پاورپوینت کامل قرآن و تخریبگران چهره نبوی(ص) (بخش دوم) ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن و تخریبگران چهره نبوی(ص) (بخش دوم) ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن و تخریبگران چهره نبوی(ص) (بخش دوم) ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن و تخریبگران چهره نبوی(ص) (بخش دوم) ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

>

در بخش نخست مقاله (ش۶۸، ص۱۰۶ ۱۰۹) به موضوع «تمسخر و استهزا» پرداخته شده بود.

۲. نسبت دیوانگی

الف) نمونه های نسبت دیوانگی

چنان که عده ای معتقدند رسولان الهی، نخبگان و دانشمندانی بوده اند که خود را پیامبر و فرستاده الهی وانمود می کردند، گروهی دیگر هم با این حربه که پیامبران دیوانه بوده اند، خواسته اند مانع کارایی و تبلیغ آنان شوند. قرآن کریم در پانزده آیه به این نکته تصریح کرده است، که گویای گستردگی کاربرد این حربه است. قرآن کریم بعد از اینکه نسبت دادن دیوانگی از سوی فرعون به موسی(ع) را نقل می کند،[۱] یادآور می شود:

(کَذلِکَ ما أَتَی الّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)[۲]؛ «همچنین هیچ فرستاده ای (به سراغ) کسانی که قبل از آن (مشرکان) بودند نیامد، مگر اینکه گفتند (او) ساحر یا دیوانه است»؛ قرآن کریم این نسبت را برای حضرت نوح(ع) [۳]از زبان قومش نقل می کند و یادآور نسبت (سفاهت) به هود(ع) [۴]نیز می شود.

اما در مورد رسول اکرم(ص) دست کم در هفت آیه این نسبت ذکر شده است؛ مثل: (أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنّهٌ)؛ «یا می گویند در او (حالت) جنون هست».[۵] (وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ)؛ «و می گفتند آیا واقعاً معبودانمان را به خاطر شاعر دیوانه ای رها کنیم».[۶] (ثُمّ تَوَلّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلّمٌ مَجْنُونٌ)؛ «سپس از او روی برتافتند و گفتند: دانش آموخته ای دیوانه است».[۷] (وَ یَقُولُونَ إِنّهُ لَمَجْنُونٌ)؛ «و می گویند او دیوانه است».[۸]

ب) دفاع صریح قرآن از پیامبر اکرم

از نکات شگفت آور، حساسیت ویژه قرآن کریم به این نسبت است؛ به گونه ای که در آیات متعددی آن را به صراحت رد می کند و در کمتر آیه ای این ادعا را بی پاسخ گذاشته است. برخی از این آیات چنین است: (أَوَلَمْ یَتَفَکّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنّهٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذیرٌ مُبینٌ)؛ «و آیا فکر نکردند که همنشین آنها (پیامبر) جنونی ندارد؟! او جز هشدار دهنده ای روشنگر نیست».[۹]

(ثُمّ تَتَفَکّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنّهٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ)؛ «بگو شما را فقط به یک (چیز) پند می دهم.. . سپس تفکر کنید که همنشین شما (پیامبر) جنونی ندارد. او برای شما جز هشدار گری پیش از (رسیدن) عذاب شدید نیست».[۱۰] (ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ.. . بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ)؛ «تو به نعمت پروردگارت دیوانه نیستی.. . به زودی می بینی و می بینند که کدام یک از شما (دیوانه) فریب خورده اید».[۱۱] (وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ)؛ «و همنشین شما (پیامبر) دیوانه نیست».[۱۲]

ج) عوامل القای این نسبت

دلیل اصلی نسبت دادن دیوانگی به پیامبر(ص) وجود شک و نبود ایمان در دل دشمنان و نسبت دهندگان است: (بَلْ هُمْ فی شَکّ یَلْعَبُونَ.. . ثُمّ تَوَلّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلّمٌ مَجْنُونٌ)؛ «بلکه آنان در شک هستند (و) بازی می کنند.. . سپس از او روی برتافتند و گفتند: آموزش دیده ای دیوانه است».[۱۳] این شک و دو دلی، باعث می شود که آنان هرگز به تذکرهای رسول گوش ندهند و ایمان نیاورند و بر عکس، پیامبر را فردی دارای اختلال عقل معرفی کنند.

عامل دوم، طغیان آنهاست: (أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ)؛ «آِیا یکدیگر را به آن و نسبت دادن سحر یا دیوانگی (به پیامبر) سفارش کرده اند؟ بلکه آنان گروهی طغیان گرند».[۱۴]

عامل سوم، وجود روح تکبر و خود بزرگ بینی است که به مشرکان اجازه می دهد تا چنین نسبتی را به پیامبران بدهند: (إِنّهُمْ کانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ یَسْتَکْبِرُونَ وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ)؛ «وقتی گفته می شد خدایی جز الله نیست، آنها همواره تکبر می ورزیدند و می گفتند:آیا واقعاً ما معبودانمان را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟»[۱۵]

عامل چهارم، تلخی پذیرش حق و ناخشنودی از حق است که آنها را وا می دارد چنین تهمت عجیبی بزنند: (مُسْتَکْبِرینَ بِهِ سامِرًا تَهْجُرُونَ أَ فَلَمْ یَدّبّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ اْلأَوّلینَ… أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنّهٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقّ وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقّ کارِهُونَ)؛ «مستکبرانه در شب نشینی خود از آن (قرآن و پیامبر) بدگویی می کردید. و آیا در گفتار (قرآن) تدبیر نکردید… یا می گویند در او (حالت) جنون هست؟! (نه) بلکه (او) حق را برای آنان آورد در حالی که بیشترشان از حق ناخشنودند».[۱۶]

د) دلایل قرآنی بر ردّ نسبت دیوانگی

دلایل قرآنی بر ردّ نسبت دیوانگی را می توان در دو دلیل کلی خلاصه کرد.

اول: مقام و اخلاق نبوت

در این آیات خداوند به عظمت اخلاق نبوی اشاره دارد که بریّ از این اوصاف است: (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنّ لَکَ لأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ إِنّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ)؛ «نون. سوگند به قلم و آنچه می نویسد که تو به نعمت پروردگارت دیوانه نیستی و قطعاً برای تو پاداشی بی پایان است و مسلماً تو بر شیوه (اخلاقی) بزرگوارانه ای هستی. پس به زودی می بینی و می بینند که کدام یک از شما (دیوانه) فریب خورده اید».[۱۷]

علامه طباطبایی می نویسد: در (ماأَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ)؛ «تو به نعمت خدا دیوانه نیستی»، منظور این است که تو به سبب برخورداری از نعمت خدا (نبوت) یا به خاطر همراهی با نعمت خدا (نبوت)، دیوانه نیستی. سیاق آیه تأیید می کند که مراد از نعمت، نبوت است و دلیل نبوت هر گونه اختلال عقلی را از پیامبر دور می کند تا هدایت الهی که در نظام حیات انسان لازم است، مستقیم و بدون مشکل باشد. از این رو، آیه نسبت جنون را رد می کند.[۱۸] از سوی دیگر، خداوند به رسولش می فرماید: تو بر خُلق عظیمی هستی. خُلق، ملکه ای نفسانی است که به سبب آن کارها به راحتی انجام می گیرد و به دو نوع حسنه و رذیله تقسیم می شود و در اینجا منظور، اخلاق حسنه است. خداوند بعد از اینکه می فرماید پیامبر دارای مقام نبوت و صاحب خُلق عظیم است، با این آیات می خواهد بفرماید که:

فاذا لم تکن مجنوناً بل متلبساً بالنبوه و متخلقاً بالخلق و لک عظیم الاجر من ربک فسیظهر امر دعوتک و ینکشف علی الابصار و البصائر من المفتون بالجنون أنت او المکذبون الرامون لک بالجنون؛ پس تو دیوانه نیستی، بلکه لباس نبوت پوشیده ای و به خُلق عظیم آراسته ای و نزد پروردگارت اجر عظیم داری. پس دعوت خود را آشکار کن، و بر چشم ها و دیده ها آشکار می شود که دیوانه تویی یا تکذیب کنندگانی که نسبت جنون به تو می دهند؟[۱۹]

دوم: حقانیت پیام و تصدیق پیامبران

قرآن می فرماید: (بَلْ جاءَ بِالْحَقّ وَ صَدّقَ الْمُرْسَلینَ).[۲۰] بزرگ ترین دلیل بر صحت عقل پیامبر، بر حق و صحیح بودن پیامی است که آورده است. چگونه یک دیوانه می تواند پیامی بیاورد که بر حق و به دور از باطل و گمراهی باشد! آیه به آیه قرآن و تمام معارف توحیدی آن بدون خدشه اند و قرآن بارها «تحدی» کرده و کسی همانند آیات آن را نتوانسته بیاورد. مسلماً قرآن و پیامی که هم از لحاظ الفاظ، دارای استواری مطلق است و هم از حیث محتوا، کسی توان خرده گیری بر آن را ندارد، از عهده یک فرد نابغه هم خارج است تا چه رسد به فرد عادی یا دیوانه؛ همچنین ادیان و رسولان سابق به دور از دیوانگی و.. . بوده اند، پس کسی که پیامش تصدیق کننده آنها باشد، چگونه می تواند دیوانه باشد؟

ه) راه مقابله

قرآن کریم در برابر این حربه، راه اعراض و رویگردانی را پیشنهاد می کند: (فَتَوَلّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ)؛ «پس از آنان روی بر تاب و تو سرزنش شده نیستی».[۲۱] زیرا همان طور که در بخش دلایل و انگیزه های دادن نسبت دیوانگی ذکر شد، کافران و مشرکان به دلیل شک و دورویی و عدم ایمان، گرایش به طغیان، وجود روح تکبر و ترجیح منافع شخصی بر حق پرستی، هرگز به راه راست هدایت نخواهند شد و بهترین گزینه در مقابله با آنان اول تکذیب جنون، دوم بیان دلایل عدم امکان جنون و سوم اعراض و رویگردانی است.

۳. نسبت سحر و جادوگری

الف) نمونه آیات

مردم به اموری چون جادوگری و سحر اعتقاد قوی داشتند و از این رو، بهترین راه برای نشان دادن عدم حقانیت دعوت و اقدامات و معجزات انبیا، نسبت دادن سحر به آنان بود تا مردم کار پیامبران را همچون کار ساحران بدانند که می توانند مرده ای را زنده گردانند، بیماری را شفا دهند، عصایی را مانند افعی جلوه دهند و یا به قدرت سحر الفاظ، مدعی آوردن کتاب از سوی خدا باشند.

آیات الهی نشان می دهد که کافران و منکران نبوت، سحر و ساحری را به همه پیامبران نسبت می دادند.[۲۲] به رسول اکرم (ص) نیز بارها این نسبت داده شده است؛ مثل: (وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ)؛ «و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغ گویی است».[۲۳] (قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنّا بِهِ کافِرُونَ)؛ «گفتند: این سحر است و ما به آن کافریم».[۲۴] (قالُوا إِنّ هذا لَسِحْرٌ مُبینٌ(؛ «گفتند: این سحری آشکار است».[۲۵]

در مورد آیه چهارم سوره «ص» نقل شده است: بعد از آنکه دعوت به اسلام آشکار شده، قریش از رسول خدا به ابوطالب شکایت کردند. آن حضرت به ابوطالب فرمود: آنان ده کلمه را بگویند تا پادشاه عرب شوند و عجم وامدارشان شود! شهادت دهند که لا اله الا الله و انّی رسول الله. آنها گفتند: ۳۶۰ خدا را واگذاریم و یک اله را بپرستیم؟! در این هنگام، آیه نازل شد که: (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ).[۲۶] علامه طباطبایی در مورد آیه ۳۰ سوره زخرف می گوید: این طعن به قرآن است که مستلزم طعن به رسول است.[۲۷]

ب) علل و انگیزه نسبت دادن سحر

خداوند در سوره «ص» فرمود: (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ… أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُمْ فی شَکّ مِنْ ذِکْری بَلْ لَمّا یَذُوقُوا عَذابِ)؛ «و تعجب کردند از اینکه هشدار دهنده ای از خودشان نزدشان آمد و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغ گو است…! آیا از میان ما ذکر بر او نازل شده است؟ [نه] بلکه آنان درباره قرآن من در شک اند، ]نه[ بلکه هنوز عذاب را نچشیده اند…».[۲۸] پس آنان چون از آوردن مانند آنچه پیامبر آورده بود، ناتوان بودند، به او تهمت سحر می زدند.[۲۹]

علامه طباطبایی می فرماید: دلیل مهم تر این است که اساساً در مورد قرآن شک داشتند: ) فی شَکّ مِنْ ذِکْری(و این شک هم به دلیل خفای دلالت آیه نبوت و تعیین آور نبودن قرآن نبود، بلکه آنان به امور باطلی که داشتند، دل بسته بودند و از تقلید گذشتگان دست بر نمی داشتند. سپس قرآن در چند آیه بعد دلیل اصلی را ذکر می فرماید: (بل لما یَذُوقُوا الْعَذابَ)؛ یعنی آنان نه به خاطر شک، بلکه به دلیل برتری طلبی و استکبارشان به حقیقت اعتراف نمی کنند، اما وقتی عذاب الهی را بچشند، اعتراف خواهند کرد، و گرنه هم اینک نیز به حقیقی بودن آن ایمان دارند، اما حاضر به اعتراف نیستند.[۳۰]

این تعلیل علامه، با سوره صف دقیقاً تأیید می شود. در سوره صف می فرماید: قوم موسی می دانستند که او رسول خداست، ولی اذیتش می کردند و به همین جهت، فاسق اند و هدایت ناپذیر. بلافاصله در آیه بعد می فرماید: عیسی بشارت رسالت محمد را داد. اما مردم وقتی محمد با بیّنات آمد، گفتند: (هذا سحر مبین). آری، آنان هم با علم به نبوت، او را اذیت کردند و به خدا افترا بستند. خداوند این گروه را به دلیل این افترا «ظالم ترین» افراد معرفی می کند و می فرماید: هدایت پذیر نیستند. آنان می خواهند نور خدا را با دهان خاموش کنند، ولی خدا نور خود را تمام می کند.[۳۱]

ج)دفاع قرآن از رسول الله(ص)

نکته جالب در این گونه آیات، این است که آنان در مقابل بینات و آیات وامانده می شدند و به ناچار نسبت سحر می دادند؛ چنان که فرموده است: (فَلَمّا جاءَهُمْ مُوسی بِآیاتِنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاّ سِحْرٌ مُفْتَرًی[۳۲] وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ))؛[۳۳] وَ لَمّا جاءَهُمُ الْحَقّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنّا بِهِ کافِرُون)[۳۴] (فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ(.[۳۵]

همین نکته، تکیه گاه اصلی دفاع از رسول خدا در برابر ادعای سحر و ساحری است. خداوند با یادآوری این نکته که آنچه پیامبر آورد، آیه و بیّنه بود و آیه و بیّنه، حق و غیر قابل بطلان است، به مخاطبان خود می فهماند که برای بطلان ادعای سحر و جادوگری کافی است در محتوا و صحت آیات و بینات رسول خدا(ص) دقت شود، البته دقتی بدون نخوت و استکبار، و گرن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.