پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه (۲) ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه (۲) ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه (۲) ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نیمه پنهان بنی امیه (۲) ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

تاریخ نشان می دهد بنی امیه با ورود به عرصه خلافت و تکیه بر اریکه قدرت، تغییر در احکام دین را سرلوحه برنامه های خود قرار دادند و در راستای سیاست «دین ستیزی» از هیچ کوششی برای گسترش بدعت ها در سطح جوامع اسلامی فروگذار نکردند. برای نمونه می توان موارد ذیل را مورد اشاره قرار داد:

۱. اذان گفتن در نماز عید (فطر و قربان)

شافعی می نویسد: «در زمان پیامبر(ص)، ابوبکر،عمر و عثمان برای نماز عیدین اذان گفته نشد تا اینکه معاویه آن را در شام بنا نهاد.»[۱] سیوطی نیز می گوید:«بنی مروان نخستین کسانی اند که سنت اذان در نماز عیدین را بنا نهادند.»[۲] به هر حال این رسم، بدعتی بود که بنی امیه آن را به نام خود ثبت کردند.

۲. ایراد خطبه عیدین پیش از نماز

تمام فقهای مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که اقامه خطبه پس از خواندن نماز عیدین است.[۳] اما بنی امیه بنا به دلایلی، خطبه را پیش از نماز ایراد می نمودند. ابن حزم می نویسد:«بنی امیه خطبه را پیش از نماز(عیدین) قرار دادند و دلیل آن را چنین بیان نمودند که مردم پس از نماز پراکنده می شوند و(فضیلت) خطبه را درک نمی کنند. در حالی که دلیل اصلی آن، این بود که علی بن ابی طالب(علیه السلام) را (در خطبه ها) دشنام می دادند و لذا مردم (از شنیدن خطبه) فرار می کردند».[۴]

۳. حلال نمودن ربا

معاویه نخستین کسی است که ربا را رسماً بنا بر نظر خود، حلال شمرد و «بیع ربوی» را انجام داد.[۵] او پیمانه ای از طلا یا نقره را به بیش از ارزش وزنش فروخت. ابودرداء به او گفت: «از رسول خدا(ص) شنیدم که از چنین معامله ای (بیع ربوی) نهی می نمود مگر آنکه به قیمت همان وزن خود فروخته شود.» معاویه پاسخ داد:«اما من در این معامله اشکالی نمی بینم!»[۶]

۴. تمام خواندن نماز در سفر

ابن عباس می گوید:«اولین ایرادی که به عثمان گرفتند، آن بود که وی در سال ششم خلافتش، نمازش را در منا (که حکم سفر داشت) تمام به جا آورد. این باعث شد که بسیاری از صحابه پیامبر(ص) به او اعتراض کنند».[۷] در نقل دیگری از ابن عباس آمده است که: «رسول خدا(ص)،ابوبکر،عمر و حتی عثمان در آغاز خلافتش هنگام سفر، نمازشان را قصر می خواندند اما عثمان پس از مدتی نماز مسافر را چهار رکعتی به جا آورد و این عمل را بنی امیه ادامه دادند».[۸] شایان ذکر است در میان مذاهب اسلامی، فقهای امامیه و حنفیه، نماز مسافر را متعین در قصر و دیگران، قصر و اتمام را جای ز می دانند.[۹]

۵. حذف «بسم الله الرحمن الرحیم» در نماز

شافعی می نویسد:«معاویه در مدینه نماز جماعت اقامه کرد اما «بسم الله الرحمن الرحیم» نگفت. پس از سلام نماز، مهاجرین و انصار فریاد زدند:«ای معاویه! از نمازت می دزدی؟ پس «بسم الله الرحمن الرحیم» چه شد؟ تکبیرت کجا رفت؟…»[۱۰] شاید به همین خاطر است که میان مذاهب اسلامی در جزئیت «بسم الله» برای قرائت نماز، اختلاف است.حنفی ها آن را جزء سوره نمی دانند و برای جهر یا اخفات آن هیچ استحبابی قائل نیستند. مالکی ها نیز آن را جزء ندانسته، اما ترک آن را برای یک بار مستحب می دانند. حنابله بسم الله را جزء سوره می دانند و می گویند باید آهسته خوانده شود. و بالاخره شافعی ها آن را جزء سوره دانسته، معتقدند در نماز صبح و مغرب و عشا به جهر و در سایر نمازها آهسته خوانده شود. شیعه امامیه نیز به پیروی از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) بسم الله را جزء سوره دانسته، ترک آن را به هیچ وجه جایز نمی داند. [۱۱] و برای آشکار نمودن آن اهمیت قائل است.

امام صادق(علیه السلام) در خصوص رواج این بدعت فرمود: «کتموا بسم الله الرحمن الرحیم فنعم والله الاسماء کتموها! کان رسول الله (صلی الله علیه وآله) إذا دخل إلی منزله و اجتمعت علیه قریش یجهر ببسم الله الرحمن الرحیم ویرفع بها صوته فتولی قریش فرارا فأنزل الله عز وجل فی ذلک: وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُورًا[۱۲] [۱۳] «بسم الله الرحمن الرحیم» را پنهان نمودند. و به خدا سوگند، چه اسمائی را پنهان کردند! رسول خدا(ص) هر گاه وارد منزلش می شد و قریش بر او اجتماع می کردند، با صدای بلند بسم الله الرحمن الرحیم را آشکار می نمود و قریش با شنیدن آن فرار می کردند. به همین سبب، خداوند آیه و چون تو در قرائت (نماز) خدایت را به یگانگی یاد کنی، کافران روی گردانیده و گریزان می شوند را نازل کرد».

۶. حذف تلبیه در مراسم حج

سعید بن جبیر می گوید:«ابن عباس در عرفه به من گفت: ای سعید! چه شده صدای تلبیه مردم را نمی شنوم؟ به او گفتم: از معاویه می ترسند. ابن عباس از خیمه اش بیرون آمد و فریاد زد: «لبیک اللهم لبیک رغماً لأنف معاویه! لبیک می گویم تا بینی معاویه به خاک مالیده شود! خدایا آنان را لعنت کن! چرا که سنت پیامبر(ص) را به خاطر کینه ورزی با علی(علیه السلام) کنار گذاردند».[۱۴]

سیاست بنی امیه

بنی امیه برای از بین بردن اسلام و عقب راندن مردم به دوران سیاه جاهلیت، سیاست خود را بر پایه های ذیل استوار نمودند:

۱. دشنام دادن امیرمؤمنان(علیه السلام)

ایجاد شکاف میان اهل بیت(علیهم السلام) و مردم و بدبین نمودن آنان به این خاندان پاک،سیاستی بود که بنی امیه به شدت آن را دنبال می کردند. معاویه نخستین کسی بود که در راستای تحقق این سیاست، علی(علیه السلام) را بر منبر دشنام داد و سپس با صدور بخشنامه ای به کارگزارانش، ضرورت لعن امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه ها و منبرها و بدگویی از ایشان را مورد تأکید قرار داد.[۱۵] مپتاسفانه این بدعت در طول حکومت بنی امیه، نزدیک به یک قرن و به صورت بسیار گسترده ای ادامه یافت تا جایی که به نقل برخی، هفتاد هزار منبر لعن در آن دوران برای این شخصیت تابناک و فروزان تشکیل شد![۱۶]

طبری می نویسد:«معاویه هنگامی که مغیره بن شعبه را در سال ۴۱ق. حاکم کوفه نمود، او را نزد خود فرا خواند و گفت: خواستم تو را به مسائل فراوان نصیحت کنم اما به دلیل اعتماد بر بصیرت و تیزبینی ات، از بیان آنها خودداری می کنم. مگر یک نصیحت که یادآوری آن را ضروری می دانم. هیچ گاه از دشنام و مذمت علی و ترحم بر عثمان و استغفار برای او دست بر ندار! بر یاران علی خرده گیر و آنان را تحقیر کن و به سخنانشان گوش مده! اما پیروان عثمان را پذیرا باش و آنان را به خود نزدیک ساز و سخنانشان را با دقت گوش کن!»[۱۷] در چنین فضایی، اهل بیت(علیهم السلام) از موضع عزت و اقتدار با این بدعت شوم، مبارزه می کردند. امام حسن مجتبی(علیه السلام) هنگامی که دید معاویه بر منبر، حضرت علی(علیه السلام) را دشنام می دهد، برخاست و پس از اشاره به نسب معاویه، فرمود:

«أو انت تسبّ أمیرالمؤمنین علیه السلام وقد قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: «من سبّ علیاً فقد سبّنی، و من سبّنی فقد سبّ الله، و من سبّ الله أدخله الله نار جهنم خالداً فیها مخلدّاً و له عذاب مقیم؟؛ [۱۸] آیا تو امیرمؤمنان(علیه السلام) را دشنام می دهی؟ در حالی که رسول خدا(ص) فرمود: هر کس علی(علیه السلام) را ناسزا گوید، مرا سب کرده و هر کس مرا دشنام دهد، خدا را سب نموده و آنکه خدا را دشنام دهد، او را به آتش جهنم وارد می کند در حالی که در آنجا جاویدان است و عذابی پایدار دارد!». همچنین روایت شده امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به شخصی که از ایشان درباره دشنام دهنده به امیرمؤمنان(علیه السلام) پرسیده بود؛ فرمود: «والله هو حلال الدم؛[۱۹]به خدا سوگند، خونش مباح است».

۲. تخدیر فکری و فرهنگی جامعه

سیاست فرهنگی بنی امیه بر این بود تا با مدیریت آموزش دینی،میزان آگاهی مردم را در حوزه معارف اسلامی محدود کنند و آن را در جهتی خاص و هماهنگ با حکومت خود، قرار دهند. از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود:«ان بنی امیه اطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکی اذا حملوهم علیه لم یعرفوه؛[۲۰] بنی امیه مردم را در فراگیری ایمان آزاد گذاشتند اما به آنان اجازه ندادند شرک را یاد بگیرند تا اگر خواستند آنان را به شرک وادار کنند، متوجه نشوند».

معنایی که از حدیث فهمیده می شود، آن است که بنی امیه هیچ مخالفتی با فراگیری لوازم و ظواهر ایمان مانند: نماز،رفتن به مسجد و غیر اینها نداشتند و تنها نگرانی و حساسیت آنان، آگاهی مردم از معنای شرک و اعمال منتهی به آن بود. اینکه مردم بدانند زنا، شرب خمر،اطاعت از ستمگر و یا قتل اولیای خدا هم شرک محسوب می شود؛ به هیچ وجه با منافع حکومت بنی امیه سازگار نبود، لذا مردم را در این زمینه در جهل و بی خبری نگاه می داشتند.

۳. تبعید و ترور صحابه پیامبر(ص)

طبقه فرزانه و نخبه از صحابه پیامبر(ص) در حکومت اموی نه تنها دارای جایگاه و منزلت نبودند، بلکه امنیت جانی و آبرویی آنان مورد تهدید قرار می گرفت. صحابه به علت اعتراض به بدعت ها و اقدامات خلاف شرع بنی امیه، به سرعت ترور یا تبعید می شدند. امام حسین(علیه السلام) در پاسخی کوبنده و آتشین به نامه معاویه وضعیت پیش آمده را این گونه به تصویر می کشد:

«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده واصحابه الصالحین المطیعین العابدین کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب ولا یخافون فی الله لومه لائم فقتلتهم ظلما و عدوانا. .. أو لست قاتل عمرو بن الحمق صاحب رسول الله، العبد الصالح الذی ابلته العباده فصفرت لونه ونحلت جسمه…؟؛[۲۱] آیا تو قاتل حجر بن عدی و یاران صالح، عابد و فرمانبردارش نیستی؟ آنان به ظلم اعتراض می کردند، ]خطر[ بدعت ها و منکرات را بزرگ می شمردند و حکم قرآن را بر همه چیز مقدم می داشتند و ]در این راه[ از سرزنش هیچ کس باکی نداشتند. پس تو آنان را از روی ظلم و دشمنی کشتی… و آیا تو قاتل عمرو بن حمق، صحابی رسول خدا(ص) نیستی؛ همان عبدصالحی که رنگ رخسارش از عبادت، زرد و جسمش نحیف شده بود…؟».

حجر و عمرو بن حمق، هر دو از بزرگان صحابه پیامبر(ص) و از یاوران امام علی(علیه السلام) بودند.[۲۲] حجر به دلیل اعتراض به عملکرد حاکمان اموی، و عمرو به اتهام شرکت در قتل عثمان، به دستور معاویه به قتل رسیدند.[۲۳] عمرو بن حمق پس از ظهور اسلام نخستین کسی بود که سرش را جدا نموده، آن را از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل کردند و برای معاویه فرستادند. [۲۴] ابوذر نیز صحابی جلیل القدر دیگری است که در حکومت بنی امیه-خلافت عثمان- مورد توهین و بی احترامی قرار گرفت و او را به خاطر انتقاد های فراوانش از ظلم ها و بی عدالتی ها به بیابان خشک «ربذه» تبعید نمودند. امام علی(علیه السلام) هنگام بدرقه ابوذر، موضع خود را درباره این اقدام دستگاه خلافت چنین بیان فرمود:

«یا اباذر انک غضبت لله فارج من غضبت له ان القوم خافوک علی دنیاهم و خفتهم علی دینک فاترک فی ایدیهم ما خافوک علیه و اهرب منهم بما خفتهم علیه؛[۲۵] ای اباذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی. این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند، به خودشان واگذار و با دین خود که برای آن ترسیدی، از این مردم بگریز».بی شک ادامه این سیاست، می توانست ارتباط نسل جوان را با مسلمانان دلسوز و انقلابی معاصر با عصر نزول وحی، قطع کند و آنان را از تاریخ مبارزات پیامبر(ص) و اصحاب او با سران کفر و نفاق بی اطلاع گرداند.

۴. ایجاد رعب و وحشت

بنی امیه هیچ گونه مخالفت و اعتراضی را برنمی تابیدند و آن را به شدت سرکوب می کردند. آنان برای آنکه هرگونه قیام و شورشی بر ضد حکومت را خیالی خام و واهی جلوه دهند، با شکنجه و کشتار بی رحمانه مردم ـ خصوصاً دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) ـ فضایی مملو از اختناق، رعب و وحشت در جامعه به وجود می آوردند. ما در اینجا به بیان دو نمونه بسنده می کنیم:

۱. بُسر بن ارطاه: او یکی از خواص مورد اعتماد و فرماندهان نظامی معاویه بود.[۲۶] «بسر» از جانب معاویه سه مأموریت مهم بر عهده داشت: ترس و وحشت در دل های مردم بیفکند، اموال مردم را به تاراج برد و پیروان علی(علیه السلام) را به قتل برساند.[۲۷] او در اجرای این فرمان، ابتدا با سه هزار نیرو وارد مدینه شد[۲۸] و طی یک سخنرانی، اهالی آن سرزمین را مورد تحقیر و ناسزاگویی قرار داد و بعد از آن، خانه های بسیاری را به آتش کشید.[۲۹] سپس به سوی مکه روانه شد و در مسیر خود، اموال بسیاری را به غارت برد.هنگام ورود به مکه، تهدید نمود در صورت هر گونه مخالفت، اموالشان ضبط و بنیانشان برچیده خواهد شد.[۳۰] پس از آن به یمن یورش برد و سی هزار نفر را بی رحمانه کشت و برخی را نیز در آتش سوزاند.[۳۱]

او در آن دیار، خردسال و کهنسال را با هم از تیغ شمشیرش گذراند.[۳۲] زنان مسلمان را اسیر نمود و آنان را در بازارها به معرض فروش گذاشت.[۳۳] جنایت و بی رحمی او به حدی بود که کودکان عبید الله بن عباس ( عبدالرحمن و قثم) را وحشیانه سر برید. [۳۴] هنگامی که خبر جنایات هولناک «بسر» به امیرمؤمنان(علیه السلام) رسید، ناله بلندی سرداد و فرمود:

«اللهم ان بسرا باع دینه بالدنیا و انتهک محارمک و کانت طاعه مخلوق فاجر آثر عنده مما عندک، اللهم فلا تمته حتی تسلبه عقله و لا توجب له رحمتک و لا ساعه من نهار، اللهم العن بسرا و عمرا و معاویه..؛[۳۵] خدایا! بُسر، دینش را به دنیا فروخته و حرام هایت را هتک کرده و بر بندگی مخلوقِ تباهکاری (معاویه) کمر بسته است. خدایا! هر نعمتی که به او داده ای بگیر، و او را در حالی که خرد را از او گرفته ای، بمیران. رحمت خود را بر او مفرست و ساعتی از روز را توفیق نده. خدایا! بسر و عمر و معاویه را لعنت فرست.. .».

۲. حَجّاج بن یوسف ثقفی: او به سال هفتاد و پنج هجری از طرف عبد الملک بن مروان بن حکم، والی عراق شد.[۳۶] حجاج هنگام ورود به کوفه چهره اش را پوشاند و ناشناس وارد مسجد گردید. بر فراز منبر رفت و روی خود را گشود و این گونه آغاز سخن کرد: «سرهایی را می بینم که چون میوه رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده است و باید از تن جدا شود و خون هایی را می بینم که میان عمامه ها و ریش ها می درخشد».

او سخنان تهدید آمیزش را ادامه داد و چنان مردم را ترساند که بی اختیار سنگ ریزه از دست مردی که می خواست او را سنگسار کند، بر زمین ریخت.[۳۷] حجاج، فردی بی رحم و خون ریز بود و توانست در سراسر عراق با کشتن انسان های بی گناه، حکومت وحشت برقرار سازد. او در بصره نمازگزاران را درون مسجد به قتل رساند و در بیرون مسجد نیز هرکس به آنجا گام می گذاشت، سرش از تن جدا می شد.[۳۸] در مدت فرمانروایی حجاج، تعداد کسانی که با شمشیر دژخیمان وی یا زیر شکنجه جان سپردند، صد و بیست هزار نفر گزارش شده است.[۳۹] شاید بتوان این ف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.