پاورپوینت کامل شهادت حضرت عباس علیه السلام ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت حضرت عباس علیه السلام ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت حضرت عباس علیه السلام ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت حضرت عباس علیه السلام ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۱

۲۳ اسفند ۱۳۸۱

۱۰ عاشورا ۱۴۲۴

۲۰۰۳ ۱۴ Mar

عاشورای خونین

چون تشنگی بر حسین و یارانِ او سخت گشت، کودکان به امام علیه السلام شِکوِه آوردند و از
فَرط عطش بنالیدند. امام، عباس علیه السلام را بخواند و بفرمود تا با تنی چند بر نشینَد و به فرات
رود و از برای تشنگان شربتی آب آرَد. عباس با ده سوار بر نشست و مَشک ها برداشت و
چون به مدخل آبِ فرات رسید، یارانِ ابن زیاد بر کنار فرات نشسته و شریعه را بر حرمِ رسولِ
خدا فرو بسته. چون عباس را بدیدند، بر او حمله آوردند و جمله صدها تن بودند و عباس و
یاران با آن جمع درانداختند و کوششی سخت رفت.

عباس از آن پس رَجَزی برخواند و بر ایشان دستبردی مردانه کرد و ایشان را از چپ و
راست بپراکند و بسی مردم شجاع و سواران دلیر از ایشان بکشت.

دیگر باره بر آن جمع درانداخت و ایشان را از شریعتِ فرات براند و مشک پر آب کرد و
جرعه ای آب به کف برداشت و تشنگیِ امام به خاطر آورد و آب را فرو ریخت و گفت: هرگز
آب ننوشم و آقای من، حسین، تشنه باشد. آن گاه از شریعت فرات بیرون شد و مَشک بر
دوش افکند و بر نشست. چون آن قوم، حالِ او بدین صفت دیدند، بی درنگ تیر افشاندن
گرفتند و از هر طرف، باران تیر او را فرو گرفت و از بسیاریِ تیر، گویی بال و پر آورده و به
خارپشت، مانند شده.

در این حال کسی بر او حمله کرد و دست راست او بینداخت و او شمشیر با دست چپ
گرفت. عباس ندا داد: به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید، همانا جهادکنان از دینم
حمایت می کنم.

و همی رفت و همی کُشت ولی بیشتر توجه، خاطرِ حَرم داشت تا مگر بدان تشنگان آبی
رساند. در این حال کسی دیگر حمله برد و دستِ چپ او بینداخت و او به روی فتاد و
شمشیر به دهان مبارک خود برداشت.

عمر سعد چون آن حال را بدید، ندا در داد که مشکِ او را نشانه ی تیر و تیغ کنند. از هر
طرف، بدان مشک تیرافشانی کردند و مشک را بدریدند. چون این حالت روی داد، عباس را
پای رفتن نماند، چه از رفتن به خیمه بدان حالت شرم می داشت. در همین زمان، گمراهی،
عمودی از آهن بر فرقِ همایون او فرود آورد چنان که فرق مبارکش بشکافت و بیفتاد و در
خاک و خون همی غلطید و فریاد برآورد: یا اباعبداللّه ! از من بر تو سلام باد.

چون آوازِ او به سمعِ همایون برادر رسید، بی درنگ بر نشست و روی بر آن جمع نهاد و
ایشان را بپراکند و چون بر بالین عباس رسید، هنوز از او رمقی باقی بود. سرِ او بر دامن گرفت
و به دست مبارک، خون از سر و رویِ او پاک می کرد و بر او دعای خیر می گفت. و گفته اند که
چون خواست او را با حرم آرَد، از بسیاریِ زخم که بر بدن شریف او رسیده بود و همه ی
عضوها گسیخته، نتوانست. لاجَرَم او را بر جای بگذاشت و بانگ برآورد و همی فرمود:
اکنون کمر من بشکست و مرا حیلتی نماند. (امیدم ناامید شد.)

انوار عشق

اختر طوسی

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

;ای که هستی طالبِ دیدار با انوار عشق ;دیده ی دل باز کن تا بنگری دیدار عشق
;با وجود آن که هر مشکل شود آسان به عقل ;عقل هم حیران بود پیوسته اندر کار عشق
;ساغری از باده ی خمخانه ی وحدت بنوش ;تا نمانَد بر تو پنهان سِرّی از اسرار عشق
;لب گشا چون «اخترطوسی» به مدحِ آن که بود ;از وجود فایض الجودش پدید آثار عشق
;حضرت عباس شِبلِ شیر حق شاه نجف ;آن که بودی نوگلی از گُلبن گلزار عشق
;آن که چون در روز عاشورا پیِ رزمِ خَسان ;راند در میدانْ سمندِ چابک رَهوارِ عشق
;بر زمین افتاد چون از پشت زین در خون تپید ;پیکر آن جنجگوی وادی خونخوار عشق
;داد آن سقّای شاهِ کربلا چون تشنه جان ;کرد سیرابش حق از سرچشمه ی اَنهار عشق
;در ره عشق برادر کرد چون جان را نثار ;نام او مسطور آمد بر سر طومارِ عشق