پاورپوینت کامل نقش محمد حنفیه در تاریخ صدر اسلام(۴) ۸۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش محمد حنفیه در تاریخ صدر اسلام(۴) ۸۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش محمد حنفیه در تاریخ صدر اسلام(۴) ۸۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش محمد حنفیه در تاریخ صدر اسلام(۴) ۸۸ اسلاید در PowerPoint :

>

امامت بعد از سیدالشهدا (علیه السلام)

بنابر مستندات موجود در روایات و تاریخ، ابن حنفیه بعد از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) ادعای امامت کرده است، ولی بعد از آنکه ثابت شد امام سجاد(علیه السلام) بعد از پدرش امامت را بر عهده دارد، وی از سخن خویش برگشت و به ولایت علی بن حسین(علیه السلام) اقرار کرد. کلینی به سند صحیح، از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند:

بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) محمد حنفیه به امام سجاد(علیه السلام) عرض می کند: یا بن أخی! قد علمت أنّ رسول الله(ص) دفع الوصیه و الإمامه من بعده إلی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ثم إلی الحسن(علیه السلام)، ثم إلی الحسین(علیه السلام). و قد قتل أبوک (رضی الله عنه و صلّی علی روحه) و لم یوص، و أنا عمّک و صنوا أبیک، و ولادتی من علی(علیه السلام). فی سنّی و قدمی أحقّ بها منک فی حداثتک فلا تنازعنی فی الوصیه و الامامه و لا تحاجنی؛ ای فرزند برادرم! می دانی که همانا پیامبر اکرم(ص) وصیت و امامت را بعد از خود به امیرمؤمنان(علیه السلام) داد و سپس به امام حسن مجتبی(علیه السلام) و بعد از او به امام حسین(علیه السلام) واگذار کرد و پدر شما ـ که رضوان خدا و درود حق بر روانش باد- به شهادت رسید، ولی برای جانشینی بعد از خودش وصیتی نکرد. و می دانی که من عموی تو هستم و با پدرت از یک ریشه ام و زاده علی(علیه السلام) هستم. من با این سن از شما که جوانید، سبقت دارم و به امامت سزاوارترم. پس با من در مسئله جانشینی و امامت کشمکش و درگیری نداشته باش و امامت مرا قبول کن.

امام (علیه السلام) در جواب با لحنی دلسوزانه و ملایم فرمود:ای عمو! از خدا بترس و چیزی را که حقّت نیست، مخواه. من تو را موعظه می کنم که مبادا از نادانان باشی. ای عمو! همانا پدرم (صلوات الله علیه) قبل از آنکه به سوی عراق حرکت کند، به من وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادتش نیز با من تجدید عهد کرد و این نیز سلاح رسول خدا(ص) است که پیش من است. معترض این امر مشو که می ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خدای عزوجل امر وصیت و امامت را در نسل حسین (علیه السلام) مقرر داشته است.[۱]

امام سجاد(علیه السلام) در ادامه برای اینکه مطلب را به طور عینی ثابت و اعجاز نیز اقامه کند، می فرماید: «اگر می خواهی این مطلب را بفهمی، بیا نزد حجرالاسود برویم و از آن داوری بخواهیم و مطالب را از آن بپرسیم».امام باقر (علیه السلام) می فرماید: این صحبت ها در مکه بود و با هم صحبت می کردند تا نزدیک حجر الاسود رسیدند. امام سجاد (علیه السلام) به محمد بن حنفیه فرمود: تو شروع کن و از خدا بخواه تا به حجر الاسود زبان بدهد و از او امر امامت بعد از پدرم را سؤال کن. محمد حنفیه شروع به دعا کرد.

سپس از حجرالاسود پرسید، ولی او جوابی نداد. حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود: ای عمو! اگر تو جانشین پدرم و امام بعد از او بودی، حجرالاسود باید جوابت را می داد. محمد عرض کرد: حالا تو بگو و از او سؤال کن.حضرت خطاب به حجرالاسود فرمود: أسألک بالذی جعل فیک میثاق الانبیاء و میثاق الأوصیاء و میثاق الناس أجمعین لما اخبرتنا من الوصی و الامام بعد الحسین بن علی(علیه السلام)؛ ای سنگ! از تو می خواهم به آن خدایی که میثاق پیامبران و اوصیا و همه مردم را در تو قرار داده است، وصی و امام بعد از حسین (علیه السلام) را به ما خبر بده.

ناگهان سنگ تکان خورد؛ به طوری که نزدیک بود از جای کنده شود و بر زمین بیفتد، و به زبان عربی فصیح گفت: اللهم إنَّ الوصیه و الامامه بعد الحسین بن علی (علیه السلام) إلی علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و ابن فاطمه بنت رسول الله(ص)؛ بار خدایا! همانا وصیت و امامت بعد از حسین بن علی(علیه السلام) به علی بن حسین بن علی بن ابی طالب پسر فاطمه دختر رسول خدا(ص) رسیده است. بعد از این، محمد از سخن خود برگشت و پیرو علی بن حسین(علیه السلام) گردید.[۲]

این روایات تصریح دارد که هرچند محمد در ابتدا ادعای امامت می کرد، ولی بعد از آنکه برایش ثابت شد امام سجاد(علیه السلام) امام زمان اوست، از وی متابعت کرد، بلکه در بعضی روایات آمده: محمد بعد از آنکه حجرالاسود بر امامت و وصایت امام علی بن حسین(علیه السلام) شهادت داد، به پای حضرت افتاد و او را بوسید و دیگر به هیچ وجه با حضرت در این موضوع صحبت و منازعتی نکرد.[۳] روایات زیادی نیز وجود دارد که محمد در آنها اقرار به ولایت امری حضرت سجاد(علیه السلام) کرد و کسانی را که مدعی امامت وی بود ند، به راه مستقیم و صراط حق هدایت و امام شیعیان را به آنها معرفی کرد.

ابوبصیر از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «ابو محمد کابلی، مدتی خدمتگزار محمد حنفیه بود و کمترین تردیدی در امامت او نداشت. روزی به محمد گفت: قربانت گردم! من مودت و حرمت شما را دارم. شما را به احترام رسول الله(ص) و امیرمؤمنان(علیه السلام) قسم می دهم که به من بگویید: آیا شما همان امامی هستید که خداوند اطاعت او را بر همه واجب کرده است؟ محمد در پاسخ گفت: ای ابو خالد! مرا قسم بزرگی دادی. بدان که امام واجب الاطاعه، علی فرزند برادرم حسین(علیه السلام) می باشد و او امام من و تو و همه مسلمانان است».[۴]

و در روایت دیگر از امام صادق(علیه السلام) چنین آمده: «ابوخالد که اعتقاد به امامت محمد حنفیه داشت، از کابل به خدمت او رسید. روزی شنید که محمد، امام سجاد (علیه السلام) را با عبارت «یا سیدی» خطاب می کند. تعجب کرد و از ابن حنفیه پرسید: شما پسر برادرتان را به گونه ای خطاب می کنید که او شما را که امام او هستید، این گونه خطاب نمی کند!؟

محمد گفت: راجع به مسئله امامت، او مرا به نزد حجرالاسود به محاکمه خواند و از حجرالاسود شنیدم که: «ای محمد! امر امامت را به پسر برادرت واگذار کن؛ چرا که به این امر از تو سزاوارتر است.[۵]

ابن حمزه می گوید: «مردم وقتی نزد محمد حنفیه می آمدند، به او می گفتند: السلام علیک یا مهدی. محمد به آنها می گفت: بله، من مهدی هستم؛ چون به سوی خیر هدایت می کنم، ولی شما وقتی به من سلام می کنید، به من بگویید «السلام علیک یا محمد».[۶] ابی بجیر عالم اهوازی می گوید: «من معتقد به امامت محمد حنفیه بودم. یک سال برای ادای فریضه حج به مکه رفتم و امام محمد حنفیه را دیدم. یک روز خدمت ایشان بودیم که پسر جوانی از جلو ما رد شد. ابن حنفیه برخاست و به او احترام بسیار کرد و صورت او را بوسید و به عبارت «ای آقا و مولای من» او را خطاب کرد. وقتی جوان گذشت، ما با تعجب از او پرسیدیم و جریان را جویا شدیم. ایشان گفت: « هوَ والله امامی؛ به خدا قسم، او ـ علی بن حسین ـ امام من است». سپس جریان حجرالاسود را برای ما بیان کرد.[۷]

امام صادق (علیه السلام) نیز در روایتی فرموده است: «ما مات محمد بن حنفیه حتی اقرَّ لعلی بن الحسین(علیه السلام) و کان وفاه محمد بن حنفیه سنه اربع و ثمانین من الهجره؛[۸] محمد حنفیه نمرد، مگر اینکه به امامت امام سجاد (علیه السلام) اقرار کرد و وفاتش در سال ۸۴ هجری قمری است».علامه وحید بهبهانی نیز در پاسخ سؤال فردی که می پرسد: نظر شما در مورد محمد حنفیه چیست؟ آیا او به امامت امام حسن، امام حسین وامام سجاد(علیهم السلام) معتقد بود یا نه؟ می-گوید: «در اصول اعتقادی شیعیان ثابت شد که ارکان ایمان، توحید، عدل، نبوت و امامت است. و حضرت محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر و امثال این دو بزرگوار شأنشان اجل از آن است که به غیر از این اعتقاد داشته باشند و از ایمانی که ملاک ثواب و عقاب است، خارج شده باشند».[۹]

از مجموعه این نقل قول ها چند مطلب به دست می آید:

۱. محمد در آغاز، ادعای امامت داشته و این امر را سزاوار خود می پنداشته است.

۲. عده ای از شیعیان نیز این اعتقاد را داشتند و امام زمان خود را محمد حنفیه می دانستند.

۳. محمد بعد از جریان حجرالاسود و ثابت شدن مطلب، دیگر ادعایی در مورد امامت نکرده است، بلکه تا آنجا که مقدور بوده، معتقدان به امامت خویش را به راه راست هدایت کرده و در واقع مبلّغی برای امامت علی بن حسین(علیه السلام) بوده است.

در مورد ادعای امامت از جانب محمد چند احتمال وجود دارد:

۱. محمد حنفیه واقعاً از مسئله امامت بعد از برادرانش بی اطلاع بود و نصی وجود نداشت که امام بعد از حسین(علیه السلام) را معلوم کند و در مورد وصیت سیدالشهدا به علی بن حسین نیز بی اطلاع بود. لذا به جهت برجستگی هایی که در خود می دید، ادعای امامت کرد و اینکه امام سجاد(علیه السلام) در جریان حجرالاسود فرمود: «ای عموجان! من تو را موعظه می کنم تا از نادانان نباشی. همانا پدرم ـ درود خدا بر او باد ـ قبل از حرکت به عراق به من وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادتش نیز در مورد امامت با من تجدید عهد کرد و این سلاح رسول خدا(ص) است که نزد من است»، خود شاهد این مدعاست؛ یعنی حضرت(علیه السلام)، محمد حنفیه را از وصیت پدرش آگاه کرد و او را از جهل و نادانی بر حذر داشت.

امّا با توجه به نصوص و ادله صحیحی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرات امامان علی، حسن و حسین(علیهم السلام) در امامت امامان بعدی از نسل حسین(علیه السلام) به ما رسیده و حتی در پاره ای از روایات به نام ائمه(علیهم السلام) تصریح شده است، [۱۰]بسیار بعید به ذهن می رسد که محمد حنفیه ـ که خود از بستگان اهل بیت(علیهم السلام) بود و با آنها حشر و نشر داشت و به مقتضای «اهل بیت ادری بما فی البیت» که باید از این اخبار و نصوص اطلاع بیشتری داشته باشد، بی خبر بوده باشد!

علاوه بر این، با توجه به اهمیت مسئله امامت و سفارش فراوان علی و حسن و حسین(علیهم السلام)، چگونه ممکن است در زمان ائمه برای محمد این سؤال مطرح نشده باشد که امامِ بعد از برادرم حسین (علیه السلام) کیست، و در پی جواب آن برنیامده و از پدر یا برادرانش پرس و جو نکرده باشد. البته این احتمال قوی است که وی از وصیت برادرش به امام سجاد (علیه السلام) بی اطلاع بوده و در روایت و تاریخ نیز این وصیت به طور مشروح و صحیح ثبت نشده است، جز روایت امّ سلمه که بنابر فرمایش مجلسی در مرآه العقول [۱۱]روایت حسنی است، ولی آن نیز به طور مستقیم روایت از خود حضرت سجاد(علیه السلام) نیست.[۱۲]

۲. به دلیل عدم اطلاع مردم از وصیت سیدالشهدا (علیه السلام) در مورد امامت و جهت برخی فضایل ابن حنفیه مانند کهنسالی، منتسب بودن به خاندان اهل بیت عصمت(علیه السلام) و فرزند بلافصل بودن امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) و نیز کمالات و فضایلی که برای مردم آشکار شده بود، احتمال داشت بعضی ضعفای شیعه، محمد حنفیه را امام چهارم بدانند؛ همچنان که عده ای همچون: ابوخالد کابلی، ابی بجیر اهوازی، ابن حیان و… معتقد به امامت وی بودند. لذا محمد خود اقدام به یک تاکتیک تبلیغاتی کرد تا هم امامت و برتری امام سجاد (علیه السلام) را اثبات کند و هم از خویش نفی ولایت کند. که در جریان حجرالاسود این امر حاصل شد؛ یعنی امامت خود را نفی کرد و امامت برادرزاده اش امام سجاد (علیه السلام) را ثابت و در پایان نیز خود به امامت تصریح کرد تا جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند.

عده ای از بزرگان مانند علامه مجلسی این احتمال را داده اند[۱۳] و به نظر نگارنده نیز این احتمال قوی است و توجه به سابقه درخشان محمد و فضایل و کمالات وی، این مطلب را ثابت می کند؛ زیرا چگونه ممکن است کسی که در پیشگاه ائمه پیشین آن چنان خاضع و فروتن بود و امر امامت را از جانب خدا می دانست و می گفت:«خدا، محمد(ص) را برگزید و محمد(ص)، علی(علیه السلام) را انتخاب کرد و علی، شما ـ حسن(علیه السلام)ـ را برای امامت برگزید و شما، حسین(علیه السلام) را. ما تسلیم شدیم و رضا دادیم. کیست که به غیر او رضا دهد!».[۱۴]

کسی که در امر امامت می گوید: «کنّا نسلّم به من مشکلات أمرنا؛ [۱۵]ما به فرمان خدا در امور مشکل امامت تسلیم محض هستیم». و عبارت «مشکل» را در مورد امامت به کار می برد، حال در مسئله امامت قصد منازعه داشته باشد و آن را برای خویش طلب کند؟عبارتی که او در منازعه با امام سجاد(علیه السلام) آورده است نیز احتمال دوم را تقویت می کند: «ای فرزند برادرم! می دانی که همانا پیامبر(ص) وصیت و امامت بعد از خود را به امیرمؤمنان (علیه السلام) داد و سپس به امام حسن (علیه السلام) و بعد از او نیز به امام حسین (علیه السلام) واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسید و برای جانشینی بعد از خود وصیتی نکرد و می دانی که من عموی تو و با پدرت از یک ریشه ام و زاده علی (علیه السلام) هستم.

من با این سن و سال و سبقتی که دارم، از شما که جوانید، به امامت سزاوارترم. پس با من در مساله جانشینی و امامت کشمکش و درگیری نداشته باش و امامت مرا بپذیر».[۱۶]همچنین در مورد بسیاری از افراد که اعتقاد به امامت محمد داشته اند، آمده که وقتی از جریان حجرالاسود مطلع می شدند و یا خود محمد به آنها مسأله را بیان می کرد، به امام سجاد (علیه السلام) می گرویدند و توبه می کردند و این خود دالّ بر این است که محمد با این عمل مستمسکی برای راهنمایی مردم به امامت امام سجاد (علیه السلام) پیدا کرده و در واقع اگر او قصد داشت که ادعای امامت کند، حاضر به رفتن نزد حجرالاسود نمی شد و یا بعد از این جریان باز هم مدعی امامت می شد و دست کم خود مبلغ امام سجاد (علیه السلام) نمی گردید و تعداد معدود از یاران را نیز از خود نمی پراکند.

شاهد واضح تر اینکه در قیام مختار وقتی کوفیان نزد او آمدند تا از وی نظرخواهی کنند، خود آنان را نزد امام سجاد(علیه السلام) برد و حال آنکه بهترین موقعیت برایش فراهم شده بود تا امامت خویش را تقویت کند و با یارانی چون مختار و سربازانش، پرچم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.