پاورپوینت کامل عروسِ ایمان و زیور تقوی ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عروسِ ایمان و زیور تقوی ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عروسِ ایمان و زیور تقوی ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عروسِ ایمان و زیور تقوی ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۷

حقیقتِ دنی

در خبر است از آن مُقتدای زمره ی حقیقت و آن پیشوای لشکرِ طریقت و ازآن نگین خاتم
جلال و از آن جوهر عنصرِ کمال که: هر آن کس که درین سرای فتور (سستی) و متاع غرور که
تو او را دنیا می خوانی، سالِ او به چهل برسد و خیرِ او بر شرِّ او غالب نگردد و طاعتِ او بر
معصیت، راجح نیاید، او را بگوی که رخت برگیر و راهِ دوزخ گیر.

عظیمْ وعیدی و بزرگْ تهدیدی که عاصیانِ امتِ احمد راست.

عمرِ عزیز را به حبّه ای حرام فروخته و خرمن، بر آتشِ معصیت، سوخته و بی قیمت به
قیامت آمده.

آن شمع را دیده ای که در لگن برافروخته اند و محبتِ او در دل اندوخته و طایفه ای به گرد
او درآمده و حاضرانِ مجلس با او خوش برآمده که ناگاه صبح صادق بدمد. همین طایفه بینی
که دم بدمند و شمع خاموش کنند. از ایشان سؤال کنند که ای عجب! همه شب، طاعتِ او را
داشتید، چه شد که امروز فرو گذاشتید؟

همان طایفه گویند که شمع به نزدیک ما چندان عزیز بود که خود را می سوخت و
روشنایی جهتِ ما می افروخت. اکنون چون صبحِ صادق، تاجِ اُفق بر سر نهاد و شعاع خود به
عالم داد، شمع را دیگر قیمت نباشد و ما را با او نسبت نه.

عمر نفیس

پس ای عزیز! این سخن را به مجاز شنو که خواجگیِ (آقاییِ) دنیا بر مثال آن شمع
برافروخته است و طایفه ای که به گرد او در آمده اند، عیال و اطفال و خَدَم و حَشَم اویند و هر
یک به نوعی مراعات او می کنند و سخن برمرادِ او می گویند که ناگاه، صبح صادقِ اجل بدمد
و تندبادِ قهرِ مرگ بِوزد.

خواجه را بینی که در قبضه ی ملک الموت گرفتار گردد. چون به گورستانش برند، اطفال و
عیال به یکبار از وی اعراض کنند. از ایشان پرسند که چرا به یکبار روی از او بگردانیدید؟

گویند: او را به نزدیکِ ما چندان عزّت بود که شمع صفتْ خود را در لگن دنیا می سوخت
و چیزهایی از حلال و حرام می اندوخت. عمرِ نفیسِ خود را در معرضِ تلف می انداخت و
مال و منال از جهتِ ما خزینه می ساخت.

اکنون تندباد خزان، بیخِ عمرش از زمین زندگانی برکند و دستِ او از گیر و دار کسب و کار
فروماند، ما را با او چه نسبت و او را با ما چه مصلحت؟

حکایت بلبل و مور

آورده اند که در باغی، بلبلی بر شاخ درختی آشیان داشت.

اتفاقا موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته بود. بلبل، شب و روز گرد گلستان در
پرواز آمده نغماتِ دلفریب در ساز آورده و به آواز خویش مغرور شده.

چون این مورِ ضعیف، نازِگل و نیاز بلبل مشاهده می کرد، به زبانِ حال می گفت: از این
قیل و قال چه گشاید کار دروقتِ دیگر پدید آید.

چون فصل بهار برفت و موسِم خزان درآمد، خار جایِ گل بگرفت و زاغ درمقام بلبل
نزول کرد. باد خزان وزیدن گرفت و برگ از درختان ریزیدن گرفت. ناگاه بلبل در باغ آمد و نه
رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید.

زبانش لال بماند، نه گل که جمالِ او بیند ونه سبزه که درکمالِ او نگرد. از بی برگی طاقتِ
او طاق شد و از بینوایی از نوا باز ماند.

فرومانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیرِ این درخت خانه داشت و دانه جمع
می کرد، امروز حاجتِ به درِ او برم و به سببِ قُربِ دار (نزدیکی خانه) و حقِّ جوار چیزی
طلبم.

بلبلِ گرسنه ده روز پیش مور به دریوزه (گدایی) رفت.

گفت: ای عزیز! سخاوت، نشانِ بختیاری است و سرمایه ی کامکاری، من عمر عزیز به
غفلت می گذاشتم. تو زیرکی می کرده و ذخیره می اندوختی. چه شود اگر امروز نصیبی از ان
کرامت کنی.

مور گفت: تو شب و روز در قال بودی و من در حال. تو لحظه ای به طراوت گل مشغول
بودی و دمی به نظاره ی بهار، مغرور؛ نمی دانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی
باشد.

وصال و فراق

ای عزیزان! قصه ی بلبل بشنوید و صورتِ حال خود بدان جمله حمل کنید و بدانید که هر
حیاتی را مماتی از پی است و هر وصالی را فراقی در عقب.

اگر قدم در راهِ طاعت می نهید «اِنَّ الاَْبْرارَ لَفی نَعیم» برخوانید که جزای شماست و اگر
رخت در کویِ معصیت می کشید «وَ اِنَّ الْفُجّارَ لَفی جَحیم» برخوانید که سزای شماست. در
بهار دنیا چون بلبل غافل می باشید و در مزرعه ی دنیا به زراعتِ اطاعت اجتهاد نمایید که دنیا
مزرعه ی آخرت است.

چون بادِ خزانِ مرگ در رسد، چون مور با دانه های عملِ صالح به سوراخ گور درآیید…
اگر امروز از مزرعه ی دنیا توشه برداری، فردا به بهشتِ باقی فرود آیی.

;کسی گویِ دول

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *