پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
>
نگرانی پیامبر اسلام(ص) درباره خلافت و سرنوشت امت اسلامی موجب شده بود تا از یک سو، بارها به معرفی جایگاه و اهمیت محبت اهل بیت: بپردازد و از آنان با تعابیری چون: «امام»، «ولیّ»، «خلیفه» و «ثقل جدایی ناپذیر از قرآن» یاد کند و از سویی دیگر، با پیشگویی فتنه های قریب الوقوع، به افشاگری جریان های خط نفاق و گروه های انحرافی پرداخته، وظایف مردم را در این شرایط بحرانی به روشنی بیان کند.
شاید به جرأت بتوان گفت در میان این گروه ها، «بنی امیه» مخوف ترین فتنه ای بود که چهره واقعی آن پیش از وفات رسول خدا(ص) در عالم رؤیا به ایشان نشان داده شد؛ رؤیایی که بعدها به خاطر غفلت مسلمانان، به حقیقت پیوست و جهان اسلام نزدیک به یک قرن گرفتار آن گردید. این، همان فتنه ای بود که امیرمؤمنان(ع) نیز در دوره خلافتش از آن به فتنه «کور»، «تاریک» و «فراگیر»[۱] یاد کرد و همگان را از آن بر حذر داشت.
در این نوشتار، تلاش می شود تا ماهیت و هویت پیدا و نهان بنی امیه از زوایای گوناگون شناسانده شود تا هم مظلومیّت و ارزش مبارزه اهل بیت علیهم السلام با این جریان دین ستیز آشکار گردد و هم انگیزه ای باشد برای بیرون راندن دوست نمایان تفرقه افکن از صفوف به هم پیوسته مسلمانان.
۱. نسب شناسی بنی امیه
«بنی امیه»، به کسانی گفته می شود که نسب آنها به امیه می رسد. در میان مورخان مشهور است لذا بنی هاشم و بنی امیه رابطه خویشاوندی با یکدیگر داشته،جزئی از قبیله قریش محسوب می شدند.
اما مجموع شواهد و دلایل حاصل از بازکاوی مجدد متون تاریخی و حدیثی، نشان می دهد نظر مشهور، فاقد دلیل است و قابل اعتماد نیست و وجود هرگونه خویشاوندی میان بنی هاشم – خصوصاً پیامبر(ص) – و بنی امیه با تردیدهای فراوان و بسیار جدی روبه رو است؛ به طوری که احتمال جعلی بودن شناسنامه بنی امیه – که در آن قریشی و عرب بودن ثبت شده است – بیش از پیش قوت می گیرد. دلایل ما برای اثبات این دیدگاه عبارت اند از:
۱. فرزند خواندگی در زمان جاهلیت
فرزند خواندگی، سنتی بود که در دوره جاهلیت میان مردم جزیره العرب و حتی سرزمین های متمدن آن روز مانند روم و ایران، بسیار رواج داشت.[۲] آنان برخی کودکان را به عنوان فرزند خود انتخاب می کردند و آن را پسر یا دختر خود می خواندند و به دنبال این نام گذاری، تمامی حقوقی را که یک فرزند از پدر داشت، برایش قرار می دادند؛ یعنی اگر پدر خوانده می مرد، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث می دادند و یا اگر دختر بود، ازدواج با او را حرام می دانستند و همچنین سایر احکام پدر و فرزندی را درباره اش اجرا می کردند.
اسلام با این قوانین خرافی به شدت مبارزه کرد،[۳] تا جایی که پیامبر(ص) برای ریشه کن سازی این رسم غلط، همسر پسر خوانده اش زید بن حارثه را – که پیش از آن، او را زید بن محمد(ص) می خواندند – پس از طلاق زید، به ازدواج خود در آورد.[۴] بنابر این با توجه به رایج بودن چنین سنتی خصوصاً در فضای جاهلیت نمی توان به مجرد اطلاق فرزند بر اشخاص، آنان را فرزند صلبی، حقیقی و نسبی دانست.
۲. محرومیت بنی امیه از سهم ذی القربی
در منابع معتبر روایی اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم(ص) هنگام تقسیم سهم «ذوی القربی» هیچ سهمی برای فرزندان عبد شمس(بنی امیه) و فرزندان نوفل قرار نداد[۵] و آن را مختص به بنی هاشم و بنی مطلب کرد. این شیوه تقسیم، موجب اعتراض عثمان بن عفان و جبیر بن مطعم – که به ترتیب از خاندان بنی امیه و بنی نوفل بودند – شد. رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: «انما بنوهاشم و بنو المطلب شیء واحد؛[۶] تنها بنی هاشم و بنی مطلب مانند یکدیگرند». پرسشی که در اینجا مطرح می شود، آن است که: چرا پیامبر(ص) سهم ذوی القربی را به بنی هاشم و بنی مطلب اختصاص داد و بنی امیه و بنی نوفل را از سهم ذی القربی خارج کرد؟ آیا ملاک این اختصاص، فقر آنان بود و اغنیای بنی هاشم و بنی مطلب هیچ بهره ای از این سهم نداشتند؟[۷] و یا دلیل آن، قرابت نسبی و نصرت پیامبر(ص) بود که بنی امیه فاقد شرط دوم بودند؟[۸] و یا اینکه خصومت و محاربه آنان با بنی هاشم، موجب شد تا از دایره ذوی القربی خارج شوند؟[۹] و یا اینکه چون مالک و صاحب اختیار این سهم، خود پیامبر(ص) بود،پس می توانست آن را به دلخواه خود به هر کسی عطا کند؟[۱۰] و بالاخره آیا چون قرابتی حقیقی و صلبی میان بنی هاشم و بنی امیه نبود، ذوی القربی بر آنان اطلاق نشد و در نتیجه این سهم شامل آنان نشد؟[۱۱]
احتمال نخست مردود است؛ زیرا عباس عموی پیامبر(ص)، با آنکه در طبقه اغنیای بنی هاشم قرار داشت، اما رسول خدا(ص) او را از سهم ذوی القربی بهره مند کرد.[۱۲] احتمال دوم و سوم نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا گرچه گذشته آنان مملوّ از دشمنی و کینه ورزی با اسلام بود، اما معترضان به این اختصاص، اظهار ایمان کرده بودند و سابقه تاریک بنی امیه و بنی نوفل نمی توانست مانعی موجه و جدی برای اعطای سهم به آنان باشد، مگر آنکه بگوییم وضعیت فعلی آنان با گذشته شان تغییر محسوسی نکرده بود و اسلام را فقط برای حفظ جان و رسیدن به مطامع دنیوی شان اختیار کرده بودند. احتمال چهارم نیز صلاحیت تأیید را ندارد؛ زیرا اولاً، زبیر بن عوام – که از پدر هاشمی نبود – در فتح خیبر از سهم ذی القربی استفاده کرد[۱۳] و دیگر دلیلی ندارد پیامبر(ص) تنها او را استثنا کند. اینکه توجیه کنیم چون مادرش صفیه دختر عبد المطلب بود، پس به این خاطر از سهم ذوی القربی بهره مند شد، باز هم مورد قبول نیست؛ زیرا کسانی غیر از بنی هاشم بودند که از مادر هاشمی محسوب می شدند، اما این سهم آنان را در بر نگرفت.[۱۴] ثانیاً، تقسیم اموالی که اساس آن گذشته افراد است، بیشتر با روحیه انتقام و کینه ورزی و تسویه حساب های شخصی سازگار است تا عدالت و انصاف، و رسول خدا(ص) از هر عیب، نقص، نسیان و عصیانی پاک و مبرّاست. پس یگانه احتمال، آن است که بگوییم بنی امیه هیچ گونه قرابت صلبی با رسول خدا(ص) نداشتند و لذا هیچ سهمی به آنان تعلق نگرفت.
۳. افشاگری نسب معاویه از سوی امام علی(ع)
امام علی(ع) در پاسخ به نامه معاویه، ضمن افشاگری چهره بنی امیه و شمردن فضایل اهل بیت(ع) می فرماید:
«و اما قولک انا بنو عبد مناف فکذلک نحن ولکن لیس امیه کهاشم و لا حرب کعبدالمطلب و لا ابوسفیان کأبی طالب و لا المهاجر کالطلیق و لا الصریح کاللصیق..؛[۱۵] و اینکه ادعا کردی ما فرزندان عبد مناف هستیم، آری ما هم چنین هستیم؛ اما جد شما امیه چونان جد ما هاشم و حرب همانند عبد المطلب و ابوسفیان مانند ابوطالب نخواهند بود.هرگز ارزش مهاجران چون اسیران آزاد شده نیست و حلال زاده مانند مجهول النسب نیست…».
ظاهر این فراز از نامه، نشان می دهد که اولاً، اگر ادعای انتساب به عبد مناف(پدر هاشم و جد اعلای پیامبر(ص)) از سوی معاویه باعث فخر فروشی و اثبات فضیلت برایش شده است، باید بداند که امیرمؤمنان(ع) نیز چنین انتسابی را دارد. ثانیاً، از کلمه «لکن» که برای استدراک و دفع توهم است و نیز به قرینه تقابل فضایل موهوم معاویه و فضایل واقعی علی(ع)، فهمیده می شود انتساب معاویه به عبد مناف، روشن و قطعی نیست؛ چرا که می فرماید: «هرگز کسی که نسبش آشکار و صحیح است(الصریح) مانند کسی که خود را به غیر پدرش چسبانده، نیست(اللصیق)»
علامه مجلسی(ره) در توضیح این بیان حضرت می نویسد: «بنی امیه، قریشی نیستند، بلکه خود را به این قبیله چسبانده اند و این است معنای سخن امیرمؤمنان(ع) که فرمود: بنی امیه، لصیق اند و نسبشان به عبد مناف نمی رسد».[۱۶]
ابن ابی الحدید معتزلی هم در ذیل عبارت «و لا الصریح کاللصیق» با طرح این سؤال که: آیا در نسب معاویه شبهه ای وجود دارد؟[۱۷] ناخواسته تردید ما را در صحت انتساب معاویه و نسل او به عبد مناف، دو چندان می کند.
۴. انکار صریح عرب بودن امیه در برخی منابع
در برخی منابع تاریخی کهن، عرب و قریشی بودن امیه به صراحت انکار شده است. ابوالقاسم علی بن احمد کوفی، از دانشمندان سده چهارم، درباره امیه می نویسد: «عبد شمس بن عبد مناف، (برادر هاشم بن عبد مناف) برده ای رومی به نام امیه داشت که او را فرزندخوانده و منسوب به خود کرده بود. بنابراین نسب بنی امیه به اینجا منتهی می شود و اصل آنها رومی می باشد».[۱۸]
علامه مجلسی(ره) نیز با نقل همین مطلب از دو کتاب کامل السقیفه و الزام النواصب می نویسد: «امیه، غلام عبد شمس و از سرزمین روم بود. هنگامی که عبد شمس زیرکی و فطانت را در غلامش دید، آزادش کرد و او را فرزند خوانده خود کرد تا جایی که می گفتند: امیه بن عبد شمس».[۱۹] وی سپس نتیجه می گیرد که بنی امیه قریشی نیستند، بلکه خود را به این قبیله چسبانده اند.
۵. مشکوک بودن انتساب معاویه به امیه
فرض کنیم امیه فرزند صلبی عبد شمس باشد، اما آیا تمام کسانی که خود را از طریق امیه به عبد شمس منسوب می کنند، نسبشان به امیه می رسد؟ سبط ابن جوزی می گوید: «در میان مردم معروف بود که معاویه به چهار نفر از قریش منسوب است: عماره بن الولید بن المغیره المخزومی، مسافر بن ابی عمرو،ابوسفیان، عباس بن عبد المطلب».[۲۰]
همچنین ابن ابی الحدید نقل می کند که زیاد بن ابیه در پاسخ به نامه معاویه – که وی را به خاطر بدکاره بودن مادرش سمیه سرزنش کرده بود – چنین نوشت: «اگر من فرزند سمیه هستم، بدانکه تو ابن جماعتی (فرزند یک گروه هستی!)»[۲۱]
حال اگر این مطلب را در کنار «معجم بنی امیه»، نوشته دکتر صلاح الدین المنجد، قرار دهیم که در آن، نام و نسب ۴۶۸ نفر از بنی امیه را ضبط کرده، بدون آنکه اشاره ای به نام و نسب عماره بن الولید و مسافر بن ابی عمرو کرده باشد،به این نتیجه می رسیم که نمی توان همه امویان را منسوب به امیه دانست.
مجموعه شواهدی که ذکر شد، ما را با انبوهی از شک و بد گمانی درباره نسب و هویت بنی امیه روبه رو می کند و این پرسش را فرا روی ما قرار می دهد که: براستی خلافت بنی امیه دارای کدام پشتوانه دینی و روایی بود؟چرا،چگونه و به چه استنادی بنی امیه خود را حاکم و مسلط بر سرنوشت مسلمانان نمودند در حالی که روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که خلافت و امارت مسلمانان را از آنِ قریش می داند[۲۲] و برخی روایات دیگر به صراحت این مقام را مختص به بنی هاشم می کند؟[۲۳]
۲. عقیده بنی امیه
بنی امیه از همان آغاز بعثت پیامبر(ص)دشمنی خود را با دین خدا آشکار ساختند و تکذیب نبوت و رسالت را در دستور کار خود قرار دادند. لحظه ای نور ایمان به خدا و معاد به دل هایشان نفوذ نکرد و آن گاه که در فتح مکه تمامی درها را به روی خود بسته دیدند، مجبور به پذیرش اسلام شدند. امیرمؤمنان(ع) اسلام ظاهری امویان را این گونه به تصویر می کشد: «فوالذی فلق الحبه و برأ النسمه ما اسلموا و لکن استسلموا و اسروا الکفر فلما وجدوأ أعوانا اظهروا؛[۲۴] به خدایی که دانه را شکافت و پدیده ها را آفرید! آنان (بنی امیه) اسلام را نپذیرفتند، بلکه به ظاهر تسلیم شدند و کفر خود را پنهان داشتند و آن گاه که یاورانی یافتند، آن را آشکار کردند».
ابن ابی الحدید معتزلی با ذکر نمونه های تاریخی، ایمان و اعتقاد برخی چهره های سرشناس بنی امیه را مورد تردید قرار می دهد. او درباره ابوسفیان می گوید: «ابوسفیان در روز بیعت با عثمان گفت: تلقفوها یا بنی عبد شمس تلقف الکره! فوالله ما من جنه و لا نار!؛ ای فرزندان عبد شمس! خلافت را مانند توپ بگیرید و به یکدیگر دهید. به خدا قسم، نه بهشتی هست و نه جهنمی!»[۲۵]
همچنین درباره اعتقاد معاویه می نویسد: «بسیاری از اصحاب ما در دین معاویه خدشه وارد کرده اند و به تفسیق او اکتفا نکرده اند. آنان درباره معاویه گفته اند: او ملحدی بود که به نبوت هیچ اعتقادی نداشت».[۲۶]
او در ادامه برای تأیید و اثبات ادعایش، داستان ملاقات و گفتگوی مغیره بن شعبه با معاویه را مطرح می کند که در آن، معاویه پس از ابراز تأسف و ناراحتی شدید از کم رنگ شدن یاد و خاطره خلفا، می گوید: «این شخص(پیامبر اکرم(ص)) روزی پنج بار در اذان نامش با فریاد تکرار می شود، یاد چه کسی پس از او زنده خواهد ماند؟ به خدا قسم، نام او را دفن خواهم کرد!»[۲۷]
۳. نکوهش بنی امیه در قرآن و روایات
در قرآن کریم آیات متعددی است که «بنی امیه» را مذمت و نکوهش می کند و این معنا در کتب تفسیر از باب بیان سبب نزول یا تأویل و تطبیق بر مصداق، انعکاس یافته است.این آیات با توجه به روایات ذیل آنها بدین شرح است:
۱. سوره هود، آیه ۱۷: (أَفَمَن کاَنَ عَلی بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسی إِمَامًا وَ رَحْمَهً أُوْلَئکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ)؛
«آیا کسی که از ناحیه پروردگارش برهانی چون نور روشن دارد و به دنبال آن نور شاهدی هم از سوی او پیرو آن است و پیش از او کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (دروغ می بافد؟) آنان (حق طلبان و حقیقت جویان) به او ایمان می آورند و هر کس از گروه های مخت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 