این گونه بیان کرد:

در بغداد سه، چهار سال پس از انتفاضه، شخصی اهل نجف در اثر تصادف، پیرزنی اهل تکریت را با ماشین کشت. او با ضمانت آزاد شد و در مدت آزادی، عده ای از سرشناسان نجف از جمله من برای جلب رضایت خانواده پیرزن به تکریت رفتیم. در خانه ای بزرگ، منتظر نشسته بودیم که مردی حدود ۴۵ ساله را در حالی که زیر بغلهایش را گرفته بودند، آوردند. او فرزند همان پیرزن بود. وقتی نشست، گفت:

من یکی از فرماندهان ارشد ارتش بودم و حدود سی هزار نظامی زیر دستم بود. در قضیه انتفاضه، من و قصی (پسر صدام) مأمور شدیم به هر قیمت شده، مردم کربلا را ساکت کنیم. پسر صدام افراد زیادی را کشت اما فرصت کشتار برای ما پیش نیامد.

وقتی وارد حرم امام حسین شدم، عربی را دیدم به ضریح امام چسبیده و با ضجّه پناه برده است. یقه اش را گرفتم و به عقب کشیدم. بعد با دو گلوله به سرش، او را از پا در آوردم. مدتی بعد امام حسین را در عالم خواب دیدم. حضرت به من فرمود: «اگر کسی به تو پناه بیاورد، چه می کنی؟ آیا می گذاری کسی او را آزار بدهد؟» جواب دادم: خیر، از او مواظبت می کنم.

امام فرمود: «چرا پناهنده من را کشتی؟»

حضرت به جای آن دو گلوله ای که به آن شخص زده بودم، به هر یک از زانوهایم یک تیر زد.

سپس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.