پاورپوینت کامل خاطراتی از روزگار ظلم و مشقت ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاطراتی از روزگار ظلم و مشقت ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطراتی از روزگار ظلم و مشقت ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطراتی از روزگار ظلم و مشقت ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۱۸
کوچه ها و خیابان های طهران
دو ساعت به غروب مانده خانه ی شاهزاده آغا رفتم. گِل در کوچه بی حدّ و حساب بود به
ذلت و مشقت، مردم بیچاره در عبور بودند. شش ماه همین طور است و پدرِ مردم سوخته
می شود.
کوچه تنگ، وسطْ جوی آب، طرفین گِل است و متصل از ناودان های عماراتِ طرفین آب
به سر و مغز انسان جاری است… هرکس به خیالِ خود بنایی کرده. یک نفر نبوده که مهندسی
کند. اول نقشه ی شهر را بکشد و خیابان ها را جدا کند و حدود معین کند، آن وقت خلق
شروع به ساختنِ عمارت کنند. این شهر جدید باری هزار مرتبه کثیف تر، بدتر از شهر قدیم
است. فقط دو سه خیابان درست کردند. آن هم آن قدرها وسعت ندارد و از بس دُکان از
طرفین درست کرده و نهرِ آب و درخت های بی معنی کاشته اند، از کوچه بدتر شده است.
در خیابانِ ما مردی حوضِ آب درست کرده و گُل کاری نموده و تخت و نیمکت گذاشته
قهوه خانه کرده است. در وسط خیابان شخص سمساری قالی های متعدد و زیاد فرش کرده و
قالی فروشی می کند.
اغلب جاها برای اسب و الاغ، وسط خیابان توبره زده مشغولِ تغذیه می باشند. دوسه جا
دیدم که نمدمالی می کنند و ده نفر ایستاده نمد را لوله کرده هی پا می زنند. چون نمدمالی
وسعتِ مکان لازم دارد چه بهتر که در وسط خیابان باشد. هرچه بنویسیم، بالاتر است.
گرانی ها
صبح آفتاب بود. دیشب به شدت باران بارید. پس از چند روز ابر و باران، آفتاب جلوه ای
داشت. بالاتر از قحطیِ ارزاق، قحطی پول هم شده.
همه کس، آه و ناله از بی پولی دارد.
پنیر که همیشه سه تا پول بود، حال سیری پنج شاهی می فروشند. روغن چهار تومان
شده. تمام چیزها گران است. اگر دو سال پیش به ماهی شصت هفتاد تومان، خرجِ خوراک
می کردیم، حال صدتومان کافی نیست. از روزی که بانک به طهران آمده، پول ها تمام شد و
هیچ کس بدونِ گِرو پول نمی دهد. خیلی ها گرو هم می دهی، پول نمی دهند. قحط شده
است.
تولد حضرت زهرا علیهاالسلام
جمعه بیست جمادی الثانی است. روز عید تولد حضرت صدیقه ی کبری است. والده ی
آقای نایب السلطنه این روز را عید گرفته و مردم را دعوت می کند. خیابان خیلی تماشا
داشت. امسال در باغ امیریه این جشن برپا شده است. کالسکه و درشکه های خانم ها متصل
به هم بود.
توپ اندازیِ شاه
سه شنبه، هوا ابر بود. دانه دانه برف می بارید. ناصرالدین شاه دیروز در دروازه ی
اسب دوانی و تیراندازی تشریف بردند. من هم رفتم.
مرحوم اقبال السلطنه در رویِ بارویِ شهر، جای مختصری برای تیراندازی درست کرده،
جمعیت زیاد بود، چند ارابه توپ که تازه مثل توپ های اطریش ساخته بودند، انداخته شد.
تَه پُر و خیلی خوب ساخته اند. هیچ کدام به نشانه نخورد. یک توپ را شاه خود به نشانه
بستند بدون درجه. از اغلب آن تیرها بهتر بود.
تعریف و های و هوی بی اندازه شد. ناز شست ها تقدیم شد. تقریبا یک ساعت تعریف و
تمجیدات طول کشید. اعجاز و کرامت گفتند بود. شاه صریح گفتند: درجه برای توپ بی خود
و ابدا لازم نیست. معلوم شد این اختراع بزرگ، بدون مصرف است و به کار نمی خورد و حال
آن که چقدر لازم و به کار است.
زیارت
جمعه، امروز می خواستم به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام مشرف شوم. صبح که برف
آمد، پس از ساکت شدن آن برفِ جزئی، هوا منقلب شده بادی سخت می آمد. به شدت
سرد شد که تا حال به این سردی روز در این زمستان دیده نشده بود. فسخِ عزیمت کرده پایِ
بخاری و خواندنِ کتاب «مجمَع الفُصَحا» گذشت. فردا صبح، هوا کمی ابر داشت رفتم
خانه ی محمد حسن میرزا، ناهار مختصری خورده، رفتیم به گاراژ راه آهن، ماشین حاضر
بود و جمعیت بسیار کم. بلیت گرفته، راه آهن حرکت کرد به حضرت عبدالعظیم علیه السلام ، پیاده
شدیم، رفتیم حرم زیارت کردیم.
مواجب زیادی
چندین روز است برای ترقّیِ طلا و بدیِ پول ها، دربِ خانه و منزلِ صدراعظم مجلس
می کنند و گفتگو می کنند. می خواهند برای این یکصدوبیست هزار تومان که به شاه از
ضرابخانه می رسد، محلِ دیگری پیدا کنند که به شاه ضرری نخورد. آن وقت، در ضرابخانه
قفل کنند. نمی دانم باز چه خیال دارند. برای چه آنقدر زیادیِ مواجب و مرسوم می دهند که
حالا از مالِ همه کسر کنند.
میرزا عباس سر رشته دار کُل روزی می گفت: آستین را تکان بدهم بیست هزار تومان
محل می ریزد. همین طور هرکدام به هزار اسم خود و اتباع و اقوام و خویشان، مواجب و
جیره دارند. محل کدام است؟
این همه ملکِ خراب را آباد کنند، گمرک را زیاد کنند، راه بسازند، کارخانجات بیاورند.
مردم را مشوّق باشند، م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 